چارلز داو و بورس


نخستین تحلیل‌گران تکنیکال چه کسانی بودند؟ از چارلز داو تا جان مگی

چارلز داو پدر تحلیل تکنیکال

ریشه علم تحلیل تکنیکال متعلق به صدها سال پیش می باشد و طبق بعضی از منابع تاریخی به نظر می رسد که علم تحلیل تکنیکال در قرن ۱۸ برای نخستین بار در ژاپن و توسط یک تاجر برنج به نام Homma Munehisa پدید امده است.

سپس در قرن ۱۹ در آمریکا “چارلز داو” در این زمینه شروع به فعالیت نمود و در حال حاضر او را پدر علم تحلیل تکنیکال نوین می دانند.

تئوری داو یک چارچوب و یک سری مفاهیم در تحلیل تکنیکال است که از نوشته‌های چارلز داو در مورد تئوری‌های بازار برگرفته شده است. چارلز داو موسس و ویرایشگر «وال‌استریت ژورنال» بود. چارلز داو

او به عنوان بخشی از شرکت کمک کرد که اولین شاخص سهام بورس با نام شاخص حمل و نقل Dow Jones (DJT) را بسازند و بعد از آن نیز شاخص دیگری با نام میانگین صنعتی Dow Jones (DJIA) را تولید کردند.

داو هرگز تئوری‌های خود را به صورت نوشته درنیاورد و هرگز از آن‌ها به عنوان تئوری یاد نکرد؛ اما بسیاری از افراد از سرمقاله‌های او در وال استریت‌ ژورنال بهره بردند.

بعد از مرگ او یکی از دیگر نویسندگان وال استریت ژورنال با نام «ویلیام همیلتون» افکار و مقاله‌های او را در کنار هم جمع‌آوری کرده و چیزی را به وجود آورد که امروزه با نام تئوری داو میشناسیم.

اصول اولیه تئوری داو چارلز داو

این اصول بسیار هم سو و هم راستای فرضیه‌ای با نام \”بازار موثر\” هستند.

داو باور داشت که بازار همه چیز را کمرنگ می‌کند که به معنی این است که تمام اطلاعاتی که ما اکنون داریم قبلا بر روی قیمت‌ها تاثیر خود را گذاشته‌اند.

برای مثال اگر انتظار برود که یک کمپانی گزارش درآمد بسیار خوب و مثبتش را بدهد، این موضوع قبل از اینکه اتفاق بیفتد تاثیرش را روی بازار گذاشته است. چارلز داو

در این شرایط درخواست و تقاضا برای سهام آن‌ها قبل از انتشار گزارش بالا می‌رود و ممکن است که بعد از بیرون آمدن آن گزارش درآمد مثبت، قیمت تغییرات چندانی را تجربه نکند.

داو در برخی مواقع متوجه شد که قیمت سهام یک کمپانی در بورس بعد از آمدن یک خبر خوب کاهش پیدا می‌کند؛ زیرا این خبر آن طور که انتظار می‌رفت، خوب نبوده است!

این قوانین از نظر بسیاری از معامله‌گران و سرمایه‌گذاران، به خصوص آن‌هایی که به طور گسترده از ابزارهای تحلیل تکنیکال استفاده می‌کنند، هنوز هم درست است؛

اما از آن طرف کسانی که از تحلیل‌های بنیادی استفاده می‌کنند با این موضوع موافق نیستند؛ زیرا از نظر آن‌ها ارزش بازار بر روی قیمت یک سهم تاثیر نمی‌گذارد.

روند‌های بازار

برخی از افراد معتقدند که کارهای داو، روندهای بازار را خلق کرد که امروزه به عنوان عنصری اساسی و ضروری در دنیای اقتصاد شناخته می‌شود.چارلز داو و بورس

تئوری داو می‌گوید که سه روند بازار مختلف وجود دارد:

  • روند اصلی: روند اصلی بین چندماه تا چندین سال باقی خواهد ماند و حرکت اصلی و بزرگ بازار را مشخص می‌کند.
  • روند ثانویه: روند ثانویه بین چند هفته تا چندین ماه باقی می‌ماند.
  • روند سوم: این روندها در کمتر از یک هفته و یا ده روز میل به از بین رفتند دارند. در برخی موارد این روند‌ها در طی چند ساعت یا یک روز نیز از بین می‌روند.

با بررسی این سه نوع روند، سرمایه‌گذاران می‌توانند فرصت‌های سودآور را شناسایی کنند.

روند اصلی و اولیه مهم‌ترین روند برای تعیین سیستم معاملاتی است؛ اما فرصت‌های مطلوب و سودآور در زمان کم روی روند‌های ثانویه و سوم اتفاق میفتند که معمولا هم در تناقض و تضاد با روند اصلی است. چارلز داو

برای مثال اگر باور داشته باشید که یک ارز دیجیتال روند اصلی مثبتی دارد؛ اما در روند ثانویه کمی حرکات منفی مشاهده می‌کنید، بهتر است که خرید نسبتا کمی را انجام دهید و هنگام بالا رفتن ارزش و قیمت آن، شروع به فروش کنید.

مشکل اما این است که بتوانید با نگاه کردن و بررسی یک روند تشخیص دهید که کدام یک از انوع روند است و اینجاست که تحلیل‌های تکنیکال عمیق‌تر وارد کار می‌شوند.

امروزه سرمایه‌گذاران و معامله‌گران از ابزارهای تحلیلی زیادی برای تشخیص نوع روند مورد نظرشان استفاده می‌کنند.

۳ فاز روند اصلی یا اولیه

داو در تئوری‌های خود مشخص کرد که در یک روند اصلی سه فاز مختلف وجود دارد؛ برای مثال ۳ فاز اصلی در یک روند مثبت و رو به بالا به شرح زیر است:

  • ذخیره و توده (Accumulation): بعد از گذشتن از یک روند منفی و رو به پایین، ارزش و قیمت یک دارایی پایین بوده و احساسات و تمایلات بازار غالبا منفی است. سرمایه‌گذاران باهوش در این دوره شروع به ذخیره‌سازی و انباشت سهام می‌کنند و منتظر بالا رفتن قیمت سهام می‌مانند. چارلز داو
  • مشارکت عمومی (Public Participation): حال تعداد بیشتری از افراد حاضر در بازار فرصت‌هایی را که سرمایه‌گذاران باهوش می‌دیدند را مشاهده می‌کنند و در نتیجه عموم مردم به طور فعال شروع به خرید می‌نمایند. در طی این فاز قیمت‌ها به طور مداوم افزایش می‌یابند.
  • افراط و توزیع (Distirbution): در فاز سوم، عوام به حدس و گمان خود ادامه می‌دهند؛ اما روند در نزدیکی پایان خودش قرار دارد. در این شرایط سرمایه‌گذاران باهوش و سازندگان بازار شروع به توزیع سهام خود می‌کنند؛ برای مثال سهام خود را در بورس به افرادی می‌فروشند که هنوز متوجه نزدیک بودن پایان روند نشده‌اند. چارلز داو

در یک بازار رو به پایین و منفی این فازها کاملا برعکس می‌شوند؛ یعنی با توزیع توسط افرادی که روند را تشخیص داده‌اند شروع شده و با مشارکت عمومی ادامه پیدا می‌کند.

در فاز و مرحله آخر نیز سرمایه‌گذاران باهوش اقدام به خرید سهام افرادی می‌کنند که تغییر چارلز داو و بورس بازار را متوجه نشده و هنوز در حال فروش سهام خود هستند.

هیچ تضمینی وجود ندارد که این قوانین و اصول کاملا درست از آب دربیایند؛ اما هزاران معامله‌گر و سرمایه‌گذار پیش از انجام هر عملی این موارد را در نظر می‌گیرند.

ارتباط تقاطع‌ شاخص‌ها چارلز داو

داو باور داشت که یک روند اصلی که در یک شاخص بازار مشاهده می‌شود؛ باید توسط یک شاخص دیگر مورد تایید قرار بگیرد.

در آن زمان دو شاخصی که مورد استفاده قرار می‌گرفتند همان شاخص‌های حمل و نقل و میانگین صنعتی Dow Jones بود.

