تحلیل بازار چیست؟


آینده می تواند در گذشته پیدا شود.من معتقدم آینده همان گذشته است که دوباره از دروازه های دیگر وارد می شود.

تحلیل تکنیکال (Technical Analysis)

تحلیل تکنیکال (به انگلیسی Technical Analysis یا TA) به مطالعات آکادمیکی گویند که بر اساس روند منحنی در گذشته و رفتار گذشته دارایی‌ها (سهام) انجام می‌پذیرد. در این روش با توجه به رفتار گذشته دارایی (سهام) و حجم معاملات در هر نقطه از قیمت قیمت آینده دارایی پیش‌بینی می‌شود.

یادگیری تحلیل تکنیکال برای افرادی که قصد ورود به بازارهای مالی را دارند، یک امر ضروری است؛ چراکه اگر یک معامله‌گر الگوهای قبلی بازار را به خوبی شناسایی کند، می‌تواند پیش‌بینی نسبتا دقیقی از حرکات قیمت در آینده داشته باشد و بدین وسیله، سود خوبی به دست آورد.

در این مقاله به این موضوع می‌پردازیم که تحلیل تکنیکال چیست و چه کاربرد و محدودیت‌هایی برای معامله‌گران دارد.

تحلیل تکنیکال چیست؟

یک عضو جدایی ناپذیر در بازارهای مالی که می‌توان گفت تمام معاملات براساس آن صورت می‌گیرد!

تحلیل تکنیکال روشی برای تجزیه و تحلیل بازارهای مالی است که باعث می‌شود معامله‌گر، قیمت و روند بازار را براساس تاریخچه قیمت یا روندهای موجود در گذشته، پیش‌بینی کند.

توجه داشته باشید که این نوع تحلیل، در بازارهایی که بر پایه عرضه و تقاضا هستند، به کار گرفته می‌شود.

اگر بخواهیم مفهوم تحلیل تکنیکال را به شکل ساده‌تری بیان کنیم، باید بگوییم که یک معامله‌گر به کمک آن، مهارت پیدا کردن نقاط ورود و خروج از بازار را به دست می‌آورد که با این کار، سرمایه‌گذاری او مطمئن‌تر و معاملات او با کسب سود بیشتری همراه خواهد بود.

TA یک مفهوم عمومی برای انواع مختلفی از استراتژی‌ها است که عملکرد قیمت در بازار را تفسیر می‌کند. در واقع؛ تحلیلگران تکنیکال از استراتژی‌ها و اندیکاتورهای مختلف مانند میانگین متحرک، خطوط روند، RSI، باند بولینگر یا ترکیبی از ابزارها برای تشخیص نقاط ورود و خروج احتمالی در معاملات خود، استفاده می‌کنند.

تمام مقالات مربوط به تحلیل تکنیکال در بورسینس را می‌توانید در این صفحه ببینید: آموزش تحلیل تکنیکال

تاریخچه‌ای از این نوع تحلیل

در سال‌های آغازین، روش‌های موجود برای استفاده از تحلیل تکنیکال ابتدایی بود و تمام محاسبات به صورت دستی و بر روی صفحات کاغذ انجام می‌شد. اما با پیشرفت فناوری و محاسبات مدرن و امروزی کامپیوترها، تحلیل فنی با سرعت بیشتری گسترش یافت و حالا یکی از ابزارهای مهم برای بسیاری از سرمایه‌گذاران و معامله‌گران شده است.

اگرچه تاریخچه آن به قرن هفدهم میلادی در آمستردام و قرن هجدهم میلادی در ژاپن برمی‌گردد؛ اما روش‌های تحلیل تکنیکالی که امروزه توسط معامله‌گران به کار گرفته می‌شود، حاصل تلاش‌های چارلز داو (Charles Dow) است.

آقای چارلز اولین کار خود را در این حوزه، در بخش مالی یک دفتر روزنامه‌گاری آغاز کرد که بعد از آن، وال استریت ژورنال (The Wall Street Journal) را تاسیس نمود. او از اولین نفراتی بود که رفتار قیمتی مشابهی را بین دارایی‌های خاص پیدا کرد و متوجه شد که این رفتارها از روندهای خاصی پیروی می‌کنند. بعدها، کارهای او با عنوان “تئوری داو (Dow Theory)”، اساس تحلیل‌ تکنیکال امروزی را شکل داد.

در سال‌های اولیه که استفاده از روش‌های تحلیل تکنیکال باب شد، تمام محاسبات به شکل دستی و بر روی کاغذ انجام می‌شد؛ اما رفته‌رفته با پیشرفت تکنولوژی و روی کار آمدن محاسبات مدرن کامپیوترها، TA با سرعت بیشتری بین معامله‌گران گسترش یافت و اکنون یکی از ابزارهای مهم برای بسیاری از تریدرها است.

تحلیل تکنیکال چه تفاوتی با تحلیل بنیادی دارد؟

اکثر معامله‌گرانی که به تازگی با بازارهای مالی آشنا شده‌اند، این سوال برایشان پیش می‌آید که تفاوت بین تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی در چیست؟

در پاسخ به این سوال باید بگوییم که دو روش برای تجزیه و تحلیل یک سهم یا دارایی و تصمیم برای سرمایه‌گذاری در آن وجود دارد؛ تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی. تحلیل بنیادی، به معنای تجزیه و تحلیل صورت‌های مالی و پیشینیه شرکت یا پروژه فعال در بازار مالی است؛ اما تحلیل فنی به سوابق پروژه ارتباطی ندارد؛ بلکه همانطور که گفتیم، تجزیه و تحلیل رفتار قیمت در نمودار، با استفاده از اندیکاتور و ابزارهای تکنیکال است.

تحلیل تکنیکال در بازار بورس

TA روشی است که بر روی انواع مختلفی از اوراق بهادار موجود در بازارهای مالی، مورد استفاده قرار می‌گیرد. به عنوان مثال؛ شما می‌توانید این تحلیل را در بازار سهام، بازار ارزهای دیجیتال، بازار فارکس، قراردادهای آتی و … به کار ببرید.

همانطور که اشاره کردیم؛ ابزارهای اولیه در تحلیل تکنیکال، نمودارها و اندیکاتورها هستند. نمودارها نمایانگر داده‌های قیمت و حجم، و اندیکاتورها رویکردهایی جهت تجزیه و تحلیل نمودارها هستند. چند نمودار اصلی در این نوع تحلیل وجود دارد که عبارتند از: نمودارهای میله‌ای، نمودارهای خطی و نمودارهای شمعی.

نمودارهای قیمتی در بازار بورس، اطلاعاتی درباره رفتار قیمت ارائه می‌دهند و شرایطی را برای پیش‌بینی قیمت در آینده فراهم می‌کنند.

