تعریف معامله گر چیست؟


اگر تکنیکالی هستید ٬ ترجیحا بهتر است برای تعیین نقطه ورود از اندیکاتور های اصلاحی مانند استوک استیک استفاده نکنید. با توجه به اینکه این اندیکاتورها مدام در حال اصلاح خود هستند ممکن است نقطه ورود خوبی را نشان ندهند.

تعریف معامله گر چیست؟

مشاوره رایگان

برای دریافت مشاوره در مورد چگونگی عضویت در صندوق و شرایط سبد های مختلف کافیست عدد 2 را به سامانه زیر پیامک کنید.

  • 02191004770
  • [email protected]
  • تهران، خیابان بهشتی، پلاک 436، طبقه 4، واحد 15

خانه / سرمایه گذاری و بورس / ترید یا معامله گری چیست؟ کدام سبک معاملاتی بهتر است؟

ترید یا معامله گری چیست؟ کدام سبک معاملاتی بهتر است؟

هدف از انتشار این مطلب توضیح کامل ترید یا معامله گری چیست و بررسی کدام سبک معاملاتی بهتر است؟ می باشد. بطور خلاصه می توان گفت ترید (trade) در واقع همان خرید و فروش است، که در بازارهای مالی به خرید و فروش جنس فیزیکی یا مجازی مربوط به آن بازار مالی گفته می‌شود.

و به شخصی که خرید و فروش را بر اساس دیدگاه‌ها و ایده‌های خود نسبت به بازاری که در آن به فعالیت می‌پردازد انجام می‌دهد، تریدر (trader) یا معامله گر می‌گویند.

در واقع بعد از گسترش اینترنت و نرم‌افزارهای خرید و فروش آنلاین دارایی‌ها، تریدینگ طرفداران زیادی پیدا کرده است.

ترید یا معامله گری چیست؟

ترید یا معامله گری چیست؟

ترید یا معامله گری در بازارهای مالی به معنی خرید دارایی در قیمت پایین و فروش آن در قیمت بالاتر می باشد.

به زبان ساده ترید یا معامله گری به معنی خرید و فروش می باشد، که اصطلاحا در بازارهای مالی به خرید و فروش جنس فیزیکی یا مجازی مربوط به آن بازار مالی گفته می‌شود مثل سکه طلا و خرید و فروش سهام در بازار بورس.

دارایی که در بازارها معامله می شوند می‌تواند هر چیزی باشد: سهام، ارز دیجیتال، اختیار معامله (آپشن)، یک ارز خاص و …

*البته توجه داشته باشید که در بعضی از بازارها می‌توان در ابتدا فروش انجام داد و بعد از آن خرید که به این نوع معاملات Short trading گفته می‌شود.

تریدر کیست؟

همانطور که در ابتدای مقاله گفته شد به شخصی که خرید و فروش را بر اساس دیدگاه‌ها و ایده‌های خود نسبت به بازاری که در آن به فعالیت می‌پردازد انجام می‌دهد، تریدر یا معامله گر می‌گویند و با این معامله سعی می‌کند به اهداف مالی خود برسند.

چه چیزی را تریدرها معامله می‌کنند؟

به طور کلی هر کالای حقیقی یا مجازی که دارای یک خریدار و فروشنده باشد و معامله هم بین آنها انجام شود در واقع یک معامله یا ترید انجام شده است. ولی بطور کلی سهام، ارز دیجیتال، اختیار معامله (آپشن)، یک ارز خاص و … که در بازارهای مالی موجود می باشد را تریدرها معامله می‌کنند.

به طور حتمی همیشه یک خریدار و یک فروشنده وجود خواهد داشت که با توافق بر سر قیمت مورد نظر خرید و فروش و ترید انجام می‌شود.

محل انجام ترید و معامله گری کجاست؟

محل انجام ترید و معامله گری کجاست؟

تریدرها به دو صورت حضوری و مجازی ترید را در بازار های مالی انجام می‌دهند بعضی از بازارهای مالی بصورت حضوری و بعضی بصورت مجازی قابلیت معامله دارند.

مزایا و معایب ترید کردن چیست؟

مزایای ترید کردن عبارت اند از :

  1. امکان ترید کردن بدون وابستگی زمانی و مکانی وجود دارد
  2. سود های کلان را می‌توان با ترید کردن بدست آورد
  3. ترید کردن باعث بوجود آمدن استقلال شغلی و فکری برای تریدر می‌شود
  4. هرکسی با هر میزان سرمایه ای می‌تواند ترید کند
  5. بدون وسیله و ابزار خاص و فقط با ابزار ابتدایی می‌توان ترید کرد
  6. امکان شروع با سرمایه پایین
  7. نقدشوندگی بالای سرمایه نسبت به سایر روش‌ها
  8. پتانسیل کسب سود بالا

معایب ترید کردن

  1. وجود تحریم‌ها و دردسرهای ناشی از آن (برای ایرانیان)
  2. ترید کردن به شدت هیجان انگیز و بعضی مواقع اعصاب خردکن می باشد
  3. نیاز به انضباط، پیگیری و یادگیری مداوم
  4. ریسک ترید بالا می باشد و احتمال بالای از دست دادن سرمایه وجود دارد (که البته قابل کنترل می باشد)
  5. از نظر فکری کاری مشکل و طاقت فرسا است
  6. استرس و آسیب‌های ناشی از کار طولانی با کامپیوتر

بررسی ریسک های ترید

بطور کلی ریسک های ترید به دو نوع سیستماتیک و غیر سیستماتیک تقسیم بندی می‌شوند:

ریسک سیستماتیک ریسک هایی هستند که قابل پیش بینی است، مثل پیش بینی افزایش قیمت نفت و…
ریسک غیر سیستماتیک به ریسک هایی گفته می‌شود که قابل پیش بینی نیست مثل اعتصابات کارگری و…

روش های تحلیلی مختلف

امروزه روش های تحلیلی زیادی برای ترید کردن وجود دارد که هر فرد می‌تواند با توجه به علایق و عملکرد خود از آنها استفاد نماید از جمله‌ی این روشها می‌توان به تحلیل فاندامنتال، تکنیکال، گردش پولی، اخباری، روانشناسی و… اشاره کرد.

