مهمترین الگوهای کندل استیک
الگوی شمعدانی در پرایس اکشن یکی از رایج ترین ابزارهای فنی برای تحلیل الگوهای قیمتی هستند. قرن ها توسط بازرگانان و سرمایه گذاران برای یافتن این الگوهایی استفاده شده است که ممکن است نشان دهد که قیمت به کجا می رود. در این مقاله برخی از معروف ترین الگوهای شمعدان را با مثالهای مصور پوشش می دهد.
اگر می خواهید ابتدا با خواندن نمودارهای شمعدان آشنا شوید ، یک راهنمای سه قانون استراتژی شمع مبتدی برای نمودارهای شمعدان را ببینید .
نحوه استفاده از الگوهای شمعدان
الگوی شمعدانی بی شماری در پرایس اکشن وجود دارد که معامله گران می توانند برای شناسایی مناطق مورد علاقه در یک نمودار استفاده کنند. از این موارد می توان برای معاملات روزانه ، معاملات نوسان و حتی معاملات بلند مدت استفاده کرد. در حالی که برخی از الگوهای شمعدان ممکن است بینشی را در مورد تعادل بین خریداران و فروشندگان ارائه دهد ، برخی دیگر ممکن است نشان دهنده تغییر ، ادامه یا بلاتکلیفی باشد.
توجه به این نکته مهم است که الگوهای شمعدان لزوماً به تنهایی سیگنال خرید یا فروش نیستند. آنها در عوض راهی برای بررسی ساختار بازار و نشانه ای بالقوه از یک فرصت پیش رو هستند. به همین ترتیب ، نگاه کردن به الگوها در متن همیشه مفید است. این می تواند زمینه الگوی فنی موجود در نمودار باشد ، اما همچنین می تواند فضای گسترده تری در بازار و سایر عوامل سه قانون استراتژی شمع باشد.
به طور خلاصه ، مانند هر ابزار تجزیه و تحلیل بازار ، الگوهای شمعدان هنگامی که در ترکیب با تکنیک های دیگر استفاده می شود ، بیشترین کاربرد را دارند. اینها ممکن است شامل روش ویکوف ، نظریه موج الیوت و نظریه داو باشد. همچنین می تواند شامل شاخص های تجزیه و تحلیل فنی (TA) ، مانند خطوط روند ، میانگین متحرک ، شاخص مقاومت نسبی (RSI) ، RSI تصادفی ، باند های بولینگر ، ابرهای ایچیموکو ، Parabolic SAR یا MACD باشد.
نظریه داو چیست؟ راهحلی برای تحلیل بازارهای مالی
نظریه داو همیشه بخشی جداییناپذیر از تحلیل تکنیکال بوده است. نظریه داو حتی قبل از کشف نمودارهای شمعی (کندل استیکها) توسط جهان غرب به طور گسترده مورد استفاده قرار میگرفت. در واقع امروزه نیز از مفاهیم نظریه داو استفاده میشود. میتوان گفت که تریدرها بهترین شیوهها را با کمک نظریه داو و کندل استیکها ترکیب میکنند.
نظریه داو توسط چارلز اچ داو (Charles H. Dow) که سرویس اخبار مالی داو جونز (وال استریت ژورنال) را نیز تأسیس کرد، به جهان معرفی شد. او در زمان حیات خود، مجموعهای از مقالات را از دهه ۱۹۰۰ نوشت که در سالهای بعد با عنوان «نظریه داو» شناخته میشد. در این نظریه اعتبار زیادی به ویلیام پی همیلتون (William P. Hamilton) تعلق دارد که این مقالات را با نمونههای مرتبط در یک دوره ۲۷ ساله گردآوری کرد. از زمان چارلز داو خیلی چیزها تغییر کرده است و از این رو این نظریه طرفداران و منتقدان زیادی دارد.
نظریه داو چیست؟
نظریه داو
اساساً، نظریه داو (DOW) چارچوبی برای تحلیل تکنیکال است که بر اساس نوشتههای چارلز داو در مورد تئوری بازار است. او به همراه ادوارد جونز (Edward Jones) و چارلز برگسترسر (Charles Bergstresser)، شرکت Dow Jones & Company را تأسیس کردند و میانگین صنعتی داو جونز را در سال ۱۸۹۶ توسعه دادند.