شما می‌توانید به منظور استفاده از TA در معاملات بازار بورس، از رویکرد بالا به پایین یا از پایین به بالا برای تجزیه و تحلیل رفتار یک سهم استفاده کنید. در واقع؛ تحلیل‌گر تکنیکال می‌تواند با ارائه ایده‌های سرمایه‌گذاری از طریق تجزیه و تحلیل از بالا به پایین یا از پایین به بالا، به یک تیم سرمایه‌گذاری سیگنال خرید یا فروش بدهد. همچنین؛ تحلیل فنی با ارائه اطلاعاتی در مورد زمان خرید یا فروش یک سهم، کمک خوبی در تحلیل بنیادی به شمار می‌آید.

تحلیل تکنیکال در بازار ارزهای دیجیتال

با افزایش محبوبیت بیت‌کوین و ارزهای دیجیتال، معامله‌گران و سرمایه‌گذاران بسیاری در این حوزه قدم گذاشته‌اند تا با نوسانات زیادی که در بازار کریپتو وجود دارد، سود خوبی به دست آورند. اما نکته مهمی که وجود دارد این است که برای موفقیت در این راه، نباید تنها به شانس اکتفا کنید؛ بلکه بایستی با تجزیه و تحلیل بازار ارزهای دیجیتال، به شکل اصولی خرید و فروش دارایی مورد نظرتان را انجام دهید.

امروزه، تحلیل تکنیکال در حوزه ارزهای دیجیتال نیز به شکل گسترده‌ای در میان معامله‌گران مورد استفاده قرار می‌گیرد. در واقع شما با استفاده از این نوع تحلیل ارزهای دیجیتال، می‌توانید زمان و نحوه معامله یک ارز خاص و تغییرات احتمالی قیمت آن را پیش‌بینی کنید. لازم به ذکر است که ابزارها و اندیکاتورها در بازار ارزهای دیجیتال، همانند اندیکاتورهای قابل استفاده در بازار فارکس و بازار بورس هستند.

کتاب‌های مناسب جهت یادگیری

در این زمینه، کتاب‌هایی وجود دارند که اصول آن را به خوبی به معامله‌گران آموزش می‌دهند.

در ادامه به معرفی منابع معتبر که در پیشنهادات تحلیل‌گران حرفه‌ای وجود دارد، می‌پردازیم:

  • چگونه در سهام کسب درآمد کنیم؛ نوشته ویلیام اونیل
  • شروع تحلیل تکنیکال؛ نوشته جک شواگر
  • تحلیل تکنیکال بازارهای مالی؛ نوشته جان مورفی
  • تحلیل فنی؛ نوشته مارتین پرینگ
  • دایره‌المعارف الگوهای نموداری؛ نوشته توماس بولکوفسکی
  • تحلیل فنی با استفاده از تایم‌فریم‌های متعدد؛ نوشته برایان شانون
  • تکنیک‌های نمودار شمعی ژاپنی؛ نوشته استیو نیسون

معایب تحلیل تکنیکال

اگرچه TA مزایای بسیاری برای معامله‌گران دارد، اما محدودیت‌هایی هم در این روش وجود دارد که به شرح زیر است:

  • تفسیر اشتباه روند بازار
  • تاثیرپذیری تحلیلگر و تصمیم‌گیری از روی احساسات
  • وجود تفسیر و دیدگاه‌های مختلف بر روی یک نمودار
  • رسیدن به نتیجه دلخواه در بلندمدت

تحلیل تکنیکال، روشی است که موجب می‌شود معامله‌گران با توجه به تغییرات قیمت در بازار خرید و فروش کنند و با شناسایی درست روندها و سطوح قیمتی، سود خوبی به دست آورند. مطالعه و تحلیل نمودار، به شما در پیدا کردن موقعیت‌های مناسب خرید یا فروش کمک می‌کند؛ البته فراموش نکنید که این نوع تحلیل، محدودیت‌های خاص خودش را دارد و 100 درصد موثر نیست.

این اصطلاح در واژه‌نامه جامع بورسینس منتشر شده است.

قصد شروع سرمایه‌گذاری در بورس را دارید؟ اولین قدم این است که افتتاح حساب رایگان را در یکی از کارگزاری‌ها انجام دهید:

برای سرمایه‌گذاری و معامله موفق، نیاز به آموزش دارید. خدمات آموزشی زیر از طریق کارگزاری آگاه ارائه می‌شود:

بهترین روش برای تحلیل سهام چیست؟ آشنایی با ۱ روش برای تحلیل سهام

بهترین روش برای تحلیل سهام

وقتی از بهترین روش برای تحلیل سهام صحبت می‌کنیم، احتمالاً این‌گونه انتظار می‌رود که می‌خواهیم اندیکاتور یا شاخص‌های خاصی را در کنار یکدیگر قرار دهیم و یک فرمول طلایی برای شما پیدا کنیم؛ اما واقعیت این است که اگر شما توانستید تمام انسان‌ها را بر اساس یک فرمول بشناسید می‌توانید تمام سهم‌ها را هم بر اساس یک یا چند روش تحلیل کنید.

بنابراین عملاً برای تحلیل سهام قرار نیست برابر با بهترین فرمول یا بهترین مجموعه‌ای از اندیکاتورها آیا استراتژی‌های مختلف باشد. بهترین روش برای تحلیل سهام به این معنی است که شما بتوانید به این درک برسید که چگونه می‌توانید یک سهم را بشناسید و بر اساس این شناخت دست به تحلیل آن بزنید. مسلماً بهترین روش برای تحلیل سهام به شما این امکان را می‌دهد که به شناخت دقیق‌تر از یک سهم برسید و این شناخت دقیق به شما این قدرت را خواهد داد که تصمیم‌های درست‌تری درباره این سهم بگیرید.

بنابراین به‌طورکلی اگر بخواهیم بگوییم عملاً برای تحلیل سهام یک روش کلی برای شناخت هر سهم محسوب می‌شود. آیا دلتان می‌خواهد به‌جای ماهی، ماهیگیری یاد بگیرید؟ پس با ما در بهترین روش برای تحلیل سهام همراه باشید.

بهترین روش برای تحلیل سهام را از کجا شروع کنیم؟

اولین و مهم‌ترین قدم برای تحلیل سهام این است که بدانیم دقیقاً از کجا باید شروع کنیم؟ درواقع تحلیل تکنیکال دارای صدها اندیکاتور، شاخص و اسیلاتور مختلف است و انتخاب این‌که در یک تحلیل از کدام‌یک از این موارد استفاده کنیم می‌تواند سخت و حتی سردرگم کننده باشد.

مهم‌ترین قدم برای داشتن بهترین روش برای تحلیل سهام این است که بدانیم چه شاخص و ابزاری به کار ما می‌آید. درواقع شما می‌توانید برای باز کردن یک پیچ از ده ها ابزار استفاده کنید اما همچنان مهم باز کردن پیچ است و نه این‌که چه ابزاری استفاده می‌کنید. این حرف کاملاً بدیهی است که بعضاً فراموش می‌شود. در کلام ساده‌تر معامله گران و تحلیلگران گاهی چنان خودشان را در دل فرمول‌ها اعداد و ارقام خشک غرق می‌کنند که عملاً بسیاری از واقعیت‌ها را نادیده می‌گیرند. (اگر میخواهید با تفاوت معامله گر و تحلیل گر بازار سرمایه و حق تقدم سهام بیشتر آشنا شوید این مقاله را بخوانید.)