در آن زمان بازار حمل و نقل ارتباط بسیار نزدیکی با بازار صنعت داشت. این مورد دلیل منطقی و درستی داشت؛ زیرا هرچه مواد و وسایل بیشتری ساخته شود؛ نیاز به حمل و نقل برای انتقال مواد اولیه و ارسال محصولات وجود دارد. چارلز داو

به همین دلیل یک ارتباط واضح بین بازار صنعت تولید و بازار حمل و نقل وجود داشت، اگر یکی از آن‌ها قدرتمند و سالم بود، دیگری نیز همین وضع را داشت.

بهرحال این ارتباط تقاطع شاخص‌ها امروزه کاربرد چندانی ندارد؛ زیرا بسیاری از محصولات دیجیتال بوده و نیاز به حمل و نقل فیزیکی وجود ندارد.

اهمیت حجم معاملات چارلز داو

امروزه اکثر سرمایه‌گذاران می‌دانند که داو به حجم، به عنوان یک اندیکاتور ثانویه اعتقاد زیادی داشت.

او باور داشت که یک روند قدرتمند باید با یک حجم بالای معاملات همراه شود. طبق این تئوری هرچه حجم معاملات بالاتر برود، احتمال اینکه حرکت فعلی قیمت بر روی روند بازار تاثیر بیشتری بگذارد، بالاتر است؛ اما اگر حجم معاملات پایین باشد، فعالیت‌های مربوط به قیمت ارتباط چندانی با روند بازار ندارند.

روندها تا زمان تایید یک بازگشت قیمتی معتبر هستند چارلز داو

داو باور داشت که اگر بازار در یک روند قرار داشته باشد، روی روند باقی خواهد ماند؛ برای مثال اگر سهام یک شرکت بعد از انتشار یک خبر خوب و مثبت بالا برود، به حرکت رو به بالای خودش ادامه خواهد داد تا اینکه یک بازگشت قیمتی قطعی اتفاق بیفتد.

به همین دلیل داو باور داشت که با بازگشت‌های قیمتی باید با شک و تردید رفتار شود تا زمانی که به عنوان یک روند اصلی جدید شناسایی شوند.

نکته مهم اینجاست که تمایز دادن یک روند ثانویه با بازگشت قیمتی یک روند اصلی بسیار سخت است و اکثر سرمایه‌گذاران در این مورد دچار اشتباه شده و یک روند ثانویه منفی را به عنوان بازگشت و برعکس شدن روند اصلی شناسایی می‌کنند.

سه اصل «نظریه داو» چارلز داو

  1. بازار همه‌چیز را منعکس می‌کند (همه‌چیز در قیمت لحاظ شده است)
  2. قیمت‌ها براساس روندها حرکت می‌کنند ( تغییرات قیمت تصادفی نیست)
  3. تاریخ تکرار می‌شود (واکنشی تکراری به محرک‌های مشابه در بازار نشان داده می‌شوند)

چارلز داو

بازار همه‌چیز را منعکس می‌کند و همه‌چیز در قیمت لحاظ می‌شود چارلز داو

یک تحلیل‌گر تکنیکال اعتقاد راسخ دارد فاکتورهای بنیادی، سیاسی، جغرافیایی و همه موارد و اتفاقات دیگر در قیمت یک سهم اثر خود را می‌گذارد و نیازی به بررسی این موارد نیست و فقط باید به تحلیل نمودار قیمت پرداخت. چارلز داو

پس تنها کاری که باقی می‌ماند بررسی حرکات قیمت است که تحلیل تکنیکال دلیل آنرا عرضه و تقاضا می‌داند. قیمت نیز تابعی از عرضه و تقاضاست و چنانچه تقاضا از عرضه پیشی بگیرد قیمت سهام افزایش و در صورتی که میزان عرضه بیش از تقاضا باشد، قیمت سهام کاهش می‌یابد.

این رابطه اساس تمام پیش‌بینی‌ها در بورس است و برداشت تحلیلگران تکنیکال از این اصل به این صورت است که اگر قیمت به هر دلیلی رشد داشته پس میزان تقاضا افزایش یافته و هیچ نیازی به بررسی دلایل بنیادی و غیره نیست چون دلایل بنیادی تاثیر خود را گذاشته‌اند و اگرهم قیمت ریزش کند، دلایل بنیادی اثر خود را از دست داده‌اند.

تقریبا همه تحلیل‌گران تکنیکال اعتقاد دارند عامل تغییر دهنده جهت عرضه و تقاضا، در واقع برآیند تحولات بنیادی و اقتصادی است و همین نیروست که قیمت‌ها را جابه‌جا می‌کند و نمودارها به تنهایی عامل رشد یا افت قیمت‌ها نیستند.

عرضه و تقاضا چیست؟

بنابراین براساس این اصل یافتن دلیل تغییر جهت قیمت برای تحلیلگر تکنیکال مهم نیست و البته در بسیاری از مواقع نیز در آغاز یک حرکت ناگهانی قیمت، هیچ‌کس به طور قطع و با اطمینان دلیل این تغییر جهت را نمی‌داند. چارلز داو

تحلیلگر تکنیکال از این سوال که دلیل اصلی تغییر قیمت چیست به راحتی صرف‌نظر می‌کند چون فقط قیمت و حجم برای او مهم است و روی نمودار و الگوهای قیمت تمرکز دارد چون می‌داند با استفاده از الگوها می‌تواند روندها را شناسایی کرده و ثبات آنها را بسنجد. چارلز داو

لازم نیست یک تحلیلگر تکنیکال از بازار بسیار باهوش‌تر باشد و یا اینکه بتواند پیش‌بینی‌های حیرت‌انگیزی از آینده ارائه نماید. بلکه با وجود ابزارهای متنوعی که برای بررسی و تحلیل نمودارها وجود دارد، تحلیل‌گر تکنیکال زمان خرید و فروش سهم را براساس تحلیل خود تشخیص داده و عمل متناسب با آنرا انجام می‌دهد.

قیمت‌ها دارای روند هستند و تغییرات قیمت تصادفی نیست چارلز داو

تحلیلگران تکنیکال باور دارند قیمت‌ها براساس روندها حرکت می‌کنند به معنی اینکه بعد از شکل‌گیری یک روند، قیمت تمایل دارد در همان جهت و روند قبلی به حرکت ادامه دهد تا زمانی که روند مخالف آن شکل بگیرد.

این فرضیه را می‌تواند بیان دیگری از «قانون اول نیوتن» درباره حرکت دانست و می‌توان آنرا به این صورت نیز گفت که قیمت‌ها تا زمانی که عواملی بازدارنده آنها را از روند خود منحرف نکرده‌اند، تمایل دارند به روند فعلی خود ادامه دهند.
تشخیص روند توسط ابزارهایی که در نرم افزارهای تحلیل تکنیکال در دسترس است انجام می‌گیرد و تحلیل‌گر تکنیکال تلاش می‌کند پیش از اینکه قیمت‌های آتی، روند آینده را مشخص کنند، روند را تشخیص داده و عمل مطابق با آنرا انجام دهد تا بتوانند از بازار سود کسب کنند.

بیشتر استراتژی‌های تحلیل تکنیکال براساس همین فرضیه که قیمت‌ها تمایل به ماندن در روندها دارند بناشده است.

تاریخ تکرار می‌شود

اصل مهم دیگری که در تحلیل تکنیکال وجود دارد این است که تاریخ (در قالب حرکات قیمت) تمایل دارد تکرار شود. تحلیل تکنیکال برای بررسی حرکات قیمت در بازار و درک روندها از نمودارها و الگوهای قیمت استفاده می‌کند.

با وجودیکه از این نمودارها و برخی از الگوها بیش از ۱۰۰ سال است که استفاده می‌شود، تحلیلگران تکنیکال هنوز اعتقاد به مناسب بودن آنها دارند چون الگوهایی تکراری را در تحرکات قیمت نشان می‌دهند. چارلز داو

ذات تکرار شدن قیمت‌ها به روانشناسی بازار نسبت داده شده است، به عبارت دیگر فعالان بازار گرایش دارند واکنشی تکراری به محرک‌های مشابه در بازار نشان دهند و قسمت زیادی از مباحث تحلیل تکنیکال و مطالعه بازار، شبیه روانشناسی و بررسی رفتار انسان‌هاست.