داو بنیانگذار و سردبیر وال استریت ژورنال و یکی از بنیانگذاران Dow Jones & Company بود. وی به عنوان بخشی از این شرکت، به ایجاد اولین شاخص سهام، معروف به شاخص حمل و نقل داوجونز (DJT) و به دنبال آن میانگین صنعتی داوجونز (DJIA) کمک کرد. داو این نظریه را در مجموعهای از سرمقالههای وال استریت ژورنال بیان کرد.
داو هرگز ایدههای خود را به عنوان یک نظریه خاص ننوشت و به آنها چنین اشارهای نکرد. با این حال، بسیاری از طریق سرمقالههایش در وال استریت ژورنال از او مطالب زیادی یاد گرفتند. پس از مرگش، ویراستاران دیگری، مانند ویلیام همیلتون، این ایدهها را اصلاح کرده و از سرمقالههای او برای گردآوری آنچه که امروزه به عنوان نظریه داو شناخته میشود، استفاده کردند.
چارلز داو در سال ۱۹۰۲ درگذشت و به این دلیل هرگز نظریه کامل خود را در بازار منتشر نکرد، اما چند نفر از پیروان و همکاران او کارهای وی را گسترش داده و در مقالاتی منتشر کردند. برخی از مهمترین افرادی که با مقالات خود به انتشار نظریه داو کمک کردند عبارتند از:
- «فشار سنج بازار سهام»، ویلیام پی همیلتون (۱۹۲۲)
- «نظریه داو»، رابرت ریا (۱۹۳۲)
- «چگونه به بیش از ۱۰۰۰۰ سرمایهگذار برای کسب سود در سهام کمک کردم»، جورج شفر (۱۹۶۰)
- «نظریه داو امروزی»، ریچارد راسل (۱۹۶۱)
داو معتقد بود که بازار سهام به عنوان یک کلیت، معیار قابل اعتمادی از شرایط کلی کسبوکار در اقتصاد است و با تجزیه و تحلیل کل بازار میتوان به دقت آن شرایط را ارزیابی کرده و جهت روندهای اصلی بازار و جهت احتمالی تک تک سهمها را شناسایی کرد.
این نظریه در تاریخ بیش از ۱۰۰ ساله خود دستخوش تحولات زیادی شده است، از جمله مشارکتهای ویلیام همیلتون در دهه ۱۹۲۰، رابرت ریا (Robert Rhea) در دهه ۱۹۳۰ و ای. جورج شفر (E. George Shaefer) و ریچارد راسل (Richard Russell) در دهه ۱۹۶۰. جنبههای این تئوری جایگاه خود را از دست دادهاند، برای مثال، تأکید آن بر بخش حملونقل، یا راهآهن، در شکل اصلیاش، اما رویکرد داو همچنان هسته تحلیل تکنیکال مدرن را تشکیل میدهد.
این مقاله مقدمهای بر تئوری داو ارائه کرده و مراحل مختلف روند بازار بر اساس کار داو را مورد بحث قرار میدهد. مانند هر نظریه دیگری، اصول زیر خطاناپذیر نبوده و قابل بحث و تفسیر هستند.
۶ اصل نظریه داو
۶ اصل نظریه داو
۱. بازار گویای همه چیز است
این اصل در راستای فرضیه بازار کارآمد (EMH) است. داو معتقد بود که بازار گویای همه چیز است، به این معنی که تمام اطلاعات موجود از قبل در قیمت منعکس شده است.
به عنوان مثال، اگر انتظار میرود شرکتی به طور گسترده سودهای بهبود یافته و مثبتی را گزارش کند، بازار قبل از وقوع آن را منعکس خواهد کرد. تقاضا برای سهام این شرکت قبل از انتشار گزارش افزایش مییابد و پس از اینکه در نهایت گزارش مثبت مورد انتظار منتشر شود، قیمت ممکن است تغییر چندانی نداشته باشد.
در برخی موارد، داو مشاهده کرد که ممکن است قیمت سهام یک شرکت پس از اخبار خوب کاهش یابد، زیرا آن اخبار آنطور که انتظار میرفت خوب نبودهاند.
هنوز بسیاری از تریدرها و سرمایهگذاران به این اصل اعتقاد دارند، به ویژه کسانی که از تحلیل تکنیکال زیاد استفاده میکنند. با این حال، کسانی که تحلیل فاندامنتال را ترجیح میدهند مخالف آن هستند و معتقدند ارزش بازار منعکسکننده ارزش ذاتی یک سهام نیست.