تحلیل سهام

بیایید ازاینجا بهترین روش برای تحلیل سهام را شروع کنیم که هر سهم را زنده بدانیم؛ زیرا هر سهم بر اساس سرمایه‌گذارانی که دارد حرکت می‌کند و این سرمایه‌گذاران موجودات زنده به نام انسان هستند. پس برعکس چیزی که فکر می‌کنید ما قرار است در بهترین روش برای تحلیل سهام به‌جای این‌که به قیمت و فرمول و … نگاه کنیم به رفتار و شخصیت شناسی سهم که به‌نوعی نشان‌دهنده رفتار و شخصیت جمعی سرمایه‌گذاران است دقت کنیم. در این تحلیل قرار است ببینیم که سرمایه‌گذاران این سهم در موقعیت‌های مختلف چه رفتارهایی از خودشان نشان داده‌اند. ازاین‌رو بهترین روش برای تحلیل سهام درواقع یک تحلیل رفتار است.

درست مانند این‌که شما دوست خود را برای ده سال می‌شناسید. مسلماً این شناخت به شما کمک می‌کند که بدانید او در موقعیت‌های مختلف چه‌کارهایی می‌کند. پس می‌توانید رفتار او در این موقعیت‌ها را پیش‌بینی کنید. این رمز موفقیت شما در سرمایه‌گذاری خواهد بود. درواقع شما اگر بتوانید رفتار یک سهم در موقعیت‌های مختلف را درست حدس بزنید برنده بازی خواهید بود. این چیزی است که بهترین روش برای تحلیل سهام به ما می‌دهد.

شروع سخت در بهترین روش برای تحلیل سهام

شروع سخت در بهترین روش برای تحلیل سهام

باید واقعیت را قبول کرد. شروع بهترین تحلیل سهام کمی سخت و وقت‌گیر است و نیاز به کمی حوصله دارد. ازاین‌رو تا جایی که ممکن است سعی کنید سهم‌ها را دست‌چین کنید و تعداد معدود و مشخصی از سهم که مطمئن هستید می‌تواند آینده خوبی داشته باشد یا حدس می‌زنید که بتواند روند نسبتاً مناسبی داشته باشد را برای بهترین روش برای تحلیل سهام انتخاب کنید. بعدها کم‌کم تحلیل بازار چیست؟ می‌توانید بهترین روش برای تحلیل سهام را برای سایر سهم‌ها استفاده کنید.

نکته مهم این است که تقریباً شما نیاز ندارید هیچ اندیکاتور یا اسیلاتور یا شاخص خاصی را بشناسید! تنها چیزی که شما در قدم اول احتیاج دارید، چند خط است!
درواقع شما در ابتدا برای داشتن تحلیل سهام باید خطوط مقاومت و حمایتی سهم را رسم کنید و سعی کنید روندهای مختلف آن را در بازه‌های طولانی‌تر موردبررسی قرار دهید؛ یعنی اگر در تایم فریم روزانه سهم را تحلیل می‌کنید، بهتر است به این تایم فریم از دید بزرگ‌تر نگاه کنید و تعداد کندل های بیشتری را زیر نظر بگیرید.

این‌گونه تحلیل شما برای آینده مطمئن‌تر خواهد بود.بنابراین تا اینجای کار، برای بهترین روش برای تحلیل سهام به چیزی بیشتر از چند خط حمایتی و کشف تمام روندهای سهم نداریم.

گام دوم بهترین روش برای تحلیل سهام

گام دوم بهترین روش برای تحلیل سهام

در گام دوم شما باید دست به یک اکتشاف بسیار بزرگ بزنید. درواقع برخی از تحلیلگران و معامله گران، مخصوصاً تازه‌کارها، انتظار دارند که تمام اندیکاتورها و اسیلاتورها برای همه سهم‌ها پاسخگو باشد؛ اما واقعیت این‌گونه نیست. این همبستگی میان تمام اندیکاتورها با سهم‌ها وجود ندارد. شاید تنها یک یا چند شاخص و اسیلاتور برای یک سهم خاص مناسب باشد. پس شما باید این اسیلاتور را پیدا کنید.

حال در گام دوم بهترین روش برای تحلیل سهام شما باید اسیلاتور به نمودار اضافه کنید. بعد از اضافه کردن اسیلاتور نوبت این است که ببینید این اسیلاتور در نقاط مشخص قله‌ها و دره‌ها و در موارد حمایتی و مقاومتی و در نقاطی که روند شکسته شده است و تغییر روند اتفاق افتاده است چگونه واکنش نشان می‌دهد؛ و روند این اسیلاتور برای نشان دادن این واکنش چگونه بوده است.

شما باید بتوانید یک نوع روند و یک الگو و رابطه میان اسیلاتور و نمودار پیدا کنید. این الگو زمانی معتبر خواهد بود که شبیه همان حالت نیز حداقل یک‌بار دیگر در سهم رخ‌داده باشد. ازاین‌روست که می‌گوییم برای تحلیل سهام را با تعداد کندل های بیشتر بررسی کنید تا احتمال پیدا کردن این نقاط مشترک و شبیه به هم بیشتر باشد.

در گام‌های بعدی بهترین روش برای تحلیل سهام باید سراغ اسیلاتورهای دیگر بروید. هر اسیلاتوری که الگوی دقیق‌تر و منطقی‌تری به شما بدهد عملاً کلید تحلیل این سهم محسوب می‌شود. از آن به بعد شما می‌توانید برای تحلیل دوست جدید خود از کلیدش که همان اسیلاتور تازه کشف‌شده است استفاده کنید. این کلید می‌تواند روند سهم را برای شما بازگو کند و این چیزی است که می‌توانید بر اساس آن موفقیت در معامله‌گری را لمس کنید.

اگر میخواهید بدانید سهام بنیادی چه سهامی هستند حتما این مقاله را مطالعه نمایید.

بهترین روش برای تحلیل سهام چیست؟ آشنایی با 1 روش برای تحلیل سهام

چند نکته در مورد تحلیل سهام

شاید تصور کنید که استفاده از بهترین روش برای تحلیل سهام نیاز شمارا به آموزش کم‌رنگ می‌کند و یا به‌طورکلی دیگر نیازی به آموزش را از بین می‌برد؛ اما این تصور اصلاً درست نیست. ما در اینجا روشی را به شما گفتیم که می‌تواند بسیار کارآمد باشد اما این دلیل بر این نمی‌شود که شما آموزش را کنار بگذارید. شما تصور کنید که در کنار بهترین روش برای تحلیل سهام بتوانید از اندیکاتورهای مختلف هم استفاده کنید این‌گونه تحلیل شما تا چه اندازه دقیق‌تر خواهد شد؟!