تحلیل تکنیکال، شاه کلید تریدرها

نمی‌توان تریدر موفقی را پیدا کرد که از نمودارها برای تحلیل بازار استفاده نکند. تحلیل تکنیکال که به نام تحلیل نموداری، تکنیکی یا فنی، شناخته می‌شود به دلیل اصول و قوانینی که دارد در همه بازارهایی که قیمت دارایی‌ها با عرضه و تقاضا تغییر می کند قابل پیاده‌سازی می باشد.

اگر شما قصد معاملات سهام، ارز دیجیتال، آپشن و… را داشته باشید، تحلیل تکنیکال اصلی‌ترین مهارتی می باشد که باید کسب نمایید.

تحلیل تکنیکال بر سه اصل استوار می باشد:

  • تاریخ تکرار می‌شود
  • قیمت‌ها بر اساس روندها حرکت می‌کنند
  • همه چیز در قیمت لحاظ شده است

بدون دانش ترید نکنید

ترید کردن با شانس باعث ضرر و زیان شما خواهد شد شما در هر بازاری که قصد معامله دارید قبل از خرید و فروش، اطلاعات و دانش کافی را کسب نمایید.

با یاد گیری و استفاده از یک روش یا چند روش تحلیلی مربوط به آن بازار می‌توانید در آن جا ترید کنید. هر چقدر که تجربه و اطلاعات فرد از بازار مالی و نوع معاملات بالاتر باشد به طبع، تریدر کارنامه موفق تری خواهد داشت.

سبک معامله و بازه‌های زمانی تریدینگ

-به طور کل هدف از سرمایه‌گذاری، ایجاد ثروت در بلندمدت می باشد و سرمایه‌گذاری بلندمدت بیشتر از طریق خرید سهام، صندوق‌های سرمایه‌گذاری مشترک و ETF ها انجام می‌شوند که در این سرمایه‌گذاری، سرمایه‌گذاران برای گرفتن تصمیمات سرمایه‌گذاری، نوسانات کوتاه‌مدت را نادیده خواهند گرفت و به روند بلندمدت می‌نگرند.

پس از گذشت سال‌ها، ارزش مبالغ سرمایه‌گذاری شده در اغلب مواقع افزایش خواهد یافت و بازدهی مثبتی و خوبی را برای سرمایه‌گذار به همراه دارد. بازدهی‌های بلندمدت با اثر سود مرکب که از سود نقدی سهام یا سود پرداختی صندوق‌ها بدست آمده افزایش خواهند یافت.

بیشتر افراد با این سبک سرمایه‌گذاری به دنبال ایجاد ثبات و درآمد برای بازنشستگی خود هستند. سودهایی که از ترید بدست می‌آید به عنوان درآمد شناخته می‌شود زیرا می‌توان آنرا در بازه‌های زمانی منظم کسب کرد. ولی سود سرمایه‌گذاری را نمی‌توان درآمد دانست، زیرا بازدهی واقعی سرمایه‌گذاری در بلندمدت می باشد.

کسب سود در ترید یا معامله‌گری از طریق خرید در قیمت پایین‌تر و فروش در قیمت بالاتر بدست خواهد آمد و خرید و فروش‌ها در زمان نسبتا کوتاهی انجام خواهد شد.

بازه زمانی خرید و فروش، متناسب با سبک معامله‌گری می‌تواند از چند ثانیه تا چندماه باشد. در جدول زیر می‌توانید ۴ سبک اصلی تریدینگ و دوره‌های زمانی هرکدام را مشاهده می فرمایید.

سبک معامله و بازه‌های زمانی تریدینگ

کدام سبک معاملاتی بهتر است؟

بطور کلی برای تشخیص اینکه کدام سبک معاملاتی برای شما مناسب‌تر است، نیاز به تجربه دارید تا متوجه شوید با کدام سبک راحت‌تر هستید. معیارهایی که باید در نظر بگیرید:

  • سطح تحمل ریسک و میزان تجربه‌ای که در ترید دارید
  • ویژگی‌های شخصیتی
  • میزان سرمایه شما
  • میزان زمانی که می‌توانید برای معامله اختصاص دهید

بطور کلی بین بازه زمانی معاملات و مقدار زمانی که باید برای معامله صرف نمایید یک رابطه معکوس وجود دارد.

برای مثال، پوزیشن تریدرها ممکن است فقط چند ساعت در هفته برای بررسی و مدیریت معاملات‌شان نیاز داشته باشند ولی اسکالپ تریدرها نیاز باشد کل روز کاری را به شکلی فعالانه برای اینکار اختصاص دهند. در ادامه به توضیح درباره پوزیشن تریدرها و اسکالپ تریدرها می پردازیم.

بسیاری از فعالان بازار – چه سرمایه‌گذار باشند چه معامله‌گر – در یک دسته از این سبک‌های معاملاتی جا نخواهند گرفت. زیرا همواره در حال انجام معاملات در دوره‌های زمانی مختلف می باشند.

بطور مثال ممکن است یک پوزیشن تریدر، دست به معاملاتی بسیار کوتاه‌مدت‌تر در طول روز بزند.

نوع بازار در انتخاب سبک معاملاتی تاثیر دارد. بطور مثال در بازار سهام تهران، اسکالپ تریدینگ به دلیل وجود کارمزد بالا استراتژی چندان سودآوری نیست و این سبک معاملاتی برای بازارهای ارزهای دیجیتال به دلیل وجود پلتفرم‌های معاملاتی با کارمزد بسیار پایین، مناسب‌تر است.

پوزیشن تریدینگ

پوزیشن تریدینگ

پوزیشن تریدینگ (Position Trading) است شامل طولانی‌ترین دوره زمانی می باشد و معمولا تریدها در دوره ماهانه تا سالانه انجام خواهند شد. ممکن است که پوزیشن تریدرها ترکیبی از تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال در خرید و فروش استفاده نمایند.