خاطر نشان می‌سازیم که «چارلز داو» را نمی‌توان تنها عامل ترویج تحلیل تکنیکال دانست و افراد دیگری مانند ویلیام پی.همیلتون، رابرت رئا، ادسون گولد و جان مگی در ترویج علم تحلیل تکنیکال نقش به سزایی داشتند.

تئوری داو (Dow Theory)

تئوری داو (به انگلیسی Dow Theory) یک چارچوب و یک سری مفاهیم در تحلیل تکنیکال است که از نوشته‌های چارلز داو در مورد تئوری‌های بازار برگرفته شده است.

«چارلز» داو موسس و ویرایشگر «وال‌استریت ژورنال» و یکی از بنیانگذاران Dow Jones & Company بود.

او به عنوان بخشی از شرکت کمک کرد که اولین شاخص سهام بورس با نام شاخص حمل و نقل Dow Jones (DJT) را بسازند و بعد از آن نیز شاخص دیگری با نام میانگین صنعتی Dow Jones (DJIA) را تولید کردند.

داو هرگز تئوری‌های خود را به صورت نوشته درنیاورد و هرگز از آن‌ها به عنوان تئوری یاد نکرد؛ اما بسیاری از افراد از سرمقاله‌های او در وال استریت‌ ژورنال بهره بردند.

بعد از مرگ او یکی از دیگر نویسندگان وال استریت ژورنال با نام «ویلیام همیلتون» افکار و مقاله‌های او را در کنار هم جمع‌آوری کرده و چیزی را به وجود آورد که امروزه با نام «تئوری داو» میشناسیم.

در این مقاله از بورسینس ما به معرفی تئوری داو و صحبت در مورد مراحل و انواع مختلف روندهای بازار بر طبق کارهای «داو» می‌‌پردازیم.

در ضمن گفتن این نکته در ابتدای مقاله ضروری است که تئوری‌های داو، درست مانند هر فرضیه و نظریه دیگری، مصون از خطا نبوده و قابل دست‌کاری و تفسیر است.

اصول اولیه تئوری داو

این اصول بسیار هم سو و هم راستای فرضیه‌ای با نام “بازار موثر” هستند.

داو باور داشت که بازار همه چیز را کمرنگ می‌کند که به معنی این است که تمام اطلاعاتی که ما اکنون داریم قبلا بر روی قیمت‌ها تاثیر خود را گذاشته‌اند.

برای مثال اگر انتظار برود که یک کمپانی گزارش درآمد بسیار خوب و مثبتش را بدهد، این موضوع قبل از اینکه اتفاق بیفتد تاثیرش را روی بازار گذاشته است. در این شرایط درخواست و تقاضا برای سهام آن‌ها قبل از انتشار گزارش بالا می‌رود و ممکن است که بعد از بیرون آمدن آن گزارش درآمد مثبت، قیمت تغییرات چندانی را تجربه نکند.

داو در برخی مواقع متوجه شد که قیمت سهام یک کمپانی در بورس بعد از آمدن یک خبر خوب کاهش پیدا می‌کند؛ زیرا این خبر آن طور که انتظار می‌رفت، خوب نبوده است!

این قوانین از نظر بسیاری از معامله‌گران و سرمایه‌گذاران، به خصوص آن‌هایی که به طور گسترده از ابزارهای تحلیل تکنیکال استفاده می‌کنند، هنوز هم درست است؛ اما از آن طرف کسانی که از تحلیل‌های بنیادی استفاده می‌کنند با این موضوع موافق نیستند؛ زیرا از نظر آن‌ها ارزش بازار بر روی قیمت یک سهم تاثیر نمی‌گذارد.

روند‌های بازار

برخی از افراد معتقدند که کارهای داو، روندهای بازار را خلق کرد که امروزه به عنوان عنصری اساسی و ضروری در دنیای اقتصاد شناخته می‌شود.

تئوری داو می‌گوید که سه روند بازار مختلف وجود دارد:

  • روند اصلی: روند اصلی بین چندماه تا چندین سال باقی خواهد ماند و حرکت اصلی و بزرگ بازار را مشخص می‌کند.
  • روند ثانویه: روند ثانویه بین چند هفته تا چندین ماه باقی می‌ماند.
  • روند سوم: این روندها در کمتر از یک هفته و یا ده روز میل به از بین رفتند دارند. در برخی موارد این روند‌ها در طی چند ساعت یا یک روز نیز از بین می‌روند.

با بررسی این سه نوع روند، سرمایه‌گذاران می‌توانند فرصت‌های سودآور را شناسایی کنند.

روند اصلی و اولیه مهم‌ترین روند برای تعیین سیستم معاملاتی است؛ اما فرصت‌های مطلوب و سودآور در زمان کم روی روند‌های ثانویه و سوم اتفاق میفتند که معمولا هم در تناقض و تضاد با روند اصلی است.

برای مثال اگر باور داشته باشید که یک ارز دیجیتال روند اصلی مثبتی دارد؛ اما در روند ثانویه کمی حرکات منفی مشاهده می‌کنید، بهتر است که خرید نسبتا کمی را انجام دهید و هنگام بالا رفتن ارزش و قیمت آن، شروع به فروش کنید.

مشکل اما این است که بتوانید با نگاه کردن و بررسی یک روند تشخیص دهید که کدام یک از انوع روند است و اینجاست که تحلیل‌های تکنیکال عمیق‌تر وارد کار می‌شوند.

امروزه سرمایه‌گذاران و معامله‌گران از ابزارهای تحلیلی زیادی برای تشخیص نوع روند مورد نظرشان استفاده می‌کنند.

3 فاز روند اصلی یا اولیه

داو در تئوری‌های خود مشخص کرد که در یک روند اصلی سه فاز مختلف وجود دارد؛ برای مثال 3 فاز اصلی در یک روند مثبت و رو به بالا به شرح زیر است:

  • ذخیره و توده (Accumulation): بعد از گذشتن از یک روند منفی و رو به پایین، ارزش و قیمت یک دارایی پایین بوده و احساسات و تمایلات بازار غالبا منفی است. سرمایه‌گذاران باهوش در این دوره شروع به ذخیره‌سازی و انباشت سهام می‌کنند و منتظر بالا رفتن قیمت سهام می‌مانند.
  • مشارکت عمومی (Public Participation): حال تعداد بیشتری از افراد حاضر در بازار فرصت‌هایی را که سرمایه‌گذاران چارلز داو و بورس باهوش می‌دیدند را مشاهده می‌کنند و در نتیجه عموم مردم به طور فعال شروع به خرید می‌نمایند. در طی این فاز قیمت‌ها به طور مداوم افزایش می‌یابند.
  • افراط و توزیع (Distirbution): در فاز سوم، عوام به حدس و گمان خود ادامه می‌دهند؛ اما روند در نزدیکی پایان خودش قرار دارد. در این شرایط سرمایه‌گذاران باهوش و سازندگان بازار شروع به توزیع سهام خود می‌کنند؛ برای مثال سهام خود را در بورس به افرادی می‌فروشند که هنوز متوجه نزدیک بودن پایان روند نشده‌اند.

تئوری داو می‌گوید در یک بازار رو به پایین و منفی این فازها کاملا برعکس می‌شوند؛ یعنی با توزیع توسط افرادی که روند را تشخیص داده‌اند شروع شده و با مشارکت عمومی ادامه پیدا می‌کند.

در فاز و مرحله آخر نیز سرمایه‌گذاران باهوش اقدام به خرید سهام افرادی می‌کنند که تغییر بازار را متوجه نشده و هنوز در حال فروش سهام خود هستند.

فازهای

هیچ تضمینی وجود ندارد که این قوانین و اصول که در تئوری داو عنوان شده کاملا درست از آب دربیایند؛ اما هزاران معامله‌گر و سرمایه‌گذار پیش از انجام هر عملی این موارد را در نظر می‌گیرند.