درواقع اگر با استفاده از همین روش برای تحلیل سهام اگر قرار بود کار تمام شود، آن‌وقت احتمالاً همه ثروتمند بودند؛ اما همان‌طور که در ابتدا گفتیم سهم‌ها بر اساس رفتار سرمایه‌گذاران حرکت می‌کنند و این رفتار هیچ‌گاه به‌طور دقیق قابل پیش‌بینی نیست. پس تا جایی که ممکن است باید آموزش‌های مختلفی را دید و البته از تجربه کردن نترسید.

تا زمانی تحلیل بازار چیست؟ که شما تجربه نکنید یا تجربه کمی داشته باشید، عملاً نمی‌توانید انتظار داشته باشید که موفق خواهید شد. این اصل داستان است. تجربه به شما حسی را از سهم منتقل می‌کند که هیچ اسیلاتور و اندیکاتوری نمی‌تواند آن را به شما نشان دهد؛ بنابراین حتی اگر دست به معامله هم نمی‌زنید سعی کنید همیشه بازار را زیر نظر داشته باشید.

این همراهی شما با بازار باعث می‌شود که عملاً این بازار را بشناسید و در موقعیت‌های مختلف رفتارش را به خاطر بسپارید. بهترین روش برای تحلیل سهام این است که با بازار و سهم‌ها مانند یک دوست و انسان زنده رفتار کنید. این بارزترین کلیدی است که می‌توانید از آن در جهت موفقیت استفاده کنید.

تحلیل تکنیکال چیست ؟

تحلیل تکنیکال

تحلیل تکنیکال چیست ؟ با نیک وست همراه باشید تا برایتان توضیح دهیم.

تاریخچه

تحلیل تکنیکال در واقع مطالعه قیمت ها با استفاده از ابزارهایی مثل نمودار است.

ریشه تحلیل تکنیکال از تئوری داو گرفته شده است. تئوری داو در حدود سال ۱۹۰۰ توسط چارلز داو نوشته شد. چارلز داو همان کسی است که وال استریت ژورنال را بنا نهاد.

از دیگر کار های مشهور وی معرفی شاخص میانگین صنعتی داو جونز است. این شاخص با وجود داشتن نواقص و نقدهای زیادی که به آن وارد است یکی از شاخص‌ های مهم اقتصادی به شمار می رود.

نظریه داو در تحلیل تکنیکال چیست ؟‌

تحلیل تکنیکال چیست

تئوری داو به طور مستقیم یا غیر مستقیم حقایقی مثل روند طبیعی قیمت ها، صعود یا نزول قیمت به واسطه داشتن اطلاعات کافی، تایید و تبیین تغییر روند قیمت ها به واسطه انعکاس حجم مبادلات، خطوط حمایت و مقاومت را شامل می‌شود.

تمرکز تئوری داو روی حرکت قیمت سهام، متد جدید تحلیل تکنیکال را کامل کرد. در واقع بر اساس این نظریه قیمت تمام آن چیزی است که ما باید مورد تحلیل قرار دهیم.

چرایی این اعتقاد داو به دلیل دانشی است که از علم اقتصاد داریم. عوامل مختلف عرضه و تقاضا اثرات خود را بر روی قیمت گذاشته اند و ما با بررسی قیمت همه‌ ی آن چه نیاز داریم را به دست می آوریم.

به مرور زمان از این روش برای تحلیل بازارهای اوراق بها دار، بازار ارز و فارکس و همچنین بازار بورس کالا استفاده شد.

کلیات تحلیل تکنیکال چیست ؟

در واقع تحلیل تکنیکال به ما کمک می‌ کند تا سرمایه گذاری خود را بهبود ببخشیم. اما باید حواستان باشد تحلیل تکنیکال مانند یک چوب جادو عمل نمی کند و همه سوالات شما را پاسخ نمی دهد بلکه فقط روش علمی تری برای تحلیل بازار به شما ارائه می دهد.

برای مثال با استفاده از تحلیل تکنیکال شما نمی‌ توانید بفهمید فردا، هفته آینده یا سال بعد قیمت ها چه تغییری خواهند داشت اما می توانید تخمین خوبی از شرایط بزنید.

روش کار تحلیل تکنیکال بدین صورت است که با آزمودن قیمت های گذشته و حجم مبادلات حرکتهای آینده قیمت را پیش بینی می کند.

پس از به دست آوردن روند تغییر قیمت، با توجه به محدوده نوسانات بازار فرصت های خرید و فروش مشخص می شود. به زبان دیگر به فرآیند تحلیل قیمت های گذشته سهام برای تعیین قیمت های احتمالی آینده تحلیل تکنیکال گویند.

در این روش تحلیلی حرکت قیمت جاری (قیمت های انتظاری جاری) با حرکت قیمت در دوره قبل مقایسه می شود تا نتیجه معقولی پیش بینی شود.

کارشناسان سنتی بر این باورند که تاریخ خودش را تکرار میکند، ولی افراد مدرن تر اعتقاد دارند که باید از گذشته پند گرفت

در هر دو تفسیر از تحلیل تکنیکال نتیجه گیری یکسان است. گذشته بسیار پر اهمیت تر از آن است که فکر می کنید.

بیشتر بخوانید: تله خرسی چیست؟

علم تحلیل تکنیکال در حالت کلی به دو دسته تقسیم می شود:

۱) تحلیل تکنیکال ذهنی subjective technical analysis : در این تحلیل مفاهیم بر اساس مشاهدات صورت می گیرد.

در واقع هر شخص پس از مشاهده یک الگو برداشت شخصی خود را اذ آن الگو خواهد داشت. برای مثال ممکن است فردی متوجه یک الگو در یک نمودار شود در صورتی که فرد دیگری آن الگو را شناسایی نکند.

بیشتر بخوانید: گپ یا شکاف چیست ؟‌

این نوع برداشت معمولاً در الگوهای کلاسیک معمول است.

۲) تحلیل تکنیکال عینی objective technical analysis : این تحلیل برعکس تحلیل تکنیکال ذهنی یک روش کاملاً علمی است. این تحلیل بر پایه مفاهیم ریاضی و محاسباتی که با توجه به این مفاهیم انجام می شود به بررسی شرایط می‌ پردازد.

مثلاً وقتی میگوییم قیمت بالای پارامتر معینی قرار گرفته است میتوان با تقریب خوبی این حرف را دقیق دانست و همه تحلیلگران تفسیری تقریباً مشابه از این گزاره خواهند داشت.

در واقع اساس کار تحلیل تکنیکال استفاده از نمودار و رابطه های ریاضی است. با این روش روند های کوچک و بزرگ تغییر قیمت در طول زمان به دست می آید.