برای تحلیل دوره‌های زمانی طولانی‌مدت در پوزیشن تریدینگ، اغلب از نمودارهای هفتگی در تحلیل تکنیکال استفاده می شود.

معمولا در این سبک از معامله‌گری، نوسانات کوتاه‌مدت دارایی نادیده گرفته می‌شود و هدف شخص کسب سود از روندهای میان‌مدت و بلند‌مدت‌تر می باشد.

این سبک از معامله‌گری شباهت زیادی به سرمایه‌گذاری دارد. با این حال، سرمایه‌گذاری که شامل خرید و نگهداری طولانی‌مدت دارایی می‌شود فقط شامل کسب سود از روند صعودی بازار می باشد و سرمایه‌گذار از روند نزولی بازار نمی‌تواند سودی کسب نماید.

در سبک معاملاتی پوزیشن تریدینگ، کسب سود از بازار نزولی نیز انجام می‌شود یعنی ابتدا فروش انجام می‌شود و سپس خرید، که اینکار را اصطلاحا استراتژی Short trading می‌نامند.

بررسی سبک معاملاتی سوینگ تریدینگ

بررسی سبک معاملاتی سوینگ تریدینگ

سوینگ تریدینگ (Swing Trading) است یکی از سبک‌های ترید می باشد که در آن، معاملات در دوره‌های زمانی روزانه یا هفتگی انجام می‌شود و هدف تریدر کسب سود از نوسانات کوتاه‌مدت بازار می باشد.

بطور کلی می توان گفت که در سبک معاملاتی سوینگ تریدرها از تحلیل تکنیکال و رفتار قیمت برای تشخیص نقاط پرسود ورود و خروج استفاده می‌ نمایند. بنابراین در این سبک معاملاتی، معمولا به تحلیل بنیادی توجهی نخواهد شد.

معامله‌گران در این سبک معاملاتی بعد از رسیدن قیمت به یک هدف خاص (براساس درصد یا قیمت مشخص) اقدام به خروج از بازار خواهند کرد. این هدف در هر دو جهت بازار – هم منفی و هم مثبت – در نظر گرفته خواهد شد.

چون سوینگ تریدینگ در دوره زمانی چندروز تا چند هفته انجام می‌شود، نیاز به مانیتور و بررسی مداوم بازار ندارد. به همین دلیل، تریدرهایی که وقت کمتری برای بررسی مداوم و لحظه‌ای بازار ندارند معمولا به این سبک معاملاتی گرایش پیدا خواهند کرد.

دی تریدینگ (معاملات روزانه)

دی تریدینگ (Day Trading) می باشد به سبکی از ترید گفته می‌شود که تریدر در طول یک روز، دارایی خود را برای روز بعد نگه نمی‌دارد و معامله خرید و سپس فروش را در عرض حداکثر چند ساعت انجام می‌دهد.

همه معاملات روزانه با قرار دادن یک حد سود (profit target)، حد ضرر (stop loss) یا زمان خروج (time exit) پایان می‌یابد.

تحلیل تکنیکال، روش اصلی تحلیلی در معاملات روزانه می باشد و نمودارهای چنددقیقه‌ای برای یافتن نقاط ورود و خروج مناسب بکار می‌رود.

توجه داشته باشید که معاملات روزانه فقط برای چند دقیقه تا چندساعت نگهداری خواهد شد و به همین دلیل، در این سبک معاملاتی تحرکات بزرگ قیمت متداول نیست به همین دلیل معامله‌گران روی سودهای کوچک تمرکز می کنند.

معامله‌گری روزانه یک تعریف معامله گر چیست؟ شغل تمام وقت می باشد و معامله‌گر معمولا بطور مداوم بازار را تحت نظر دارد. حتی معامله‌گرانی که از نرم‌افزارها و ربات‌های معامله‌گری استفاده می‌کنند اغلب مراقب می باشند تا به دلیل قطعی اینترنت یا سایر مشکلات، خللی در کار این ابزارها به وجود نیاید.

اسکالپ تریدینگ

اسکالپ تریدینگ

اسکالپ تریدینگ (Scalp Trading) است یک سبک معامله‌گری بسیار فعالانه می باشد که شامل خرید و فروش مداوم در یک دوره معاملاتی است.

اسکالپ تریدرها کوچکترین دوره زمانی تحرکات قیمت را هدف قرار می دهند و روی کسب سودهای بسیار پایین تمرکز دارند تا با جمع‌ شدن این سودها به درآمد مناسبی برسند.

در سبک اسکالپ تریدینگ از حد سود و حد ضررها برای مدیریت موقعیت‌های معاملاتی استفاده می‌شود. موقعیت‌های معاملاتی اغلب از چند ثانیه تا چند دقیقه متغیر هستند.

به خاطر اینکه سودهای معامله‌گران در اسکالپ تریدینگ کم است، اسکالپ تریدرها ممکن است ده‌ها و حتی صدها ترید را در هر دوره معاملاتی داشته باشند.

به دلیل تعداد زیاد معاملات، اسکالپ تریدرها به دنبال کارمزد بسیار پایین برای معاملات می‌گردند زیرا در صورتی که کارمزد معاملات بالا باشد، سودهای آنها حتی ممکن است کفاف کارمزد معاملاتی را نیز ندهد.

اسکالپ تریدینگ از جمله سبک‌های بسیار پرریسک در معاملات است زیرا تریدر باید درصد تریدهای موفق بالایی را بدست آورد. همچنین به خاطر اینکه مقدار سودهای کسب شده معمولا کمتر از مقدار زیان‌هاست، تنها کافیست چند زیان بزرگ به تریدر وارد شود تا کل سودهای بدست آمده از بین برود.

معاملات پرتعداد

معاملات پرتعداد (High-Frequency Trading) می باشد سبک دیگری از معاملات سریع است که با استفاده از نرم‌افزارهای خاص و الگوریتم‌های پیچیده تحلیل بازار انجام می‌شود.این سبک معاملاتی توسط شرکت‌های بزرگ در بازارهای مالی بین‌المللی و با صرف هزینه‌های هنگفت انجام می‌شود.