۲. روندهای بازار
برخی افراد میگویند که کار داو همان چیزی است که مفهوم روند بازار را به وجود آورد که اکنون به عنوان یک عنصر اساسی در دنیای مالی تلقی میشود. نظریه داو میگوید که سه نوع اصلی از روند بازار وجود دارد:
استراتژی های امواج الیوت (قسمت 1)
آموزش استراتژی معاملاتی الیوت
این سری مجموعه ای است که چگونگی آنالیز امواج الیوت را بصورت عملی آغاز می کند.مخاطبین بحث باید مقداری سابقه و پیش زمینه امواج الیوت از کتاب داینامیک تریدینگ داشته باشند
زیرا آن کتاب سراغ جزئیات الگوهای امواج می رود و بنابراین با دانستن آن کتاب لازم نیست آن موارد را اینجا مجددا تکرار کنیم .
در این مجموعه فرض بر این گذاشته شده است که مخاطبین بحث به فصل سوم کتاب داینامیک تریدینگ آشنایی داشته باشند.
گذشته از این، شما کاربرد عملی استراتژی معاملاتی با امواج البوت را آموزش خواهید دید .
هر چیزی که در این سری آموزشی ارائه شود از قبیل سهام ، شاخص ها ، …. در هر تایم فریمی از ۵ دقیقه تا ماهیانه قابل معامله می باشد.
* چیزهایی که قبل از شروع این سری آموزشی باید بدانید :
شما باید به فصل ۳ کتاب داینامیک تریدینگ آشنا باشید و مطالعاتی در آن زمینه داشته باشید و آشنا به مفاهیمی که عنوان می شود باشید .
روند پیشرو : در امواج پیشرو معمولا پنج موج داریم . روندهای پنج موجی پیشرو معمولا در جهت روند درجه بزرگ تر ساخته می شوند .
روند اصلاحی : معمولا در سه موج ظاهر می شوند و یک تصحیح به سمت روند پیشروی قبلی است .
موج از درجه مشابه : نوسان از درجه مشابه نیز خوانده می شود .
امواج از درجه مشابه بیانگر زبر موج هایی هستند که یک ساختار کامل شده را می سازند .
در یک روند پیشرو موج های یک – پنج امواج از درجه مشابه هستند و زبر موج های هر موج از یک درجه کوچک تر هستند.
زیر موج های یک موج : هر موج ممکن است به امواج درجه کوچکتر تقسیم شود تا ساختار یک موج را کامل نماید .
بعنوان مثال ، موج یک از یک روند پنج موجی پیشرو عموما به پنج موج از درجه کمتر تقسیم می شود و شما باید با تقسیمات امواج که از درجه پیشرو هست یا یک روند اصلاحی آشنا باشید .
چندین تایم فریم : وقتی درجات پایین تر امواج کامل می شود در تایم بالاتر موج اصلی کامل می شود .
آنالیز امواج الیوت چیست ؟
اساس امواج الیوت فهرستی از الگوهای نموداری شناخته شده است .
این الگوها برای تشخیص اینکه بازار پیشرو هست یا اصلاحی بسیار مفید است .
دانستن اینکه در موج پیشرو هستیم یا اصلاحی ، روند اصلی را نیز برای ما هویدا می کند .
هر الگو وضعیت بازار را معلوم می نماید . همینطور برای ما بسیار مفید هست که با این علم ماکزیمم حرکت بازار را برای حفاظت از حد ضررمان تعیین کنیم .
اساس الگوهای الیوتی : پنج موجی و سه موجی
پایه و اساس امواج الیوت این است که بیشتر روندها در جهت مسیر اصلی بصورت پنج موجی و در جهت خلاف روند اصلی بصورت ترکیبات سه تایی ظاهر می شوند .
خیلی ساده است که بازار معمولا بصورت سه تایی یا پنج تایی ظاهر می شود .
الگوهای اصلاح ساختار سه تایی دارند. یک روند پنج موجی پیشرو و سه موجی با اصلاحی از نوع پیچیده هر یک مشخصات ساختاری دارند که ما در این سری آموزشی به تفصیل در مورد آن صحبت خواهیم کرد .
یک هدف مهم تئوری امواج الیوت شناسایی ساختار موج است که تشخیص دهیم یک سه موجی است با یک پنج موجی
قوانین امواج الیوت سه تایی :
این سه قانون غالبا مربوط به دیتای بسته شده روزانه می باشد .