در تحلیل تکنیکال باید مواردی از قبیل:

  • عوامل انسانی
  • تحلیل بنیادی
  • چرخ رولت
  • داد و ستد خودکار

زمینه‌ های قیمت که خود به هشت بخش: قیمت باز (آغازین)، قیمت بالا (فراز)، قیمت پایین (نشیب)، قیمت بسته (پایانی)، حجم، بهره ی آزاد، قیمت پیشنهادی و قیمت درخواستی است تقسیم می شود

و نمودارها از قبیل: نمودار خطی، نمودار میله ایو… را در نظر گرفت.

به عنوان حسن ختام به دو نقل قول معروف از سر وینگ پینرو می پردازیم که ‌می گوید:

آینده می تواند در گذشته پیدا شود.

من معتقدم آینده همان گذشته است که دوباره از دروازه های دیگر وارد می شود.

STP بازاریابی چیست ؟ ( بخش بندی، هدف گیری، جایگاه یابی بازار )

معنی و مفهوم STP بازاریابی چیست ؟

STP بازاریابی را با تعریفی از آقای فیلیپ کاتلر تشریح خواهیم نمود. واژه STP از مخفف سه کلمه تشکیل شده است :

Segmentation بخش‌ بندی : بخش‌ بندی بازار

Targeting هدف‌ گیری : تفکیک لایه‌های مشتری ، بیرون کشیدن لایه مدنظر

Positioning جایگاه‌ یابی ( موقعیت‌ یابی ) : تخصیص مزیت رقابتی مدنظر برای لایه مشتری تفکیک شده

STP بازاریابی marketing هدف‌گیری targeting بخش‌بندی strategy segmenting هدف‌گیری positioning

STP بازاریابی یا STP استراتژی چیست ؟

در STP بازاریابی واقعا چه کاری انجام می‌شود ؟ آقای کاتلر آن را تحت عنوان ” بخشی موثری از بازاریابی در جهت توسعه بازار ” معرفی نموده است.

اگر بخواهیم آن را بیشتر باز کنیم ، ما از STP بازاریابی برای مشخص نمودن پاسخ سوالی مانند ” کدام ارزش سازمان یا برند برای چه کسی فراهم شده و یا مناسب است ” استفاده می‌نماییم که البته هدف بازاریابی نیز همین است.

در کل STP خود یک ابزار برنامه‌ریزی استراتژیک بازاریابی محسوب می‌گردد که مدیران حرفه‌ای بازاریابی از آن به درستی استفاده می‌نمایند .

تیم مشاوران مدیریت ایران به عنوان مشاور ، از STP بازاریابی و با بهره‌گیری از یک نرم‌افزاری خاص ، در جهت ارائه گزارش به مدیران عامل سازمان‌ها بهره می‌برد.

STP بازاریابی فقط در جهت بیان رابطه بین بازار و شرکت استفاده نمی‌شود ، بلکه در جهت ایجاد مزیت رقابتی در بازار و نیز تحلیل وضعیت این مزیت‌ها نیز بکار گرفته می‌شود.

تشریح عناصر STP بازاریابی

بخش‌بندی بازار Segmentation

بخش‌بندی بازار به معنای آمادگی و مهیا سازی عملیات بازاریابی برای تمام بازار نیست ، بلکه به معنای آماده‌سازی برای بخش کوچکی از بازار است.

یک مدیر بازاریابی می تواند به صورت کاملا آزاد ، فکر کند که کل جمعیت ایران ، می‌توانند مشتریان وی باشند، اما در حقیقت همه افراد مجبور نیستند که یک نوع محصول را بخرند ، در این حالت او مجبور است که به تعداد مشخص و محدودی از مشتریان تحت عنوان بازاریابی نیش ، محصول را بفروشد.

به همین دلیل ، باید بازار را از ابعاد گوناگون مورد بررسی نماییم ، از نقطه نظر مصرف کننده و خریدار باید آن را تقسیم‌بندی / بخش‌بندی نماییم.

برای بخشی بندی بازار به چهار متغیر زیر توجه می‌شود :

“متغیرهای جمعیت شناختی “و” متغیرهای جغرافیایی “و” متغیرهای روان‌شناختی “و” متغیرهای رفتاری “.

  • متغیر دموگرافیک / جمعیت شناختی : عبارت است طبقه بندی افراد بر اساس برگ خریدهای جمعیتی مانند » جنس ، سن ، شغل .
  • متغیرهای جغرافیایی : عبارت است طبقه بندی مشتریان بر اساس فاکتورهای جغرافیایی است مانند » محل زندگی .
  • متغیرهای روان‌شناختی : عبارت است طبقه بندی مصرف کنندگان بر اساس فاکتورهای روان‌شناختی است مانند » تفریحات .
  • متغیرهای رفتاری : عبارت است طبقه بندی خریداران بر اساس فاکتورهای رفتاری . مثلا بر اساس دانش خریدار و رفتار خرید ، دفعات مصرف ، انگیزه خرید ، الگوی خرید.

حتی اگر شما خیلی ساده زندگی می‌کنید ، حتما ویژگی‌هایی خاصی نسبت به سایرین دارید .

هدف‌گیری Targeting

دومین مرحله STP بازاریابی ، مرحله هدف‌گیری بازار ( انتخاب بازار هدف ) است .

پس از مرحله بخش بندی ، انتخاب بخش یا بخش‌های مد نظر ، همان هدف‌گیری بازار است.

برای هدف‌گیری بازار ، درک ضعف و قدرت ، تهدید و فرصت‌ها بسیار مهم است.

برای مثال انتخاب یک بخش از بازار که دارای هیچ رقیب و رقابتی نیست که به آن استراتژی اقیانوس آبی میگویند.

به صورت کلی گفته می‌شود که بهتر از در حدود 20% بازار را به عنوان بازار پایه و هادی در نظر گیریم.

جایگاه‌یابی Positioning

جایگاه در بازار ( جایگاه‌یابی ) ، آخرین بخش STP بازاریابی است. جایگاه‌یابی از تمایز یا متمایز شدن متفاوت است.

تمایز به معنای ایجاد تمایز بین یک شرکت با سایر شرکت‌ها . جایگاه یابی به دنبال ” مزیت ” لایه‌های و بخش‌های مورد هدف است.

از سوی دیگر باید ببینیم که آیا ارزش و مشخصات مورد نیاز مشتری و مصرف کننده در محصولات و خدمات برای آن بخش از بازار تامین شده است که آنان برایش پول بدهند.

به عبارت دیگر ایجاد تمایز فقط در مورد” ویژگی ” است. اما باید به یاد داشته باشید که برای مشتریان خود باید به دنبال ” پیشنهاد عملکردی” باشید.

به اصطلاح به آن ” موقعیت نمادین ” شرکت در بازار رقابت می گوییم. برای جایگاه‌یابی نیاز به اشراف اطلاعاتی بر کل بازار نیست.

این سوال مطرح است که چگونه باید به لایه یا بخش مد نظر دست یافت .