تریدها در این سبک معاملاتی براساس شرایط بازار توسط بات‌های معامله‌گری و نرم‌افزارها ارسال می‌شود.

این مقاله جهت آشنایی شما عزیزان با نحوه ترید و معامله گری و شناسایی بهترین سبک معاملاتی جمع آوری شده است امیدوارم که از مطالعه آن رضایت خاطر داشته باشید.

Compatible data.

Lorem ipsum dolor sit amet, consectetur adipis scing elit, sed do eiusmod tempor incididunt ut labore et dolore magna aliqua.

enim ad minim veniam quis nostrud exercita ullamco laboris nisi ut aliquip ex ea commodo consequat.

  • Pina & Associates Insurance
  • Payment at Contingency
  • Amount of Payment

Two Most-Cited Reason

Consectetur adipiscing elit, sed do eiusmod tempor incididunt ut labore dolore magna aliqua. enim ad minim veniam, quis nostrud exercitation ullamco laboris nisi ut aliquip ex commodo consequat. duis aute irure dolor in reprehenderit in voluptate.

حد سود چیست و چه کاربردی در بازار سرمایه دارد؟

دو رکن اساسی در سرمایه گذاری و معامله کردن در بازار سرمایه تعیین نقطه ورود و نقطه خروج است. اینکه در کدام نقطه از بازار خارج شویم همیشه دغدغه ای بوده که همه سهام داران با آن سروکار دارند. در زمان ورود به معامله باید تعیین کنیم که به طور مثال سهمی که خریداری شده تا چه قیمتی رشد خواهد کرد و اصطلاحا یک هدف قیمتی برای سهم مشخص کنیم و در زمان رسیدن به آن، از آن سهم خارج شویم. در مقاله حد ضرر در بورس و سرمایه گذاری چیست و چه کاربردی دارد؟ با مفهوم حد ضرر آشنا شدیم. در این مقاله به معرفی و بررسی حد سود در بورس می پردازیم.

حد سود چیست؟

حد سود به محدوده ای از قیمت گفته می شود که معامله گر بر اساس تحلیلی که بر روی سهم انجام می دهد، آن محدوده را برای ذخیره سود و خروج از سهم مناسب پیش بینی می کند.

چرا تعیین حد سود مهم است؟

در تحلیل تکنیکال تعیین حد سود به اندازه حد ضرر مهم است. گاهی معامله گر به قدری درگیر تعیین نقطه ورود می‌شود که فراموش می‌کند کی تعریف معامله گر چیست؟ باید از سهم خارج شود. در تعیین حد سود معامله گر بر اساس ابزاری که دارد نقطه‌ای که می‌خواهد از سهم خارج شود را تعیین می‌کند.

البته باید این نکته را در نظر داشته باشیم زمانی که جو کلی بازار و سهم خوب است، می‌توانیم حد سود را ارتقا دهیم. برای مثال زمانی که قیمت 5000 تومان را برای خروج تعیین کردیم ولی شرایط بازار مناسب است، می‌توانیم این حد سود را بالاتر ببریم و به 5500 تومان ارتقا دهیم. در اصل به این عمل تعیین حد سود شناور گفته می‌شود.

گاهی معامله گر برای تعیین نقطه ورود تلاش زیادی می‎کند و فراموش می‌کند که باید برای نقطه خروج هم برنامه ریزی کند.

تعیین حد سود :

برای مثال یک معامله گر می‌گوید که سهم را در کف کانال صعودی می‌خرم و در سقف کانال می‌فروشم. خریدش تعیین نقطه ورود و فروشش تعیین نقطه خروج محسوب می‌شود. حال اگر شرایط بازار و سهم خوب بود، معامله گر هدف دومی را برای سهمش در نظر می‌گیرد و می‌گوید تا هدف دوم صبر می‌کنم و بعد از رسیدن به این نقطه سهم را می‌فروشم.

معامله گر در نهایت همان طور که برای خرید سهم برنامه ریزی می‌کند و نقطه ورود را تعیین می‌کند، برای خروج از سهم هم باید برنامه داشته باشد. معامله گر با تعیین محدوده حد سود، عملا نقطه خروج از سهم را تعیین می‌کند. نکته مهم دیگر در این ارتباط غلبه کردن به حس طمع است. وارن بافت می‌گوید ترس و طمع دو دشمن بزرگ معامله گر می‌باشد که برای موفقیت در بورس باید بتوان این دو حس را به خوبی شناخت و بر آن غلبه کرد. پس به عنوان یک معامله گر باید برای فروش سهم تان حتما برنامه داشته باشید. نمی‌توانید یک سهم را بخرید و بگویید “حالا هر وقت حس کردم زمان مناسبی بود می‌فروشمش”.

استفاده از نقطه ورود و خروج بسیار مهم است. نمی‌توان یک سهم را بدون برنامه و فقط به دلیل اینکه کانالی یا شخصی گفته در هر قیمتی بخریم و بفروشیم.

چگونه حد سود را تعیین کنیم؟

تعیین حد سود بستگی به استراتژی معاملاتی معامله گر دارد و نمی‌توان یک نسخه همگانی برای آن پیچید. اینکه خریدهایتان را بر اساس تحلیل تکنیکال انجام می‌دهید و یا بنیادی، تعیین نقطه خروج می‌تواند برای معامله گران متفاوت باشد.

به طور مثال در تحلیل بنیادی به این نتیجه می‌رسید که ارزش سهم شما 1000 ریال است؛ ولی قیمت حال حاضر بازار 700 ریال می‌باشد، پس حد سود خود را 1000 ریال قرار می‌دهید و هر وقت قیمت به این عدد رسید از معامله خارج می‌شوید و در تحلیل تکنیکال هم به طور مثال سقف کانالی که در محدوده قیمتی 1000 ریال است را حد سود خود قرار می‌دهید.