ارتباط تقاطع‌ شاخص‌ها

داو باور داشت که یک روند اصلی که در یک شاخص بازار مشاهده می‌شود؛ باید توسط یک شاخص دیگر مورد تایید قرار بگیرد.

در آن زمان دو شاخصی که مورد استفاده قرار می‌گرفتند همان شاخص‌های حمل و نقل و میانگین صنعتی Dow Jones بود.

در آن زمان بازار حمل و نقل ارتباط بسیار نزدیکی با بازار صنعت داشت. این مورد دلیل منطقی و درستی داشت؛ زیرا هرچه مواد و وسایل بیشتری ساخته شود؛ نیاز به حمل و نقل برای انتقال مواد اولیه و ارسال محصولات وجود دارد.

به همین دلیل یک ارتباط واضح بین بازار صنعت تولید و بازار حمل و نقل وجود داشت، اگر یکی از آن‌ها قدرتمند و سالم بود، دیگری نیز همین وضع را داشت.

بهرحال این ارتباط تقاطع شاخص‌ها امروزه کاربرد چندانی ندارد؛ زیرا بسیاری از محصولات دیجیتال بوده و نیاز به حمل و نقل فیزیکی وجود ندارد.

اهمیت حجم معاملات

امروزه اکثر سرمایه‌گذاران می‌دانند که داو به حجم، به عنوان یک اندیکاتور ثانویه اعتقاد زیادی داشت.

او باور داشت که یک روند قدرتمند باید با یک حجم بالای معاملات همراه شود. طبق این تئوری هرچه حجم معاملات بالاتر برود، احتمال اینکه حرکت فعلی قیمت بر روی روند بازار تاثیر بیشتری بگذارد، بالاتر است؛ اما اگر حجم معاملات پایین باشد، فعالیت‌های مربوط به قیمت ارتباط چندانی با روند بازار ندارند.

روندها تا زمان تایید یک بازگشت قیمتی معتبر هستند.

داو باور داشت که اگر بازار در یک روند قرار داشته باشد، روی روند باقی خواهد ماند؛ برای مثال اگر سهام یک شرکت بعد از انتشار یک خبر خوب و مثبت بالا برود، به حرکت رو به بالای خودش ادامه خواهد داد تا اینکه یک بازگشت قیمتی قطعی اتفاق بیفتد.

به همین دلیل داو باور داشت که با بازگشت‌های قیمتی باید با شک و تردید رفتار شود تا زمانی که به عنوان یک روند اصلی جدید شناسایی شوند.

نکته مهم اینجاست که تمایز دادن یک روند ثانویه با بازگشت قیمتی یک روند اصلی بسیار سخت است و اکثر سرمایه‌گذاران در این مورد دچار اشتباه شده و یک روند ثانویه منفی را به عنوان بازگشت و برعکس شدن روند اصلی شناسایی می‌کنند.

سخن‌ پایانی

برخی از منتقدین اعتقاد دارند که تئوری داو منقضی شده و تاریخ مصرفش تمام شده است و چارلز داو و بورس این باور را به خصوص در مورد تقاطع شاخص‌ها دارند که در متن نیز به آن اشاره کردیم.

با این حال هنوز هم بسیاری از سرمایه‌گذاران تئوری داو را مناسب دانسته و به آن احترام می‌گذارند و این موضوع نه فقط به دلیل پیدا کردن فرصت‌های اقتصادی و سودآور با استفاده از این تئوری؛ بلکه به دلیل پایه‌گذاری مفهوم روندهای بازار توسط داو نیز هست.

در مورد تئوری داو و اصول و قوانین آن می‌توان به اندازه یک کتاب کامل اقتصادی صحبت کرد؛ زیرا بسیاری از افراد اعتقاد دارند که چارلز داو پدر علم تحلیل تکنیکال است؛ اما در این مقاله از بورسینس سعی کردیم که اصول اولیه آن را به شما معرفی کنیم تا کمی در مورد پیدایش تئوری داو و انواع روند‌ها اطلاعاتی به دست آورید.

این اصطلاح در واژه‌نامه جامع بورسینس منتشر شده است.سایر اصطلاحات و واژه‌های اقتصادی و مالی را ببینید .

قصد شروع سرمایه‌گذاری در بورس را دارید؟ اولین قدم این است که افتتاح حساب رایگان را در یکی از کارگزاری‌ها انجام دهید:

برای سرمایه‌گذاری و معامله موفق، نیاز به آموزش دارید. خدمات آموزشی زیر از طریق کارگزاری آگاه ارائه می‌شود:

انواع روش های تحلیل در بازار بورس

در بازارهای مختلف انواع روش های تحلیلی وجود دارد که ۳ نوع از متداول ترین ها عبارتند از:

۱- . تحلیل بنیادی یا فاندامنتال (Fundamental analysis)

۲- تحلیل تکنیکی یا تکنیکال (Technical analysis)

۳- روانشناسی بازار: معمولا روانشناسی بازار هم به عنوان روشی مکمل در تحلیل ها کاربرد دارد. ولی برخی از معامله گران هم به عنوان یک تحلیل اصلی از آن استفاده می کنند.

البته برخی از روش های دیگر تحلیل هم وجود دارد که به صورت ترکیبی از این ها ایجاد شده است ولی زیربنای اکثر روش‌های تحلیل همین سه روش اصلی است.

تحلیل تکنیکال

اساس تحلیل تکنیکال مشاهده و آنالیز رفتار قیمت‌های سهام در گذشته و استفاده از الگوهای ایجاد شده برای پیش‌بینی حرکت قیمت‌ها در آینده است.

تحلیل تکنیكال یا تحلیل فنی(Technical Analysis) حدود ۳۰۰ سال عمر دارد. شاید بتوان گفت که نخستین استفاده مستقیم اقتصادی مشهور از تحلیل تکنیکال را چارلز داو انجام داده است. (چارلز داو متولد سال ۱۸۵۱ در شهر استرلینگ در ایالات‌متحده بوده و شاخص صنعتی داو جونز و وال‌استریت ژورنال توسط وی به ثبت رسیده است).

گفتارها و دیدگاه‌های داو در مورد رفتار بازار و مباحث روند به نظریه داو شهرت یافته است. نظریه داو چه می‌گوید؟ قیمت همه‌چیز است! در واقع قیمت تنها چیزی است که باید مورد تحلیل قرار گیرد، چراکه تمام عوامل عرضه و تقاضا بر روی قیمت اثرات خود را گذاشته است.

همچنین براساس نظریه داو بازار از روندهای صعودی و نزولی مشخصی تبعیت می‌کند؛ در واقع روند صعودی پیوسته افزایش‌ یافته و قله‌ها را می‌سازد و روندهای نزولی دره‌های قیمتی را تشکیل می‌دهد. داو معتقد بود که قانون سوم نیوتن(همان قانون عمل و عکس‌العمل) در بازارهای مالی نیز کار می‌کند؛ به این معنی که پشت هر صعود(عمل) نزولی (عکس‌العمل) نهفته است.

تکنیکالیست‌‌ها بدون بررسی اخبار و اطلاعات بیرونی مانند صورت‌های مالی شرکت‌ها یا تقویم‌های اقتصادی می‌توانند به معامله بپردازند. آنها به تنها چیزی که برای خرید و فروش احتیاج دارند، یک نمودار قیمت و اتصال به اینترنتی پرسرعت است.

تحلیل تكنیكال در واقع یك هنر است كه به شما این امكان را می‌دهد تا با استفاده از روش‌ها و تکنیک‌هایی كه شامل یكسری ابزار، نمودار، اندیكاتور و… است، به‌پیش‌بینی قیمت‌ها بپردازید و مهم‌تر از آن این است كه در این نوع تحلیل به این مرحله می‌رسید كه اگر این اتفاقی برای سهم یا شاخصی رخ بدهد، انتظار بازار برای آن سهم یا شاخص چه خواهد بود.