مطالب سایت شامل حمایت از حق مؤلف و مترجم میباشد و هرگونه کپی برداری بدون درج لینک منبع پیگرد قانونی دارد

تحلیل بازار چیست؟

[email protected]

آخرین مقالات

انطباق محصول و بازار

انطباق محصول و بازار

مقدمه

موفقیت در کسب‌وکارهای نوپا و مبتنی بر یک مدل استارت‌آپی، نیازمند خوش‌بینی جاه‌طلبانه و ذهنیتی تحول‌گرا است. بیش از 90 درصد از استارت‌آپ‌ها، در سطوح اولیه فعالیت‌های توسعه‌ای خود با شکست مواجه می‌شوند و حتی به سال پنجم کارآفرینی نیز نمی‌رسند. این‌که چرا استارت‌آپ‌ها نمی‌توانند نیازهای بازار را برآورده نمایند، دلایل مشخص و متعددی داشته که آشکارترین آن‌ها خود محصول است!

مؤسسین استارت‌آپی اغلب نمی‌توانند نیازهای بازار را به درستی و با دقت تشخیص دهند و حتی در صورت عبور از این مرحله، نمی‌توانند هدف محصول و کارکردهای اصلی مورد انتظار از آن را تعیین نمایند. اینجا است که ایده انطباق محصول با بازار ( Product-Market Fit ) مطرح می‌شودِ مفهومی که می‌تواند مزایای طولانی‌مدتی برای شما و کسب‌وکارتان به ارمغان آورده و محصول شما را به یکی از بهترین‌های بازار بدل نماید.

در این میان، مهم‌ترین سؤالاتی که در خصوص رفع مشکل عدم انطباق محصول با نیازهای بازار مطرح می‌شود عبارتند از: 1) انطباق محصول با بازار چیست؟ 2) چگونه می‌توان محصول را با بازار منطبق نمود؟ 3) چگونه میزان انطباق محصول و بازار را می‌توان سنجش نمود؟

در این نوشتار، سعی گردیده تا مروری بر مفهوم انطباق محصول و بازار داشته و به سؤالات فوق، پاسخ‌های قانع‌کننده داده شود.

انطباق محصول و بازار چیست؟

در هنگام راه‌اندازی یک استارت‌آپ، بنیان‌گذاران بر این باورند که در حال عرضه یک مدل کسب‌وکار تحول‌آفرین بوده که محصولشان (خدمت، فناوری)، بازار را به سمت خود می‌کشاند. اما با گذشت زمان و وارد شدن به مسیر تجاری‌سازی، این اتفاق نمی‌افتد و حتی ممکن است با پیامدهای ناگواری مواجه شوند.

بررسی‌ها نشان می‌دهد که بزرگ‌ترین اشتباهی که عمدتاً بنیان‌گذاران استارت‌آپی با آن مواجه می‌شوند، عدم تشخیص دقیق نیاز بازار است ؛ آن‌ها محصولی را به بازار عرضه می‌کنند که مدل‌های مشابه آن در بازار موجود داشته و یا مدتی است که دیگر مشتریان به آن احتیاجی ندارند. این مشکل را می‌توان عدم انطباق محصول با بازار نامید. انطباق محصول با بازار، ترازی است که نیاز بازار و توانایی محصول شما برای برآورده نمودن آن را تعیین می‌کند. تحلیل جایگاه محصول در بازارهای فعلی و فرصت‌های رشد در بازارهای نوظهور، از دیگر نکات کلیدی است که بایستی در انطباق محصول و بازار به آن‌ها پرداخته شود.

عبارت انطباق محصول و بازار، اولین بار توسط «مارک اندرسن» ( Marc Andreesen ) معرفی شد. وی نظریه خود را این‌چنین توصیف می‌کند: «انطباق محصول و بازار، به معنای حضور در یک بازار مطلوب و با محصولی است که می‌تواند نیازهای آن بازار را برآورده سازد». این جمله، به خوبی نشان می‌دهد که انطباق بازار و محصول، به شما کمک می‌کند تا ویژگی‌های محصول را مطابق با نیازهای بازار تعیین نمایید. در صورتی که این کار به خوبی انجام گیرد، احتمالاً تجاری‌سازی محصول با موفقیت انجام خواهد شد.

تعریف کوتاه اما جامع دیگر پیرامون انطباق محصول و بازار، از سوی «جاش پورتر» ( Josh Porter ) عرضه شده است: «انطباق محصول و بازار زمانی رخ می‌دهد که مردم به فروشنده شما بدل می‌شوند». این تعریف یک‌خطی و کوتاه، توضیح کاملی از انطباق محصول با بازار است. هنگامی‌که مشتریان از محصول شما هیجان‌زده می‌شوند و خودشان آن را تبلیغ می‌کنند، زمانی است که شما از انطباق کامل محصول و بازار اطمینان می‌یابید.

چگونه محصول خود را با بازار منطبق کنیم؟

برای انطباق محصول و بازار، باید اهداف محصول خود را تعیین کنید؛ اهدافی که تغییری در بازار ایجاد نموده و به مردم کمک می‌کنند تا مدل کسب‌وکار شما را همچون یک نیاز مستمر و اولویت مهم، دوست داشته باشند. برای این کار، نیاز به طی نمودن یک فرآیند کامل، شامل جلسات طوفان فکری و با تمرکز بر بازار هدف است که به شما کمک می‌کند تا تحولات آینده‌نگرانه را تشخیص دهید.

این نکات و اهداف محصول مبتنی بر آن، به تعیین راهبرد کسب‌وکار شما کمک می‌کند؛ راهبردی مبتنی بر یک محصول متناسب با انتظارات بازار که با توجه به استانداردهای صنعتی نوظهور، امکان رشد و بهینه‌سازی پایدار را فراهم می‌نماید.

1- تعیین مشتریان هدف:

اولین و مهم‌ترین هدف برای تعیین انطباق محصول و بازار، تعیین مشتری شما است. شناسایی مشتریان هدف، به شما درکی مناسب از ویژگی‌های خریداران اعطا نموده و کمک می‌کند تا نیازهای مشتری، آنچه می‌خواهد و ظرفیت محصول را تحلیل نمایید. علاوه بر این، شناسایی مشتریان هدف، به شما اطلاعاتی ارزشمند در مورد نحوه سازمان‌دهی محصول و چگونگی رفع نیاز مشتریان ارائه می‌کند.

شما برای بررسی بازار و مشتریان هدفتان، می‌توانید از تقسیم‌بندی بازار کمک بگیرید؛ بخش‌بندی بازار، به شما کمک می‌کند تا محصولتان را شخصی‌سازی نموده و تعامل بهتری با کاربر نهایی داشته باشید. با توجه به شدت گرفتن رقابت‌ها در عصر حاضر و نیازهای فزاینده و متفاوت مشتریان، شخصی‌سازی محصولات، یکی از کلیدهای موفقیت کسب‌وکارها محسوب می‌شود.