جدای از مشخص کردن حد سود بخش دیگری از معامله یعنی حد ضرر نیز بسیار مهم است. حد ضرر یک نوع احتیاط است که اگر بازار مطابق انتظار شما پیش نرفت، آن سهم را می‌فروشید و متحمل زیان بیشتر نمی‌شوید.

حد ضرر در بورس:

‌ هیچ قانون کلی برای تعیین حد ضرر وجود ندارد؛ اما برای تعیین این حد، نکته های قابل‌ توجهی وجود دارند که باید آنها را در نظر گرفت؛ مثلا می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:‌

  1. حد ضرر یا حد توقف زیان به معنی آن است که وقتی کاهش قیمت سهام به حد مشخص و تعیین‌ شده‌ای رسید، باید آن را بفروشیم تا از ضرر بیشتر جلوگیری شود.‌
  2. کم شدن سود هم نوعی ضرر است؛ بنابراین زمانی‌ که قیمت سهام بالا رفت حد ضرر را نیز باید متناسب با قیمت افزایش داد.‌
  3. یکی از رایج ترین اشتباهات تغییر حد ضرر بدون دلیل فنی و منطقی است. بدین ترتیب که با نزدیک شدن قیمت به حد ضرر، معامله گر اقدام به تغییر یا حذف آن می‌کند و منتظر کمتر شدن یا از بین رفتن زیان می‌ماند. با وجود اینکه ممکن است در مواردی این حرکت موجب جبران یا کمتر شدن زیان شود؛ اما در بلند مدت نتیجه ای جز از بین رفتن سرمایه‌ نخواهد داشت.‌
  4. حد ضرر نباید بیشتر از ۱۰ درصد مبلغ خرید باشد و این یعنی بیش از ۱۰ درصد مبلغ خریدتان را نباید از دست دهید.‌
  5. حد را نباید با فاصله خیلی زیاد یا خیلی کم از قیمت خرید قرار دهید.
  6. در تعیین حد ضرر، دیدگاه زمانی یک سرمایه گذار بسیار اهمیت دارد؛ مثلا تعیین حد برای معامله های کوتاه مدت با تعیین حد برای معامله های بلند مدت متفاوت است.
  7. در معاملات کوتاه مدت، حد ضرر را تقریبا بین ۸ تا ۱۰ درصد در نظر می‌گیریم و در خریدهای میان مدت و بلند مدت، حد ضرر را تقریبا بین ۱۰ تا ۲۰ درصد پایینتر از قیمت خرید در نظر می‌گیریم.
  8. وقتی مقاومت یک سهم شکسته شد و قیمت سهم در بالای محدوده مقاومتی تثبیت گردید، حد را روی مقاومت شکسته شده که حالا به‌ عنوان حمایت عمل می‌کند، قرار دهید.

نسبت ریسک به ریوارد چیست؟

نسبت ریسک به ریوارد یا نسبت سود به زیان شاخصی برای تعیین حد ضرر و حد سود برای سرمایه گذاری در معاملات بورس می‌باشد که با استفاده از این نسبت می‌توان درباره خرید یا عدم خرید سهم در بورس تصمیم گیری نمود. به زبان ساده نسبت ریسک به ریوارد به این معنی است که شما حاضرید در مقابل چند درصد سود، چند درصد از سرمایه تان را به خطر بیندازید.

نحوه محاسبه نسبت ریسک به ریوارد در بورس

برای اینکه با نحوه محاسبه ریسک به ریوارد بهتر آشنا شوید آن را با یک مثال توضیح می‌دهیم. فرض کنید اگر یک معامله گر سهامی را در 260 تومان بخرد و حد ضرر 230 تومان و حد سود 340 تومان برای آن قرار دهد؛ ریسک، ریوارد و نسبت ریسک به ریوارد آن به صورت زیر خواهد بود:

ریسک: ریسک این معامله به ازای هر سهم 30 تومان می‌باشد. 30 =230-260

حد ضرر – قیمت سهم = ریسک

ریوارد: ریوارد یا پتانسیل سود آن 80 تومان می‌باشد. 80 =260-340

حد سود – قیمت سهم = ریوارد

نحوه محاسبه ریسک به ریوارد: برای محاسبه این نسبت ابتدا باید ریسک و ریوارد را طبق فرمول زیر بدست بیاوریم؛

فرمول محاسبه ریسک به ریوارد:

37% یا 80/30 =Risk / Riward

در صورتی که طبق معادله فوق ریسک را تقسیم بر ریوارد و ضربدر 10 تومان کردیم و عدد به دست آمده کمتر از 50% بود، سهم برای خرید مناسب می‌باشد.

در این مثال هم با توجه به اینکه عدد به دست آمده (0.37 یا 37%)، کمتر از 50% می‌باشد، پس سهم برای خرید مناسب است.

در پایان، برای انجام معاملاتی موفق و سود ده به این نکات توجه کنید:

1- قانون اساسی سرمایه گذاری

یک سرمایه گذار موفق به خوبی از این واقعیت آگاه است که اگر ریسک را نادیده بگیرد، نمی‌تواند از مزایای ریسک بهره مند شود. زمانی که صحبت از سرمایه گذاری است، این‌ یکی از قوانین اساسی است. برای درک اهمیت سرمایه گذاری در دارایی‌های ریسکی، باید بازده بالایی که از این‌ گونه سرمایه‌ گذاری‌ها به دست می‌آیند را در نظر گرفت. به همین ترتیب نیز تعریف معامله گر چیست؟ سرمایه‌ گذاری‌‌هایی که ریسک اندکی دارند، بازده آنچنانی به همراه ندارد.

2- سرمایه گذاری کنید، نه سفته بازی

در مقوله سرمایه‌ گذاری، الزاماً نیازی نیست تا برای مشخص کردن بهترین زمان ورود یا خروج به طور مداوم حرکات قیمت و بازار را دنبال کنید. از طرفی هم نمی‌توان به پیش بینی افراد مختلف در خصوص زمان مناسب سرمایه گذاری اکتفا کرد. با این حال، اگر واقعاً قصد دارید سرمایه خود را برای مدت زمانی طولانی جمع آوری کنید، از حدس و گمانه ‌زنی دست ‌بردارید و شروع به سرمایه‌ گذاری کنید. حدس و گمان چیزی شبیه به شرط بندی بر روی حرکات قیمت اما به صورت کوتاه مدت است؛ اما سرمایه گذاری به این معناست که سرمایه خود را در کاری قرار دهید که می‌تواند در دراز مدت برای شما سود به همراه داشته باشد.