- موج ۲ نباید کل موج ۱ را بپوشاند ، بعبارت دیگر موج ۲ نباید ۱۰۰% موج قبل را بپوشاند .
- موج ۳ نباید کوتاه ترین موج در امواج سه گانه پیشرونده ۱ و ۳ و ۵ باشد.
- موج ۴ نباید در محدوده موج ۱ بسته شود یا بعبارتی وارد حریم موج ۱ شود .
این قوانین بی نهایت برای تایید یا بی اعتبار بودن یک الگوی الیوتی مفید و کارا می باشد.
هر وقت از اطلاعات بین روزی (تایم فریم ساعتی) استفاده می کنید از الگو و خطوط راهنمای مرتبط با دیتای قیمت بسته شدن روزانه آگاهی داشته باشید .
چرا آنالیز الگو مهم ترین بخش داینامیک تریدینگ می باشد ؟
۱.آنالیز الگوها به ما کمک می کند تا تعیین کنیم بازار پیشرو هست یا اصلاحی .
۲.آنالیز الگوها به ما کمک می کند تا تعیین کنیم که وضعیت کنونی بازار در حالت پیشرو قرار دارد یا اصلاحی .
۳.آنالیز الگوها به ما کمک می کند تا قیمت ها و زمان های موثر را در یک روند پیشرو یا اصلاحی پیش بینی کنیم .
در زیر ما چند مثال را بررسی خواهیم کرد تا مخاطب بخوبی فکر کرده و وضعیت یک الگو را بیاموزند و همچنین برای معتبر کردن یا بی اعتبار کردن الگوها ساختارش چگونه باید باشد.
هر موقعیت الگویی می تواند در شکل تشخیص داده شود ، اما اگر شما مفاهیم بنیادی الگو و خطوط راهنما را در فکرتان تجسم کنید، شما براحتی قادر خواهید بود موقعیت های بسیار مناسب را شناسایی نمایید .
در اینجا ما یک مرور سریع بر آنچه که در تحلیل می خواهیم انجام بدهیم می کنیم .
سه سوال در مورد الگو :
۱. محتمل ترین وضعیت برای این الگو چیست ؟ چرا ؟ پاسخ به این سوال ممکن است « پیشرو » یا « اصلاحی » باشد و پاسخ ممکن است این باشد که « نمی دانم !»
۲. کدام فعالیت بازار فرض موقعیت پوزیشن را تایید می کند ؟ خطوط راهنمای مرتبط کدام است ؟
۳. کدام فعالیت بازار فرض موقعیت ما را بی اعتبار می کند ؟ خطوط راهنما مرتبط کدام است ؟
سه ملاحظه مهم روی الگوها :
۱. سریع بپذیرید که هیچ الگوی قابل تشخیص یا مرتبطی وجود ندارد .
۲. اگر شمارش موج مشخصی وجود ندارد ، بصورت یک اصلاحی یا پیشرو عمل کنیم ؟
۳. مشابه دیتای جدید ساخته شده ، بازار بسرعت فرضیه را تایید یا بی اعتبار خواهد نمود .
با بازار معامله کنید و همراه آن باشید ، نه اینکه پیش بینی خود را داشته و روی آن تعصب داشته باشید .
اگر رفتار بازار فرضیه های کنونی شما را بی اعتبار کرد سریعا فرضیات خود را تغییر دهید .
اگر یک پنج موجی مشابه شکل زیر کامل شد ، مینیموم الگویی که پس از آن ما باید انتظار داشته باشیم چیست ؟
اینکه یک پنج موجی چطور باید در یک درجه بالاتر از موج جا بگیرد ، حداقل منتظر یک اصلاح سه تایی هستیم و حداقل انتظار ، یک اصلاح سه تایی ساده ABC می باشد .
این فرض محتمل ما می باشد و فرضیه چنین رفتاری را داریم مگر اینکه بازار آن را بی اعتبار کند .
اگر این روند پنج موجی یک درجه بزرگ تر موج را کامل کرد ، یک کاهش پنج موجی می تواند به وقوع بپیوندد اما حداقل انتظار ما یک کاهش و اصلاح سه موجی است .
ما همیشه فرض را بر این می گذاریم که اصلاح ها سه موجی هستند و بین آنها الگوی ABC بسیار متداول است.