2- شناسایی که کمتر مورد توجه قرار گرفته ‌اند:

در تعیین مشتریان هدف، یک گروه را با دقت بیشتری بررسی کنید: «مشتریانی که خدمات کمی برای آن‌ها عرضه شده است». شاید کمی گیج شده‌اید! برای درک بهتر، خود را یک کسب‌وکار فعال در حوزه آموزش در نظر بگیرید. احتمالاً اولین نیاز بازار که به آن ورود می‌کنید، عدم وجود دوره‌های آموزشی باکیفیت است. شرکت‌های بسیاری اقدام به برگزاری دوره‌های آموزشی حضوری می‌کنند و شما هم به تبع آن‌ها چنین خواهید کرد، در حالی که شما می‌توانید به بازار آموزش دیجیتال و نوآوری‌های این‌چنینی ورود نمایید.

شناسایی نیازهای مذکور (نیازهای کاملاً آشکار و به نسبت قدیمی)، از طریق سپری نمودن دو مرحله نمادین فضای مسئله ( Problem Space ) و فضای راه‌حل ( Solution Space ) انجام می‌گیرد. توجه نمودن به فضای مسئله، به شما کمک می‌کند تا مشکلات مشتری را تشخیص داده و متوجه شوید که محصول شما فاقد چه چیزهایی است و در کدام قسمت‌ها کمبود دارید. بررسی فضای مسئله، به منظور یافتن ایده‌ای آشکار در مورد ویژگی‌هایی است که باید به محصول خود بیفزایید.

فضای راه‌حل، ایده‌هایی در مورد چگونگی پرداختن به مشکلات مشتریان ارائه می‌کند. در این سطح، بایستی بر ویژگی‌های کلیدی محصول که امکان برجسته‌سازی آن در بازار هدف را فراهم می‌کند، تمرکزی ویژه داشته باشید. به عبارت بهتر، رقابت واقعی در بازار و چگونگی پیروزی محصول شما در این رقابت، در گرو شناسایی دقیق ویژگی‌های مرتبط با فضای حل مسئله است.

در مجموع، شناسایی نیازهای مشتریان، کاری ساده و در عین حال، ضروری است؛ زیرا این کار، اهدافی که مدل کسب‌وکار شما مبتنی بر آن‌ها بنا شده‌اند را، از منظر کاربران و مشتریان ترسیم می‌کند.

3- تعریف گزاره ارزش:

پس از شناسایی مشکلات مشتری و راه‌حل آن‌ها، تعیین گزاره ارزش محصول، مرحله بعدی اقدامات شما است. به منظور این‌که خود را از سایر رقبای بازار متمایز نمایید، باید دریابید که چگونه می‌توانید ارزش‌های محصول خود را اضافه کنید.

بسیاری از شرکت‌ها این فرآیند را طی نمی‌کنند و عملاً مدلی را ایجاد نموده که پیش‌تر نیز موجود بوده یا اهمیت قابل‌توجهی در بازار نداشته است. تعریف نکات کلیدی در مورد این‌که محصول شما چگونه به مشکل مشتری می‌پردازد، به شما کمک می‌کند تا در بازار برجسته شده و به‌عنوان برنده رقابت نهایی معرفی شوید.

علاوه بر موارد یاد شده، این کار تصویری آشکار ایجاد نموده که آیا محصول شما واقعاً به مشکل واقعی پرداخته است و چه مزایایی به قسمت‌های مختلف اضافه می‌نماید. ارزش محصول، مشخص می‌کند که مشتریان تا چه حد محصول شما را پذیرفته و حاضر به پرداخت پول برای آن هستند. تمایز با محصولات موجود، برگ برنده شما در تعریف گزاره ارزشی محصول خواهد بود.

4- ایجاد مجموعه ویژگی‌های حداقل محصول پذیرفتنی ( MVP ):

مرحله بعدی در به دست آوردن انطباق بازار با محصول، تعیین مجموعه ویژگی‌های حداقل محصول پذیرفتنی است. این مجموعه، ویژگی‌های اصلی هستند که محصول شما باید داشته باشد تا حداکثر رشد در بازار را به دست آورد. در وضعیت ایده‌آل، ویژگی‌های حداقل محصول پذیرفتنی، به چهار قسمت تقسیم‌بندی می‌شود: «کارآمدی، اعتبار، سودمندی و لذت».

محصول شما اگر می‌خواهد بازگشت سرمایه موردنظر را در بازار به دست آورد، باید از این چهار مجموعه ویژگی تبعیت کند. شما نباید وقت بیشتری را صرف فکر کردن در این مورد کنید که آیا مشتریان شما محصول را دوست خواهند داشت یا خیر، زیرا مجموعه ویژگی‌های حداقل محصول پذیرفتنی، به شما کمک می‌کند تا تضمین نمایید که محصول شما حداکثر ارزش را در نگاه مشتریان هدف شما ایجاد نموده است. مطمئن شوید که محصولتان کارآمد، مشکل محور و از لحاظ زمانی، مقرون‌به‌صرفه است تا بتواند حداکثر مزایا را برای مشتریان و در راستای اهداف شناسایی شده قبلی ارائه کند.

5- ساخت نمونه اولیه از حداقل محصول پذیرفتنی:

اکنون زمان آن فرا رسیده است که یک نمونه اولیه (پروتوتایپ) از حداقل محصول پذیرفتنی و مبتنی بر مجموعه ویژگی‌های آن را ایجاد نمایید. ساخت نمونه اولیه، به شما کمک می‌کند تا بازخوردی مناسب از مشتریان بالقوه دریافت نموده و دریابید که آیا محصول شما با نیازهای مشتریان و بازار، سازگاری دارد یا خیر؟

یک نمونه اولیه از « MVP »، به شما این فرصت را می‌دهد تا محصول ذهنی خود را با آنچه رقبا عرضه می‌کنند، آزمایش و مقایسه نمایید. دقت کنید که این نمونه اولیه، کاملاً متغیر است؛ به این معنا که همیشه می‌توانید تعیین کنید که چه ویژگی‌ها و جزئیاتی را به مشتریان خود در نسخه آزمایشی نشان دهید. با هر بازخورد، چیزی از محصول خود کم کرده یا به آن می‌افزایید تا به یک تطابق بهینه بین کارکردهای محصول و نیازهای مشتریان برسید. «ساخت نمونه اولیه، عرضه به مشتریان بالقوه، گرفتن بازخورد و تکرار این مراحل»، یک روش ساده، مطمئن و مؤثر برای رصد ذائقه بازار، پیش از عرضه نسخه نهایی محصول است.

نحوه سنجش و ارزیابی انطباق محصول و بازار

الف) شاخص ریزش و نگهداشت:

برای ارزیابی انطباق محصول و بازار، باید بر دو معیار «نرخ ریزش و نگهداشت» تمرکز کنید. معیارهایی که به شما کمک می‌کنند که بفهمید آیا انطباق محصول و بازار مناسبی به دست آورده‌اید یا خیر. اگر مشتریان شما پس از اولین استفاده از محصول، از آن روی‌گردان شوند، به این معناست که شما سطح رضایت مورد نظر مشتری را به دست نیاورده‌اید. هر چه میزان ریزش کاربر بیشتر باشد، چشم‌اندازهای انطباق محصول با بازار هدف شما کمتر خواهد بود.