نکته‌مهم این است كه تحلیل تکنیکال و تحلیل نموداری نه‌تنها در بازارهای مالی همچون بازار سرمایه به کار می‌رود، بلكه در سایر بازارها از جمله بازار مسکن، بازار ارز و بازار‌های کالایی همچون طلا و… نیز استفاده می‌شود؛ بنابراین شما با تحلیل تكنیكال می‌توانید تنها با تکیه‌ بر دانش تكنیكی و نموداری خود و بدون توجه به اخبار، شایعات و عوامل بنیادی به بررسی رفتار بازار و خریدوفروش در آن بپردازید. در واقع براساس اصول تحلیل تکنیکال همه اطلاعات مهم بازار در قیمت‌ها و حجم معاملات منعکس ‌شده است.

از زمان شکل‌گیری و استفاده از این تحلیل تا به حال، افراد زیادی با آن مخالفت کرده اند. کسانی که بازار بورس را از نگاه غیرنموداری می‌بینند، تکنیکالیست‌ها را افرادی می دانند که می خواهند بدون داشتن کمترین علم و اطلاعی از دانش اقتصاد روند تحولات بورس را پیش‌گویی کنند و سرمایه خود را افزایش دهند. در مقابل، موافقان این تحلیل هم، آنالیز تکنیکال را موفق‎‌ترین و کاربردی‌ترین روش تجاری در بازارهای بورس می‌دانند.

در تحلیل تکنیکال از مسائل پایه ای و البته بسیار مهم مانند سطوح حمایت (support) و مقاومت (resistance) و خطوط روند تا انواع روش ها، ابزارها و الگوها مانند میانگین های متحرک و اسیلاتورها و خطوط فیبوناچی و امواج الیوت و … وجود دارد که بسته به نوع علاقه و تسلط تحلیلگران از آنها استفاده می کنند.

تحلیل بنیادی

تحلیل بنیادی بررسی عواملی است که روی اقتصاد، صنعت و شرکت‌ها اثر می‌گذارد.

همانند بسیاری از تحلیل‌های دیگر، در تحلیل بنیادی هدف این است که از تحرکات قیمت در آینده سود بدست آید.

تحلیل بنیادی شامل تجزیه و تحلیل گزارش‌های مالی شرکت، مدیریت و امتیازات رقابتی، رقبا و بازارهای مربوط به محصولات آن ‌است. در بررسی صنعت، تحلیل بنیادی به بررسی عرضه و تقاضایی که برای محصولات شرکت وجود دارد می پردازد. در بخش بررسی اقتصاد کشور، تحلیل بنیادی به بررسی داده‌ها می‌پردازد تا رشد فعلی و آینده شرکت پیش‌بینی شود. برای پیش‌بینی قیمت سهام در آینده، تحلیل بنیادی تحلیل‌های مربوط به اقتصاد، صنعت و شرکت را با هم ترکیب می‌کند تا ارزش فعلی و ارزش آینده سهام شرکت را مشخص کند.

در صورتی که ارزش سهام شرکت برابر با قیمت فعلی سهام نباشد، تحلیلگر بنیادی به این نتیجه می‌رسد که قیمت سهام یا بیش از ارزش سهام است یا پایین‌تر از آن. تحلیلگر بنیادی عقیده دارد قیمت در نهایت به سمت این ارزش واقعی حرکت خواهد کرد.

در تحلیل بنیادی عقیده بر این است که قیمت فعلی سهم، منعکس‌کننده همه اطلاعات و واقعیات سهم نیست.

تحلیل روانشناسی بازار

بازارهای مالی به علت پتانسیل سوددهی بالا و جذابیت‌های فراوانی که دارند، همه‌ساله افراد بی‌شماری را به‌سوی خود جذب می‌کنند. بسیاری از این افراد بدون مطالعه و دانش کافی جذب این بازار می‌شوند و در اندیشه رسیدن به سودهای بالا در زمانی اندک هستند، اما خیلی سریع سرمایه خود را از دست می‌دهند.

به‌طورکلی معامله‌گری موفق از چند جنبه مهم است و باید موردبررسی قرارگیری که در صورت عدم رعایت این اصول، فرد با شکست‌های پی‌درپی تصمیم به خروج از این بازار می‌گیرد. یکی از این اصول «روانشناسی معامله گری» است. می‌توانیم روانشناسی در این حوزه را به دو بخش «روانشناسی فردی» و «روانشناسی جمعی» تقسیم کنیم.

امروزه در دنیا مسائل روانشناسی معاملات و مدیریت درست سرمایه را مهم تر از بسیاری از تحلیل های تکنیکال و فاندامنتال می‌دانند.

من به تجربه سال‌ها فعالیت در بازارهای سرمایه گذاری دیده‌ام حتی کسی که اقدام به خرید و فروش می‌کند اگر خیلی به مباحث تحلیلی مسلط نباشد و فقط اصول پایه ای تحلیل را بداند ولی بر اصول روانشناسی معاملات و کنترل هیجانات تسلط داشته باشد خیلی خیلی بهتر نتیجه می‌گیرد.

افراد بسیار زیادی را دیده ام که اصلا از اصول تحلیلی به صورت حرفه‌ای آگاه نبودند و نتایج خیلی خوبی را در بازار بورس و حتی در سرمایه گذاری های دیگری مالی شان گرفتند. از طرف دیگر افرادی هم می شناسم که جزو تحلیل گران خیلی خوب کشور هستند ولی در معاملات شخصی خودشان موفق نبوده اند.

اگرچه تحلیلگر های خوبی بودند ولی حتی تحلیل های خودشان را هم به موقع و به اندازه و به صورت صحیح اجرا نکردند. این مساله به همان روانشناسی معاملات و مدیریت صحیح سرمایه و همان چیزی که در حقیقت باید روی خودشان و فضای روانی خودشان تسلط داشته باشند، باز می گردد.

تئوری داو (Dow Theory)

تئوری داو (Dow Theory)

تئوری داو یک تئوری اقتصادیست که عنوان می‌کند بازار در یک روند صعودی قرار دارد، اگر یکی از میانگین‌های آن (برای مثال صنایع یا حمل و نقل) از یکی از قله‌های مهم خود عبور کند. و در ادامه با همراهی عبور مشابه در سایر میانگین‌ها همراه باشد. برای مثال، اگر میانگین صنعتی داو جونز (Dow Jones Industrial Average (DJIA)) از یک قله متوسط عبور کند، انتظار می‌رود که میانگین حمل و نقل داو جونز (Dow Jones Transportation Average (DJTA)) نیز در برهه زمانی منطقی همین مسیر را دنبال کند.

نکات کلیدی

  • تئوری داو یک چهارچوب فنی است که پیش‌بینی می‌کند که بازار روندی صعودی دارد، اگر که یکی از میانگین‌های آن از قله‌ای مهم عبور کند. و این عبور از قله توسط سایر میانگین‌ها نیز اتفاق بیوفتد.
  • این تئوری با این فرض ایجاد شد ک همه چیز در قیمت و بازار لحاظ می‌باشد که این مورد با فرضیه بازار کارآمد (Efficient Market Hypothesis (EMH)) همخوانی دارد.
  • در این موضع فکری، شاخص‌های مختلف بازار می‌بایست یکدیگر را با استفاده از الگوهای رفتار قیمت (Price Action) و حجم معاملات تا تغییر روند تأیید کنند.

مفهوم تئوری داو

تئوری داو یک روش معاملاتی است که توسط چارلز داو (Charles H. Dow)، یکی از موسسان شرکت Dow Jones & Company, Inc. در کنار ادوارد جونز (Edward Jones) و چارلز برگسترسر (Charles Bergstresser)، توسعه یافت. میانگین صنعتی داو جونز نیز در سال ۱۸۹۶ توسط همین افراد ایجاد شد. داو تئوری خود را در طول یک سری از مقالات منتشر‌‌شده در ژورنال وال استریت، که توسط وی و دیگران تأسیس شد، شکل داد.