روند یا خلاف روند ؟
ما چگونه باید بعد از وقوع کف در میانه ماه مارس ، متوجه شویم که روند حرکتیِ بعدی، یک اصلاحی می باشد و یا یک موج پیشرو برای ساخت یک سقف جدید ؟
دیتای کافی برای دادن پاسخی که دارای احتمال وقوع بالایی باشد وجود ندارد .
کاهش نشان داده در شکل فوق بوضوح نشان از یک روند پیشرو می دهد.
وضعیت روند پیشرو با درجه روند بالاتر برای تعیین انتظار بعدی کمک شایانی خواهد کرد .
اگر کاهش موج A موج ۳ باشد بنابراین انتظار یک اصلاح برای B با موج ۴ داریم اما اگر کاهش موج C باشد انتظار داریم روند مثبت برای ساخت یک سقف جدید ادامه پیدا کند.
اگر کاهش موج ۵ باشد ، انتظار یک اصلاحی در درجه موج بالاتر داریم. این اصلاحی بخش اولش که A می باشد می تواند یک پنج موجی باشد.
اطلاعات ما در خصوص روند با درجه بالاتر می تواند در ریز موج ها به ما کمک نماید.
۵ الگوی برتر کندل استیک در تحلیل تکنیکال
الگویهای کندل استیک یا شمعی از مهمترین مباحث تحلیل تکنیکال هستند، این الگوها دادههایی مانند نواسانات قیمت، مکان باز و بسته شدن قیمت و همچنین در دل خود دادههایی جزئیتر از روانشناسی بازار و قدرت خریداران و فروشندگان نهفته است. تحلیلگری که به این الگوها آشنا باشد، به نوعی قدرت صحبت کردن با بازار را بدست خواهد آورد.
در این مقاله قصد آموزش ابتدایی و خوانش الگوهای شمعی را نداریم، اگر در مورد این الگوها هیچ اطلاعی ندارید بهتر است اول مقاله کندل استیک چیست؟ مبانی شناخت سه قانون استراتژی شمع الگوهای شمعی را مطالعه کنید.
پینبار (PinBar)
پین بار بهنوعی محبوبترین و معروفترین الگوی کندلی در تحلیل تکنیکال است. این الگو که بهصورت تک کندلی پدید میاید بسیار معتبر بوده و در صورتی که کندل تاییدی بعد از آن شکل بگیرد به اعتبار آن میافزاید. الگوی پینبار در کفها و سقفهای قیمتی پدید میاید و نشان از برگشت قیمت دارد. معمولا انواع کف و سقف آن با نامهای مختلفی مانند مرد بهدار آویخته یا چکش معکوس نیز نامیده میشود.
تمامی الگوهای کندلی از جمله پینبار زمانی که در نزدیکی سطوح حمایت یا مقاومت پدید میایند، به اعتبار آنها افزوده میشود. هرچه سطح کلیدی معتبرتر باشد الگو کندلی نیز معتبرتر خواهد شد.
پوشا (Engulf)
الگوی پوشا سه قانون استراتژی شمع یکی دیگر از مهمترین الگوهای تک کندلی است. الگوی پوشا به شکل یک کندل تقریبا تمام بدنه که تمامی بدنه کندل قبلی را در خود جای داده اشت تشکیل میشود. این الگو علاوه بر تمایل بازار به نزول یا صعود یک الگو تاییدگر نیز است. معمولا از الگوی پوشا برای گرفتن تاییدی مضاعف بر الگویهای دیگر نیز استفاده میشود. از همین رو شناخت الگوی پوشا بسیار حائز اهمیت است.
بهعنوان مثال زمانی که دو الگوی پینبار در کنار هم تشکیل شده و سپس یک الگوی پوشا پس از آنها به وجود بیاید به اعتبار الگو بسیار افزوده خواهد شد.
الگوی ستاره صبحگاهی (Morning Star)
الگوی ستاره صبحگاهی یک الگوی ۳ کندلی است که نشان از سه قانون استراتژی شمع برگشت بازار میدهد. این الگو از دو کندل تقریبا فول بادی و یک کندل دوجی میان آنها تشکیل میشود. به الگویی که در کف قیمت تشکیل شود و هشدار صعود دهد ستاره صبحگاهی و به الگویی که به همان شکل در سقف قیمت تشکیل شود و هشدار نزول دهد ستاره عصرگاهی میگویند.