شما می‌توانید در مراحل مختلف و جنبه‌های گوناگونی به ارزیابی میزان ریزش بپردازید. برای مثال، چه ویژگی‌هایی از محصول نتوانسته‌اند نیازهای کاربران را برآورده سازند؟ آیا بازخوردهای گرفته شده در مراحل قبلی، با مشتریان واقعی شما سازگار نبوده‌اند؟ چه ویژگی‌های دیگری وجود داشته که با بهبود آن‌ها می‌توان مشکل را برطرف نمایید؟

به شکلی مشابه، اگر مخاطبین مورد نظر شما، خدمات و محصولاتتان را دوست داشته و بازخورد مثبت به شما بدهند، به این معنا است که شما انطباق محصول و بازار را به خوبی به دست آورده‌اید. به همین دلیل است که تحلیل نسبت بین میزان ریزش و نگهداشت، یک عامل بسیار کلیدی است؛ زیرا به شما کمک می‌کند تا در مورد روند بازار هدف و موفقیت‌های آتی محصول خود بیشتر بدانید.

ب‌) شاخص خالص ترویج کنندگان و ارجاعات:

شاخص خالص ترویج کنندگان، بهترین ابزاری است که با استفاده از آن می‌توانید بازخورد مستقیم کاربر در مورد محصول را دریافت کنید. این شاخص، یک پیمایش مبتنی بر پرسشنامه است که به شما کمک می‌کند تا در مورد آنچه مردم در مورد محصول شما فکر می‌کنند، چیزهایی که دوست دارند، چیزهایی که دوست ندارند و پیشرفت‌هایی که انتظار دارند در نسخه‌های بعدی محصول شاهد آن باشند، اطلاع کسب کنید.

در واقع، این شاخص به شما سنجش تمایل مشتریان برای تبلیغ و ارجاع محصول به دوستان، همکاران و خانواده را می‌دهد. اگر زنجیره ارجاع محصول شما هر روز در حال افزایش باشد، به این معنا است که مدل کسب‌وکار مناسبی را بکار گرفته‌اید. گفتنی است که شاخص خالص ترویج کنندگان، از چنان اهمیتی برخوردار است که در ادبیات پشتیبانی از مشتریان و بازاریابی، به یک شاخص عملکردی ( KPI ) تبدیل شده است.

شما می‌توانید از سؤالاتی شبیه به موارد زیر، برای ارزیابی فرصت‌های رشد خود استفاده کنید. این سؤالات را به پرسشنامه شاخص خاص ترویج کنندگان بیفزایید و از بازخوردهای حاصل لذت ببرید!

  • ویژگی‌های کاربردی مورد نیاز شما چیست؟
  • آیا حفره‌های امنیتی در محصول وجود دارند؟
  • میزان پشتیبانی از محصول (خدمات پس از فروش) را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ شما چه می‌خواهید؟
  • رتبه محصول در قیاس با تحلیل بازار چیست؟ رقبا به چه شکل است؟

ت‌) ارزش طول عمر مشتری:

ارزش طول عمر مشتری، به میانگین سودی اشاره دارد که شما از هر مشتری، در طول استفاده وی از محصول عرضه شده به دست می‌آورید. این شاخص، مستقیماً به سود شما باز می‌گردد؛ انگار که شما می‌خواهید یک مسیر تجاری موفق را داشته باشید و از مشتریان خود می‌خواهید تا حداکثر سودی که می‌توانند را برای شما ایجاد نمایند.

داشتن یک ارزش طول عمر مشتری مطلوب، نه‌تنها سود تجاری را افزایش می‌دهد، بلکه این امکان را برای شما فراهم می‌کند تا با تخصیص سرمایه‌گذاری‌های جدید در حوزه‌های بازاریابی، عملیات و . ، کسب‌وکارتان را گسترده‌تر نمایید. لازم به تأکید است که به‌عنوان مالک یک کسب‌وکار، شما می‌توانید ارزش طول عمر مشتری را از طریق ابزارهای سوددهی مختلف بسنجید که هر یک از آن‌ها، بینش‌های مختلفی برای شما فراهم می‌کنند.

ث‌) میزان دفع کاربر:

میزان دفع کاربر، درصدی است که نشان می‌دهد آیا یک بازدیدکننده، محصول شما را انتخاب می‌کند یا خیر؟ در صورتی که محصول شما با میزان دفع کاربر بیش از 60 درصد مواجه شود، رشد آن در معرض خطر است. این وضعیت، بدین معنا است که خدمات و محصولات شما، تأثیر لازم را بر روی بازدیدکنندگان نداشته و بدون این‌که اقدامی نسبت به خریداری و استفاده از آن صورت دهند، آن را رها می‌کنند.

این مسئله، رابطه مستقیمی با رویکرد انطباق محصول و بازار دارد. هر چه بازدیدکنندگان بیشتری در صفحه اجتماعی کسب‌وکار شما باقی بمانند یا با محصول فیزیکی شما در یک نمایشگاه تعامل برقرار کنند، به معنای دفع کاربر کمتر و انطباق محصول و بازار بیشتر است. البته داشتن میزان دفع کاربر بالا، همیشه به این معنا نیست که محصول شما انتظارات مشتری را برآورده نمی‌کند. تجربه ناخوشایند پیشین، محتوای رسانه‌ای ضعیف و حتی حضور یک رقیب قدرتمند و متمایز، می‌تواند شاخص دفع کاربر را به شدت افزایش دهد.

با تمام این تفصیل، شما باید این موضوع را به‌عنوان یک کلیت در نظر بگیرید تا مطمئن شوید که محصولتان از نگاه مخاطبین و مشتریان در چه وضعیتی است.

ج‌) مشتریان بالقوه در برابر مشتریان فعلی:

شناسایی مشتری بالقوه جدید و تمایز آن با مشتریان موجود، یک جنبه مهم از سنجش انطباق محصول و بازار است. یک مشتری بالقوه، صرفاً در مرحله آغازین آشنایی با کسب‌وکار و محصول شما و البته مبتنی بر نیازهایی کاملاً واقعی است. مشتری بالقوه فردی است که مثلاً به تازگی با وب‌سایت شما آشنا شده و قصد واقعی برای خرید دارد. این ویژگی‌های محصول و کیفیت محصول شما است که باعث می‌شود آن مشتری بالقوه به یک مشتری واقعی تبدیل شود.

تبدیل مشتری بالقوه به مشتری واقعی، معیاری است که نشان می‌دهد محصول شما در بازار رقابتی می‌تواند دوام داشته باشد و در میان محصولات رقیب متمایز گردد.



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.