چارلز داو در سال ۱۹۰۲ از دنیا رفت و به دلیل فوت وی، هیچ وقت نتوانست تئوری کامل خود در ارتباط با بازارها را منتشر کند. ولی تعدادی از دنبال‌کنندگان و همکاران کارهای توسعه یافته بر مقالات قبلی را منتشر کردند. بعضی از مهمترین افراد و منابع مرتبط با تئوری داو شامل لیست زیر می‌باشند:

  • ویلیام پ. همیلتون (فشارسنج بازار سهام) (William P. Hamilton’s “The Stock Market Barometer” (1922))
  • رابرت رئا (تئوری داو) (Robert Rhea’s “The Dow Theory” (1932))
  • ا. جورج شیفر (چگونه به بیش از ۱۰ هزار سرمایه‌گذار کمک کردم تا در بازار سهام به سوددهی برسند) (E. George Schaefer’s “How I Helped More Than 10,000 Investors To Profit In Stocks” (1960))
  • ریچارد راسل (تئوری داو امروز) (Richard Russel’s “The Dow Theory Today” (1961))

هسته مرکزی تئوری

داو باور داشت که بازار سهام به صورت یکپارچه، یک مقیاس قابل اندازه‌گیری از وضعیت کلی کسب و کار درون اقتصاد می‌باشد و با تحلیل کلیت بازار، فرد می‌تواند به طور دقیق آن چارلز داو و بورس وضعیت را بسنجد و جهت روند ماژور بازار و جهت احتمالی سهام شرکت‌ها به طور جداگانه را شناسائی کند.

این تئوری در عمر بیش از ۱۰۰ سال خود توسعه بیشتری داشته است که این توسعه شامل مشارکت‌های ویلیام همیلتون در دهه ۱۹۲۰، رابرت رئا در دهه ۱۹۳۰ و ا. جورج شیفر و ریچارد راسل در دهه ۱۹۶۰ می‌باشد. برخی از دیدگاه‌های این تئوری، برای مثال تأکید آن بر بخش حمل و نقل (یا در فرم اصلی آن، راه آهن)، منسوخ شده‌اند. ولی رویکرد داو همچنان هسته مرکزی تحلیل تکنیکال مدرن را شکل می‌دهد.

نحوه کارکرد تئوری داو

تئوری داو از ۶ بخش اصلی تشکیل شده است:

بخش ۱: همه چیز در قیمت لحاظ شده است.

تئوری داو براساس فرضیه بازار کارآمد (Efficient Market Hypothesis (EMH)) عمل می‌کند که در این فرضیه عنوان می‌شود قیمت دارائی‌ها تمام اطلاعات موجود را درون خود جای داده‌اند. به زبان دیگر، این رویکرد خلاف فرضیه‌ای از اقتصاد رفتاری است.

پتانسیل‌های سوددهی، برتری رقابتی، شایستگی مدیریتی، همه این پارامترها و سایر موارد در قیمت بازار لحاظ شده‌اند، حتی اگر هر فرد یک بخش یا کلیت این جزئیات را نداند. در مطالعه دقیق‌تر این تئوری، حتی وقایع آینده نیز به فرم ریسک لحاظ شده‌اند.

بخش ۲: سه روند ماژور (Primary) برای بازار وجود دارد.

بازارها روندهای ماژوری، مانند بازار گاوی یا خرسی، را تجربه می‌کنند که به مدت یک سال یا بیشتر دوام می‌آورند. در این روند‌ها بزرگتر، روند‌های میان‌مدتی تجربه می‌شود که معمولاً در خلاف روند اصلی، همانند یک پولبک در بازار گاوی یا یک رالی صعودی در بازار خرسی، خود را نمایش می‌دهند. این روند‌های میان مدت از سه هفته تا سه ماه عمر می‌کنند. در نهایت، روند‌های مینوری وجود دارند که زیر یک هفته دوام می‌آورند و به طور غالب نویز بازار حساب می‌شوند.

بخش ۳: روندهای ماژور دارای سه فاز هستند.

یک روند ماژور، با توجه به تئوری داو، دارای سه فاز می‌باشد. در یک بازار گاوی، فاز جمع‌آوری، فاز مشارکت عمومی (یا حرکت بزرگ) و فاز مازاد وجود دارد. در یک بازار خرسی، این سه فاز فاز توزیع، فاز حرکت مشارکت عمومی و فاز ترس (یا ناامیدی) خواهند بود.

سه فاز حرکات افزایشی و کاهشی در بازار/تئوری داو (Dow Theory)

بخش ۴: شاخص‌ها باید یکدیگر را تأیید کنند.

به منظور اینکه یک روند تشکیل شود، داو این فرض را در نظر داشت که شاخص‌ها یا میانگین‌های بازار باید یکدیگر را تأیید کنند. این بدین معناست که سیگنال‌هائی که در یک شاخص اتفاق می‌افتد، باید با سیگنال‌های سایر شاخص‌ها همراستا باشند. اگر یک شاخص، نظیر میانگین صنعتی داو جونز، یک روند ماژور صعودی را تأیید می‌کند، در حالی که شاخص دیگر در روند ماژور نزولی باقیست، معامله‌گران نباید فرض را بر شروع روند جدید بگیرند.

داو از دو شاخص طراحی‌شده توسط خود و شریکانش، میانگین صنعتی داو جونز (DJIA) و میانگین حمل و نقل داو جونز (DJTA) استفاده می‌کرد. استفاده از این دو شاخص با این فرض انجام میشد که در صورتی که شرایط کسب و کار، همانطور که DJIA عنوان می‌کند، واقعاً سالم باشد، راه‌آهن باید از باربری مورد نیاز این کسب و کار در حال بازدهی باشد. اگر قیمت این دارائی‌ها در حال رشد باشد ولی راه‌آهن متضرر باشد، روند به احتمال قوی پایدار نمی‌باشد. برعکس این قضیه نیز صادق است: اگر راه‌آهن در حال رشد باشد ولی بازار در حال ریزش باشد، روند مشخصی وجود ندارد.

بخش ۵: حجم می‌بایست روند را تأیید کند.

در صورتی که قیمت در امتداد روند ماژور در حال حرکت باشد، حجم باید افزایشی باشد و در صورت حرکت خلاف روند، باید کاهش حجم مشاهده شود. حجم کم نشان دهنده ضعف روند می‌باشد. برای مثال، در یک بازار گاوی، حجم باید با رشد قیمت افزایش یابد و در طول پولبک‌های مینور باید کاهش پیدا کند. در صورتی که در این مثال حجم در طول پولبک افزایش یابد، می‌تواند نشانه این باشد که روند در حال برگشت بوده و فعالان بازار رفتار خرسی از خود نشان می‌دهند.

بخش ۶: روندها ادامه خواهند داشت تا زمانی که یک برگشت واضح صورت گیرد.

برگشت روندهای ماژور می‌تواند با روندهای مینور اشتباه گرفته شود. شناسائی این قضیه بسیار دشوار است که یک حرکت رو به بالا در بازار خرسی تغییر روند است یا یک رالی کوتاه‌مدت است که در ادامه با کف‌های پائین‌تر همراه می‌شود و تئوری داو در این رابطه هشدار می‌دهد و توصیه اکید بر تأیید برگشت روند احتمالی دارد.

موارد خاص

در ادامه بر بررسی نکات اضافی در رابطه با تئوری داو می‌پردازیم:

قیمت Closing و بازه‌های خطی

چارلز داو تنها به قیمت‌های Closing بسنده می‌کرد و توجهی به حرکات در طول روز شاخص نداشت. برای تشکیل یک سیگنال روند، قیمت Closing باید سیگنال روند را صادر کند، نه حرکات قیمت در طول روز (قیمت High یا Low).

ویژگی دیگر در تئوری داو ایده بازه‌های خطی (Line Ranges) می‌باشد که تحت عنوان بازه‌های معاملاتی (Trading Ranges) نیز از آن‌ها در تحلیل تکنیکال یاد می‌شود. این بازه‌های خنثی (یا افقی) از حرکات قیمت به عنوان بازه‌های تثبیت در نظر گرفته می‌شوند و معامله‌گران باید برای شکست خط روند توسط حرکات قیمتی صبر کنند تا بتوانند در رابطه با جهت حرکت بازار نتیجه‌گیری کنند. برای مثال، اگر که قیمت به بالای خط برود، احتمال وقوع روند صعودی می‌رود.

سیگنال‌ها و شناسائی روندها

یک مورد دشوار از اعمال تئوری داو، شناسائی دقیق برگشت روند می‌باشد. به یاد داشته باشید که یک پیروی تئوری داو با جهت کلی بازار معامله می‌کند، به همین دلیل این مورد بسیار با اهمیت است که نقاط تغییر جهت بازار را شناسائی کند.