این الگو از جمله معتبرترین الگوهای قیمتی است از سه کندل تشکیل شده، نیازی به تایید بیشتر ندارد و هشدار چرخش حرکت بازار را میدهد. ستاره صبحگاهی یا عصرگاهی نیز، مانند دیگر الگوها زمانی که در نزدیکی سطوح عرضه و تقاضا تشکیل میشود به اعتبار آنها افزوده میشود.
الگوهای سه سرباز سفید و سه کلاغ سیاه
این الگوها نیز از جمله معتبرترینها هستند. سه سرباز سفید و سه کلاغ سیاه هر دو از جنس یک الگو اما به صورت نزولی و صعودی هستند. سه سرباز شکل صعودی و سه کلاغ نزولی آن است.
این الگو یک الگوی قدرتمند است که هشدار شروع یک روند جدید را میدهد. این الگوها از سه کندل همرنگ (سه سرباز، سبز رنگ و سه کلاغ، قرمز رنگ) تشکیل شده در انتهای یک کف یا سقف بازار به وجود میایند. همانند دیگر الگوها این الگو نیز اگر نزدیک به سطوح عرضه و تقاضا تشکیل شود بسیار معتبر است.
این دو الگو به زیبای پیدا شدن سروکله خریداران یا فروشندگان را به تصویر میکشد و نشان از تحرکات بلند مدتی تر دارد.
الگوی فرفره
فرفره یکی دیگر از الگوهای تک کندلی است که اعتبار خوبی برخوردار است. اگر نگاهی به نمودار کندل استیکها کرده باشید متوجه خواهید شد که اغلب موجهای بازار کف و سقفهای خود را با کندلهای فرفر یا پینبار و یا هر دو درکنار هم به پایان میرسانند. پس شناخت این الگو بسیار مهم است و حائز اهمیت است.
فرفره یک الگو برگشتی که هشدار پایان یک موج و تغییر جهت بازار میدهد. این کندل میتواند به شکل قرمز و سبز تشکیل شود، رنگ الگوی فرفره نسبت به جایگاه قرار گیری آن اهمیت کمتری دارد. همانطور که پیشتر هم گفتیم این الگو اگر نزدیک به سطوح عرضه و تقاضا تشکیل شود اعتبار بیشتر بدست آورده و درصورتی که کندل تاییدی مانند پوشا در کنار به وجود آیده بسیار معتبر خواهد شد.
کلام آخر
در این مقاله تلاش کردیم کمی کار را برای علاقهمندان به یادگیری تحلیل تکنیکال در بازار مالی راحتتر کنیم و مجموعهای الگوهای شمعی که از قدرت و اعتبار کافی برخوردار هستند را به آموزندگان معرفی کنیم. هرچند در این مقاله مفاهیم به صورت کلی بیان شد، اما تک به تک الگوهای کندلی با کاملترین جزئیات در سایت ارزیدو موجود هستند، حتما برای کسب اطلاع بیشتر آنها را نیز مطالعه کنید.
استراتژی چابکی به چه معناست؟
چابکی در سازمانها بسیار اهمیت دارد. اما آیا می دانید چگونه می توان از این روش کسب درآمد کرد؟ بیایید کمی در این مورد با یکدیگر صحبت کنیم. در ابتدا باید بدانید که «استراتژی» در مدیریت مهم است و معمولا با تعاریف و واژگان مختلف بیان می گردد. شما باید بدانید که چه استراتژی دارید […]
توسط حمید محمودزاده -
به روزرسانی شده در ۴ اردیبهشت ۱۴۰۱ -
زمان مطالعه 2.5 دقیقه
چابکی در سازمانها بسیار اهمیت دارد. اما آیا می دانید چگونه می توان از این روش کسب درآمد کرد؟ بیایید کمی در این مورد با یکدیگر صحبت کنیم.
در ابتدا باید بدانید که «استراتژی» در مدیریت مهم است و معمولا با تعاریف و واژگان مختلف بیان می گردد. شما باید بدانید که چه استراتژی دارید و قرار است از آن چه استفاده ای کنید.
چابکی استراتژی در مقابل چابکی عملیاتی
تعریفی که از چابکی عملیاتی بیان شده این است که موجب می شود محصولات فعلی شما سریع تر و ارزان تر به دست مشتریان فعلی تان برسد. در صورتی که چابکی استراتژی یعنی محصولی جدید را به مشتریان جدید ارائه کنیم.