تفاوت های معامله و قمار

تفاوت های معامله و قمار

تفاوت های معامله و قمار در چیست ؟ این یک نظر مشترک بین افراد در رسانه های اجتماعی است که مردم در بازار سهام فقط قمار می کنند. آنها می گویند افرادی که در بازارهای مالی سرمایه گذاری می کنند دلالان هستند و فقط در تجارت خود خوش شانس هستند. معامله گران اصرار دارند كه آنچه انجام می دهند سرمایه گذاری است و هیچ ارتباطی به قمار ندارد. حتی برای معامله گران کم تجربه، داشتن شک و تردید برای کسب سود خیلی مطلوب نیست و کسب سود صد درصدی را بیشتر از شانس و احتمال دوست دارند. اما در بعضی موارد ممکن است معامله گران خوش شانسی یا بدشانسی بیاورند. اما این شانس در تجارت چقدر مهم است؟

یکی از تفاوت های بین تجارت و قمار تعاریفی است که برای آنها وجود دارد. تفاوت این تعاریف حتی برای افرادی که علاقه زیادی به قمار و تجارت ندارند و در مورد بازارهای مالی اطلاعات زیادی ندارند، کاملا واضح و مشخص است. در این جا برخی تعاریف را با هم بررسی می کنیم:

تعریف قمار: زمانی است که در یک بازی که وابسته به شانس است شرکت می کنید، به این امید که پولی بیشتر از آنچه وارد بازی کرده اید، بدست آورید. کلمات کلیدی که در این تعریف جود دارند “شانس” و “امید” هستند.

تعریف معامله: به خرید و فروش در بازار و انتظار برای کسب سود گفته می شود. در این حالت کلمات کلیدی “خرید” و “انتظار” هستند.

تفاوت های معامله و قمار

قمار چیست؟

قمار در درجه اول به شانس تکیه می کند و یک نگرانی برای انسان ایجاد می کند که ممکن است در نهایت همه ی سرمایه ی خود را از دست بدهد و هیچ سودی کسب نکند. در حقیقت، این موضوع اساس بازی و قمار است. شما به امید اینکه میلیون ها تومان پول برنده شوید، باید در بازی سرمایه گذاری کنید. اما مهمتر از همه، این است که قمار بازی است. قمار فروش محصول یا خدمات نیست تعریف معامله گر چیست؟ و هیچ سودی برای جامعه ندارد و فقط به چشم یک سرگرمی باید به آن نگاه کرد. برای اینکه کسی در قمار کسب درآمد کند، شخص دیگری باید پولی را از دست بدهد. و تمام قمارخانه های حرفه ای طوری تنظیم شده اند که خانه همیشه برنده شود. به عبارت دیگر، قمار به این معنی است که شانس شما برای بردن در بازی صفر است.

سرمایه گذاری چیست؟

سرمایه گذاری به پیش بینی دقیق احتیاج دارد. به همین دلیل است که سرمایه گذاران از عدم قطعیت متنفر هستند و عموماً سرمایه گذاری هایی را که سود کمتری را ضمانت می کنند بیش از آنهایی که وعده پول زیادی بدون ضمانت می دهند، می پسندند.

سرمایه گذاران از خطرات آگاه هستند و قبل از شروع کار همه ی آنها را بررسی می کنند. سرمایه گذاری یک بازی نیست. آنها بخشی از فعالیت های تولیدی اقتصاد هستند و برای ایجاد ثروت طراحی شده اند. شرکت ها سهام خود را برای سرمایه گذاری و گسترش و یا خرید و فروش ارز برای ارائه کالاها و خدمات صادر می کنند. بنابراین سرمایه گذاری به طور قاطع یک بازی و فعالیت متکی به شانس نیست. سرمایه گذاران باهوش و سخت کوش عملا تضمین می کنند که در دراز مدت می توانند از راه معامله درآمد کسب کنند.

در این مقاله تفاوت های معامله و قمار با هم بررسی می کنیم:

تفاوت های معامله و قمار

قمار در فارکس

در فارکس می توانید هم سرمایه گذار باشید و هم قمارباز. هستند افرادی که بدون داشتن استراتژی مشخص در بازار به امید “موفق شدن” و کسب درآمد، حضور دارند. این افراد قمارباز هستند. آنها به طور معمول در دراز مدت سودی کسب نمی کنند. از طرف دیگر، سرمایه گذاران کسانی هستند که استراتژی روشنی دارند، آگاه هستند و سعی می کنند از طریق مدیریت محتاطانه سرمایه خود، خطرات موجود را تا حد ممکن به حداقل برسانند و به طور معمول، سرمایه گذاران کسانی هستند که در دراز مدت میتوانند سود زیادی کسب کنند.

تجارت می تواند مانند قمار باشد

وقتی در معاملات روزانه مدام قیمت ها کم و زیاد می شوند، شما با شانس مواجه هستید. یک تفاوت مهم بین تجارت روزانه و رفتن به کازینو این است که وقتی قمار می کنید، انتظار باخت را دارید. به عبارت دیگر، همیشه انتظار می رود که خانه به طور متوسط ​​در طولانی مدت برنده شود. اما تجارت، اگر با مهارت و فکر انجام شود، می تواند شما را در موقعیت برنده قرار دهد.

تقلید از اجتماع در تجارت

ممکن است برخی افراد اصلا علاقه ای به تجارت یا سرمایه گذاری در بازارهای مالی نداشته باشند اما فشارهای اجتماعی باعث می شود که به هر حال در یک زمینه ی مشخص، تجارت یا سرمایه گذاری کنند. این امر هنگامی اتفاق می افتد که تعداد زیادی از مردم در مورد سرمایه گذاری در بازارها صحبت می کنند. مردم برای مطابقت با دایره اجتماعی خود احساس فشار می کنند. بنابراین آنها نیز سرمایه گذاری می کنند تا از غافله عقب نمانند.