یکی از تکنیک‌های اصلی مورد استفاده برای شناسائی نقاط برگشت روند در تئوری داو تحلیل قله و دره (Peak-and-Trough Analysis) می‌باشد. یک قله بالاترین قیمت در حرکت بازار می‌باشد، در حالی که یک دره تحت عنوان پائین‌ترین قیمت برای حرکت بازار تعریف می‌شود. توجه داشته باشید که در تئوری داو فرض بر این است که بازار به صورت یک خط صاف حرکت نمی‌کند. بلکه شامل قله‌ها و دره‌هائی است که به طور کلی به صورت رونددار در یک جهت در حال حرکت می‌باشند.

یک روند صعودی در تئوری داو، یک سری از قله‌ها و دره‌های بالاتر پشت سر هم می‌باشد. یک روند نزولی نیز یک سری از قله‌های و دره‌های پائین‌تر پست سر هم تعریف می‌شود. ششمین باور تئوری داو اعلام می‌کند که یک روند به طور موثر وجود دارد، مگر اینکه یک نشانه واضح دال بر تغییر روند شناسائی شود. تقریباً همانند قانون اول نیوتن از قوانین سه‌گانه حرکت، یک شیٔ در یک جهت به حرکت خود ادامه می‌دهد تا زمانی که یک نیرو در آن حرکت تداخل ایجاد کند.

تحلیل قله و دره برای روندهای صعودی و نزولی/تئوری داو (Dow Theory)

به طور مشابه، بازار به حرکت در جهت ماژور ادامه می‌دهد تا زمانی که یک نیرو، همانند تغییر در شرایط کسب و کار، به اندازه‌ای قوی باشد تا منجر به تغییر جهت این حرکت ماژور گردد.

نقاط برگشت

یک برگشت در روند ماژور زمانی سیگنال خود را صادر می‌کند که بازار قادر به ایجاد یک قله و دره دیگر در راستای روند ماژور نباشد. برای یک روند رو به بالا، یک برگشت روند با عدم فتح قله قبل و در ادامه عدم ایجاد کف بالاتر ایجاد می‌شود. در این حالت، بازار از یک بازه قله‌ها و دره‌های بالاتر به بازه دره‌ها و قله‌های پائین‌تر که عوامل یک روند ماژور رو به پائین است تغییر فاز داده است.

برگشت یک روند ماژور نزولی زمانی اتفاق می‌افتد که بازار دیگر قادر به سقوط و تشکیل قله‌ها و دره‌های پائین‌تر نباشد. این اتفاق زمانی پیش می‌آید که بازار یک قله بالاتر از قله قبل و در ادامه یک دره بالا‌تر از دره قبل تشکیل دهد که پارامتر‌های یک روند روبه بالا و صعودی می‌باشند.

جمع‌بندی

چارلز داو و شریکانش در پی تشکیل تئوری مرتبط به شاخص‌های خود، زیربنای سیستمی را تشکیل دادند که منجر به شکل‌گیری تحلیل تکنیکال مدرن شد. موارد شش گانه عنوان شده در تئوری داو، مخصوصاً مورد ششم که تحت عنوان نمودارخوانی شناخته می‌شود، همچنان با قدرت در تحلیل تکنیکال مورد بررسی قرار می‌گیرد.

منابع

“How to Use the Dow Theory to Analyze the Market”, Investopedia, 2022.

نخستین تحلیل‌گران تکنیکال چه کسانی بودند؟ از چارلز داو تا جان مگی

تحلیل‌گران تکنیکال

نخستین تحلیل‌گران تکنیکال چه کسانی بودند؟ از چارلز داو تا جان مگی

برخی از سبک‌های سرمایه‌گذاری فقط و فقط به تحلیل تکنیکال سهام وابسته هستند. افرادی که به این شیوه‌ها پایبندند چنین ادعا می‌کنند که اصلا کاری به بنیاد سهام ندارند. چرا که تمام آنچه که برای تحلیل به آن نیاز دارند، در نمودارهای قیمتی و فنی قابل مشاهده است. اما تحلیل تکنیکال سهام بورس از کجا سرچشمه گرفت؟ منشا آن کجاست؟ در این مطلب نگاهی به این مسئله خواهیم داشت و به افرادی اشاره خواهیم کرد که پیشگامان این عرصه بودند و نام‌شان به عنوان نخستین تحلیل‌گران تکنیکال ماندگار شده است.

فهرست مطالب این مقاله با دسترسی سریع

چارلز داو (Charles Dow)؛ همه‌چیز زیر سر اوست!

آشنایی با پیشگامان تحلیل تکنیکال

چارلز داو در تاریخ مسائل مالی جایگاه ویژه‌ای را به خود اختصاص داده است. او نشریه‌ی وال‌ استریت ژورنال را تاسیس کرد. نشریه‌ای که به عنوان معیاری برای سنجش مقالات مالی به کار می‌رود. اما دلیل مهم‌تر این است که او شاخص صنعتی داو جونز را ایجاد کرد. او با این کار دری را به دنیای تحلیل تکنیکال سهام بورس باز کرد. آقای داو میانگین قیمت‌های بالا و پایین معاملات خود را به صورت روزانه، هفتگی و ماهانه ثبت کرد. سپس داده‌های ثبت‌شده را با الگوهای بازار در زمان رشد یا افت مرتبط کرد. پس از آن بود که شروع به نوشتن مقالاتی کرد که نشان می‌داد چطور به کمک الگوهای مشخص می‌توان وقایع و رخدادهای قبلی بازار سهام را پیش‌بینی کرد و توضیح داد. او این مقالات را همیشه پس از وقوع این اتفاق‌ها می‌نوشت. با این حساب نام آقای داو را می‌توان در صدر فهرست تحلیل‌گران تکنیکال جای داد.

با این‌همه نمی‌توان تمام یا حتی بخش عمده‌ای از اعتبار نظریه‌ای را که به اسم داو است، برای او لحاظ کرد. اگر شخصی به نام ویلیام. پی. همیلتون نبود، نظریه‌ داو تنها در تایید اصول بی‌پایه‌ و سست بازار کاربرد داشت. آن‌ هم از طریق رویکردی به گذاشته.

ویلیام پیتر همیلتون (William P. Hamilton)؛ نخستین کسی که دل به دریای مواج تکنیکال زد!

نظریه‌ داو مجموعه‌ای چارلز داو و بورس از روندهای بازار بود که می‌شد آن را به امواج دریا تشبیه کرد. روند بلندمدت و بنیادی چهارساله (یا بیشتر)، مانند جزر و مد بازار بود. حرکات صعودی و گاوی یا نزولی و خرسی این جزر و مدها را تشکیل می‌دادند. این حرکات با امواج کوتاه‌مدت‌تری که به مدت یک هفته تا چند ماه طول می‌کشید، ادامه پیدا می‌کردند. در نهایت موج‌های کم‌تلاطم و کوچکی ایجاد می‌شدند که همان نوسان‌های روزانه‌ی ناچیز بودند.

همیلتون که پس از چارلز داو و بورس داو، از جمله اثرگذارترین تحلیل‌گران تکنیکال بورس است، از این معیارها در کنار چند قاعده‌ی دیگر استفاده کرد تا بتواند بازارهای گاوی یا خرسی را با دقتی قابل توجه پیش‌بینی کند. او از قواعدی مانند میانگین حمل و نقل و میانگین صنعتی که مسیر هم‌دیگر را تایید می‌کردند بهره برد.

ویلیام پیتر همیلتون توانست سقوط بازار سهام سال ۱۹۲۹ را خیلی زودتر یعنی در سال‌های ۱۹۲۷ و ۱۹۲۸ پیش‌بینی کند، نظر نهایی را درست سه روز قبل از این واقعه و در تاریخ ۲۱ اکتبر سال ۱۹۲۹ اعلام کرد. چند هفته پس از این اتفاق بود که همیلتون در سن ۶۳ سالگی از دنیا رفت.