حال بیایید به طور خلاصه تفاوت ها را بیان کنیم:
- عملیات چابکی به بهتر شدن شمع فکر می کند اما چابکی استراتژی به تولید لامپ می پردازد.
- عملیات چابکی اسب های بخار بهتری می سازد اما چابکی استراتژی اتومبیل های حرفه ای وارد بازار می کند.
- در قرن بیستم، شرکت های نوکیا و بلک بری از چابکی عملیاتی استفاده کردند تا گوشی های تلفن همراه بهتری بسازند در حالی که اپل محصولات جدید خود را به نمایش گذاشت و مشتریان جدیدی جذب کرد.
- زمانی که برخی از کمپانی ها سراغ ساخت دی وی دی های با کیفیت تر می رفتند، نتفلیکس امکان انتشار فیلم بر روی وبسایت را ارائه داد.
- درحالی که گوگل روی پیشرفت جستجوی متنی کار می کرد، آمازون امکان جستجوی صوتی را ارائه داد.
توسعه نرم افزار چابکی
در بخش توسعه نرم افزار معمولا از چابکی عملیاتی استفاده می شود. بدین معنا که غالبا برای بهبود نرم افزارها تلاش می شود نه برای تولید نرم افزاری جدید. درواقع می توان گفت که چابکی عملیاتی لازمه استراتژی چابکی است و هر محصول جدیدی نیاز به ارتقا و بهبود دارد.
سه قانون چابکی عملیاتی
قانون مشتری:
هدف اصلی هر سازمانی این است که به مشتریان خود ارزش بدهد و در نتیجه به سهامداران، سود رسانی کند.
قانون تیم های کوچک:
پروژه های بزرگ باید به کارهای کوچک تقسیم شده و به تیم های مختلف سپرده شوند تا سرعت عمل گروه بالا برود.
روابط عمودی بالا به پایین، ارتباط افراد با یکدیگر را مشکل می کند. نوآوری به اشتراک چند جانبه اطلاعات می پردازد.
این سه قانون اهمیت یکسانی ندارند.
- مهم ترین هدف قانون مشتری ایجاد ارزش برای اوست. این قانون بسیار اهمیت دارد و به دو قانون دیگر معنا می دهد.
- این اصل که شما باید در چابکی کارهای بزرگ را بین گروه های مختلف تقسیم کنید تا سریع تر به نتیجه برسید یکی از قوانین مهم است.
- اما تمام سه قانون استراتژی شمع قوانین تنها در صورتی موثر واقع می شوند که افراد سازمان در یک شبکه به خوبی با یکدیگر تعامل داشته باشند.
چابکی عملیاتی ضروری است اما یک ایراد بزرگ دارد و آن این است که درآمد زیادی برای شما ندارد. شرکت های زیادی به دنبال بهبود عملکرد محصولات خود هستند و معتقدند ارتقای یک محصول هزینه کمتری برای مشتری به همراه دارد.
درصورتی که استراتژی چابکی با نوآوری هایی که به همراه دارد باعث ارائه محصولات جدید شده و درآمد زیادی برای تیم شما دارد.
به مثال های زیر توجه کنید:
شرکت گوگل یک نمونه خوب برای چابکی عملیاتی است زیرا فعالیت خود را معطوف به بهبود کسب و کار خود می کند و محصول جدیدی ارائه نمی دهد.
در مقابل آن، شرکت اپل از سال 2001 تا 2010 با تولید محصولات مختلف موفق شد در استراتژیک چابکی به خوبی ظاهر شود.
در انتها بیایید به معنای استراتژی بپردازیم
برخی از نویسندگان استراتژی را به معنای «انتخاب های سخت» و یا «تصمیم گیری درمورد شرایط » تعریف می کنند. درواقع در استراتژی نوعی برنامه ریزی است که در آن تصمیم می گیریم بخشی از محصول را حذف کرده، بخشی از مشتریان را از دست داده تا مشتریان جدیدی بدست بیاوریم واهداف تازه ای برای سازمان تعریف کنیم.
استراتژی به معنای خلق ایده برای آینده ای مطلوب است. مدیران با تفکر استراتژی و استفاده از استراتژی های منتخب، دست به نوآوری می زنند تا به موفقیت برسند.
دیدگاه شما