بیشتر بخوانید : نحوه خرید سهام در بازار بورس

چه زمانی تجارت اسم قمار می گیرد

اگر مردم واقعاً بدانند که چه کاری انجام می دهند، و در کجا سرمایه گذاری می کنند، میتوان اسم معامله گر روی آن ها گذاشت. اما ورود به معاملات مالی بدون درک از سرمایه گذاری، قمار است. چنین افرادی فاقد دانش لازم برای اعمال کنترل بر سودآوری انتخاب خود هستند. متغیرهای زیادی در بازار وجود دارد که با اطلاعات نادرست در بین سرمایه گذاران یا معامله گران سناریوی قمار را ایجاد می کند. تا زمانی که دانش کافی ایجاد نشده باشد که به مردم امکان غلبه بر شانس های از دست دادن را بدهد، قمار با هر معامله ای که اتفاق می افتد صورت می گیرد.

تفاوت های معامله و قمار

عوامل قمار

هنگامی که شخصی در بازارهای مالی درگیر شد، یک منحنی یادگیری وجود دارد، که براساس بحث اثبات اجتماعی در بالا ممکن است قمار به نظر برسد. این ممکن است با توجه به عملکرد فرد صادق باشد یا نباشد. اینکه فرد چگونه به بازار نزدیک می شود و شروع به فعالیت می کند، تعیین می کند که آیا او یک معامله گر موفق است یا یک قمار باز دائمی در بازارهای مالی است.

تفاوت های معامله و قمار

تفاوت های معامله و قمار : قمار (تجارت) برای هیجان

وقتی شخصی به دلیل هیجان یا اثبات همرنگی با جماعت معامله می کند، به احتمال زیاد، بیشتر از روش غیر روشمند و آزمایش شده به سبک قمار تجارت می کنند. تجارت در بازار هیجان انگیز است. این کار فرد را با ایده ها، سوابق و باورهای مختلف به یک شبکه جهانی معامله گران و سرمایه گذاران پیوند می دهد. با این حال، گرفتار شدن به “ایده” تجارت، هیجانو کمبودها ممکن است از عمل به روشی منظم و هوشمندانه جلوگیری کند.

تفاوت های معامله و قمار : تجارت برای برنده شدن

تجارت به روشی هوشمند و سیستماتیک در هر سناریوی مبتنی بر شانس مهم است. به نظر می رسد معاملات برای پیروزی و کسب سود،‌ آشکارترین دلیل تجارت است. پس سوال اینجاست، اگر نمی توانید پیروز شوید، چرا تجارت می کنید؟ معامله گران خوب زیان های زیادی می دهند. آنها اعتراف می کنند که اشتباهاتی دارند اما سعی می کنند ضرر خود را به حداقل برسانند. نیاز به پیروزی در هر معامله و پایین آوردن احتمال ضرر در شرایطی که پیش رو دارند، باید چیزی باشد که به آنها امکان سودآوری در بسیاری از معاملات را می دهد.

کلام آخر

تمایلات افراد به قمار بسیار عمیق تر از آن چیزی است که اکثر مردم در ابتدا فکر می کنند و فراتر از تعاریف استاندارد است. قمار می تواند به صورت نیاز به اثبات اجتماعی افراد یا همرنگ جماعت شدن، باشد و یا به گونه ای عمل کند که مورد قبول اجتماعی قرار بگیرد، که نتیجه آن، اقدام در زمینه ای است که فرد از آن اطلاعات کمی دارد. قمار در بازارها اغلب توسط افرادی انجام می شود که این کار را بیشتر به خاطر احساس هیجانی که از بازارها می گیرند انجام می دهند. سرانجام، با تکیه بر احساسات یا نگرش پیروزمندانه برای ایجاد سود به جای معامله در یک سیستم هوشمند و آزمایش شده، نشان می دهد که فرد در بازار قمار می کند و بعید است که در طولانی مدت در این معاملات برنده شود.

اجزای اصلی استراتژی معاملاتی/ بخش اول

تعیین نقطه ورود : برای تدوین استراتژی معاملاتی یک سری قوانین ثابت وجود دارد که فرقی نمی کند معامله گر وارن بافت باشد یا آقای احمدی در ایران٬ همه معامله گران باید این اجزا را در استراتژی معاملاتی شان جا بدهند.

در این مطلب و مطالب بعد قصد داریم اجزای اصلی تشکیل دهنده یک سیستم معاملاتی را برایتان تشریح کنیم. در بخش اول با تعیین نقطه ورود آشنا می شوید.

بهتر است برای درک بهتر مبحث “نقطه ورود ” ابتدا استراتژی معاملاتی چیست؟ را بخوانید

تعیین نقطه ورود

فرض کنید سهمی را تحلیل کرده اید و به نظرتان برای خرید مناسب است. حالا آن را در چه قیمتی خرید میکنید؟ آیا روزی که تصمیم به خرید گرفتید٬ در هر قیمتی که بود می خرید؟ صبر می کنید به سطح حمایتی برسد سپس می خرید؟ یا بر اساس اندیکاتور ها می خرید؟ سیستم معاملاتی تان برای خرید و تعیین نقطه ورود چیست؟

در نهایت باید برای قیمت خرید سهم برنامه داشته باشید. هرچقدر هم که سهم ارزنده باشد شما برای ورود به سهم باید بر اساس استراتژی معاملاتی تان قیمت مناسب را بررسی کنید و سپس وارد سهم شوید.

با توجه به اینکه تکنیکالی هستید یا بنیادی تعیین نقطه ورود برایتان متفاوت است.