بیشتر بخوانید

رابرت رئا (Robert Rhea)؛ مرد عمل

رابرت رئا یکی دیگر از تحلیل‌گران تکنیکال بود که در این عرصه نام او جزو پیشگامان به چشم می‌خورد. او از نظریه داو استفاده کرد و آن را به یک شاخص کاربردی تبدیل کرد. رئا از این شاخص برای پیش‌بینی حرکات کوتاه‌مدت یا بلندمدت استفاده می‌کرد. او در سال ۱۹۳۲ کتابی درسی با نام نظریه‌ داو (The Dow Theory) نوشت. رئا در استفاده از این تئوری عملکرد موفقی داشت و می‌توانست دره‌ها و قله‌ها را پیش‌بینی کند. هم‌چنین توانایی خوبی در کسب سود از این پیش‌بینی‌ها داشت. رئا در مدتی کوتاه پس از تسلط بر نظریه‌ داو، دیگر نیازی به آن نداشت که بر اساس دانش خودش معامله‌ای انجام دهد. تنها کاری که باید می‌کرد این بود که دانشش را روی کاغذ بیاورد.

رئا نوشته‌هایش را در خصوص سرمایه‌گذاری با عنوان Dow Theory Comments منتشر کرد. ثروتی که پس از پیش‌بینی رسیدن بازار به نقطه‌ی کف در سال ۱۹۳۲ و سقف در سال ۱۹۳۷ نصیب خوانندگان این نوشته‌ها شد، موجب شد هزاران نفر دیگر به خرید آن روی بیاورند. زندگی رئا، مردی که می‌توانست بازار را پیش‌بینی کند نیز همانند همیلتون کوتاه بود. او در سال ۱۹۳۹ درگذشت.

ادسون گولد (Edson Gould)؛ جادوگر بازار بورس

شاید از میان تحلیل‌گران تکنیکال، دقیق‌ترین پیشگوی بازار با سوابقی طولانی، ادسون گولد بود که تا سال ۱۹۸۳ یعنی در سال ۸۱ سالگی هم‌چنان در حال پیش‌بینی بازار بود. گولد بیشتر ثروت خود را از طریق نوشتن در روزنامه‌ها به دست آورد تا از سرمایه‌گذاری. او حق اشتراک نشریه را در سال ۱۹۳۰ به مبلغ ۵۰۰ دلار می‌فروخت. گولد تمام نقاط مهم در بازارهای گاوی و خرسی را به دست می‌آورد و پیش‌بینی‌هایی می‌کرد که به طرز عجیبی دقیق بودند. مثلا افزایش ۴۰۰ واحدی شاخص داو جونز را در بازار گاوی ۲۰ ساله پیش‌بینی کرد؛اتفاقی که منجر به بالا رفتن این شاخص تا ۱۰۴۰ واحد شد.

گولد از نمودارها، روان‌شناسی بازار و شاخص‌هایی مانند Senti-Meter (شاخص میانگین صنعتی داو جونز تقسیم بر سود هر یک از سهام شرکت‌ها) استفاده کرد. گولد در شیوه‌ی تجارتش چنان عملکرد خوبی داشت که پیش‌بینی‌های دقیق او حتی پس از مرگش هم ادامه داشت! او در سال ‍۱۹۸۷ از دنیا رفت. اما در سال ۱۹۹۱، شاخص داو جونز همان‌گونه که قبلا پیش‌بینی کرده بود به ۳۰۰۰ واحد رسید. هنگامی که او در سال ۱۹۷۹ این پیش‌بینی را ارائه می‌کرد، داو جونز هنوز به ۱۰۰۰ واحد هم نرسیده بود.

اقدامات و فعالیت‌های این پیشگامان پایه و اساس مجموعه گسترده‌ای از ابزارهای تحلیل تکنیکال بورس را تشکیل داده است که اکنون معامله‌گران از آن‌ها برای توسعه‌ی استراتژی‌های سودآور تجاری بهره می‌گیرند.

جان مگی (John Magee)؛ دل‌باخته‌ی نمودار!

جان مگی در سال ۱۹۸۴ کتاب معتبر و ارزشمند تحلیل تکنیکال روندهای سهام (Technical Analysis of Stock Trends) را نوشت. مگی یکی از نخستین افرادی بود که فقط بر اساس قیمت سهام و الگوی آن در نمودارهای تاریخی معامله می‌کرد. مگی هر اطلاعاتی را به صورت آماری ترسیم می‌کرد: سهام، میانگین‌ها، حجم معاملات و اساسا هر چیزی که قابل پیاده‌سازی در قالب اشکال گرافیکی بود. سپس این نمودارها را بررسی می‌کرد تا الگوهای تکنیکال گسترده و اشکال خاصی مانند پرچم‌ها، بدن‌ها، شانه‌ها و مثلث‌های کم‌قدرت را شناسایی کند.

اما جالب آن که مگی از همان اول در مراقبت از پرتفوی مشتریانش نسبت به پرتفوی خود عملکرد بهتری داشت. چرا که او دارایی‌های سبد خود را بر اساس احساسات درونی‌اش می‌فروخت؛ حال آن که نمودارها سیگنال‌هایی قوی به او ارائه می‌دادند که بر اساس آن باید دارایی‌هایش را نگه می‌داشت. با این حال مگی از ۴۰ سالگی تا زمان مرگش در سن ۸۶ سال، یکی از منظم‌ترین و قاعده‌مندترین تحلیل‌گران تکنیکال بود که در آن دوران می‌زیست. او حتی از خواندن روزنامه‌‌های اخیر نیز خودداری می‌کرد. چرا که می‌ترسید این کار با سیگنال‌های نمودارهایش تداخل داشته باشد.

نام چه کسانی از قلم افتاد؟

چنین فهرستی قطعا با مخالفت‌هایی همراه خواهد بود. مثلا چرا خبری از جسی لیورمور (Jesse Livermore) بدنام نیست؟ معامله‌گری که حدس و گمان‌های او بر اساس تیک‌های قیمتی احتمالا نخستین نمونه‌ی‌ موفق تحلیل تکنیکال سهام بورس است. R. N. Elliott یا WD Gann چه؟ آن‌ها در کجای این فهرست قرار می‌گیرند؟

لیورمول در زمینه‌ی نظریه‌پردازی فعالیت زیادی نداشت و سرانجام هم ورشکسته از دنیا رفت. الیوت هم تحلیل تکنیکال بورس را با فرضیه‌های خود اصلاح کرد اما این نظریه‌ها را به سختی می‌شد آزمود؛ حتی سخت‌تر از آن این بود که کسی بخواهد بر اساس آن‌ها معامله‌ای انجام دهد. در واقع او در راس اعداد و ارقام از عرفان کمک می‌گرفت!

به طور مشابه، در حالی که به نظر می‌رسد خطوط گان (Gann’s lines) از نظر تئوری مفید و کارآمد هستند، به دلیل حساسیت بالایی که نسبت به خطا دارند، عملی بودن‌شان جای سوال دارد. چنین ادعا می‌شود که هر دوی این تحلیل‌گران تکنیکال از طریق معامله بر اساس نظریه‌های خود ثروت فراوانی به دست آورده‌اند، اما در خصوص لیورمور هیچ مدرک محکمی وجود ندارد که از این ادعا حمایت کند. آنچه مسلم است این که هیچ‌کدام از این دو نفر، املاک و ثروت‌های هنگفتی را بعد از مرگ‌شان به جا نگذاشته‌اند!

جمع‌بندی

داو، همیلتون، رئا، گولد و مگی در مسیر اصلی تحلیل‌ تکنیکال سهام بورس قرار دارند. هرکدام در تئوری و در عمل گامی رو به جلو برداشته‌اند. البته در این میان چندین مسیر فرعی منشعب هم وجود دارد؛ مسیرهای منحرف‌کننده‌ی جذابی که در پیش‌برد محور اصلی نقشی نداشتند. هر بار که تحلیل‌گران تکنیکال یا بنیادی در مورد نقاط ورود به سهام یا خروج از آن صحبت می‌کنند، به این افراد و فنونی که پایه و اساس این شیوه‌ی تحلیل است ادای احترام می‌کنند.



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.