برای مثال تحلیل گر تکنیکالی که بر اساس حرکت قیمت سهم در یک کانال صعودی اقدام به خرید و فروش میکند را در نظر بگیرید. این تحلیل گر زمانی که قیمت سهم به کف کانال که همان سطح حمایتی سهم نیز محسوب می شود یرخورد کند سهم را میخرد. (البته این مثال ساده صرفا برای آشنایی با نقطه ورود است و نباید معیار خرید و فروش قرار بگیرد.)

برای درک بهت موضوع تصویر زیر را در نظر بگیرید:

تعیین نقطه ورود

نقاطی که با فلش های سیاه رنگ مشخص شده اند برای معامله گری که کف کانال را نقطه ورود خود تعیین میکند فرصت خرید محسوب می شود.این مثال ساده فقط برای آشنایی با مفهوم آموزشی مورد بحث بود. معامله گران بر اساس سیستم معاملاتی شان روش های مختلفی را برای تعیین نقطه ورود انتخاب میکنند.

اگر تکنیکالی هستید ٬ ترجیحا بهتر است برای تعیین نقطه ورود از اندیکاتور های اصلاحی مانند استوک استیک استفاده نکنید. با توجه به اینکه این اندیکاتورها مدام در حال اصلاح خود هستند ممکن است نقطه ورود خوبی را نشان ندهند.

می توانید از سطوح حمایت٬ تراز های فیبو ناتچی٬ شکسته شدن مقاومت و یا موج شماری الیوت و … برای ورود به سهم استفاده کنید. سعی کنید ابزارتان را همواره مورد آزمون قرار دهید تا به سیستم معاملاتی بهینه ای دست پیدا کنید.

سفارش خرید و فروش

سفارش خرید و فروش

پیشنهاد می دهیم برا درک بهتر اهمیت “نقطه ورود ” مبحث “میانگین کم کردن برای سهمی که در ضرر هستیم” را بخوانید

اهمیت تعیین نقطه ورود مناسب

تعیین یک نقطه ورود مناسب به سهم می تواند در سود آوری معاملات شما بسیار اثر بخش باشد. برای مثال سهم X را در نظر بگیرید که بعد از تحلیل به این نتیجه می رسید سهم بسیار ارزنده است و تصمیم به خرید می گیرید. فرض کنید قیمت سهم در حال حاضر ۲۷۰ تومان است. شما سهم را میخرید و چند روز بعد تا ۲۰۰ تومان کاهش پیدا میکند و بعد از چند مدت قیمت سهم دوباره رشد میکند و به ۴۰۰ تومان می رسد.

در هر دو حالت از این معامله سود می برید اما با قیمت خرید ۲۰۰ تومان ۱۰۰ درصد سود می برید و با قیمت خرید ۲۷۰ تومان کمتر از ۵۰ درصد!

به همین دلیل تدوین نقطه ورود مناسب برای معامله گر (مخصوصا معامله گر تکنیکالی که بازه زمانی کوتاه تری سهم را نگه میدارد.) از اهمیت ویژه ای برخوردار تعریف معامله گر چیست؟ است.

جنبش بدون سر را نمی‌توان سر زد؛ سخنی با نسل دهه نودی‌ها – امیرهوشنگ افتخاری راد

امتیاز جنبش بدون سر، این است که نمی‌توان چیزی را که سر ندارد، آن را قطع کرد، و این نوع جنبش‌ها مخالف شکل‌گیری ساختار هرمیست که یک رهبر یا حزب یا گروه فرهمند بتواند شاکله جنبش راتحت عنوان یک «کلِ کاذب» .

امتیاز جنبش بدون سر، این است که نمی‌توان چیزی را که سر ندارد، آن را قطع کرد، و این نوع جنبش‌ها مخالف شکل‌گیری ساختار هرمیست که یک رهبر یا حزب یا گروه فرهمند بتواند شاکله جنبش را تحت عنوان یک «کلِ کاذب» از آن خود سازد و سپس انرژی جنبش را سوختبار تثبیت منافع ویژه خود کند، امری که در انقلاب ۵۷ رخ داد. در این مورد تجربه خودمختاری جنبش‌های چیاپاس مکزیک و روژآوآی کردستان سوریه می‌تواند سودمند باشد

من در این نوشته تجربه زیسته‌ام را از دوم خرداد بدین سو مدنظر دارم، گفت‌وگو ندارد که سیاست رهایی‌بخشی در ایران دامنه‌ای عریض و طویل دارد که ردّ آن را می‌توان از انقلاب ۵۷ تا انقلاب مشروطه جستجو کرد.

ما که در دهه بیست سالگی خود، شاهد سرکوب کوی دانشگاه (۱۳۷۸) بودیم، اولین تجربه از گاز اشک‌آور را دریافتیم، در دهه سی سالگی که شاهد جنبش سبز بودیم، می‌دانستیم که با شلیک گاز اشک‌آور چه کنیم. سپس جنبش‌های فراگیرتر آبان ۹۷ و دی ۹۸ در کارنامه‌ی تحول‌خواهی رادیکال پیشروی ماست. اکنون بیست ساله‌ها (دهه نودی‌ها) تجربه‌های پیشین را در حافظه تاریخی خود دارند. خصلت این حلقه‌های متصل نسلی که از آن یک جنبش بدون نسل می‌سازد، چیست؟ جنبشی که در عین تفاوت‌ها اما با همبستگی، همه نسل‌ها را در خود هضم و جذب می‌کند! جنبشی با نوعی سازماندهی بدون سازماندهی متعارف!

هیچ یک از جنبش‌هایی که در این دهه‌ها رخ داد، واجد یک راس نبود که به‌قولی بتواند کار را تمام کند. پس تحلیل‌های از نفس افتاده به کار تحلیل این دست جنبش‌ها نمی‌آید. آنها که این جنبش‌ها را به یک سیاست هویتی یا سیاست طبقاتی خاص فرو می‌کاهند، ابزار تحلیلشان برای درک آنها کُند و ناآکارمد است. به‌همین دلیل، با توسل به یک یا چند شعار در هر جنبش، بنای تحلیل خود را بر تلماسه استوار می‌کنند. اما این جنبش‌ها-دست‌کم در تجربه بی‌واسطه من- از دو خصلت عمده برخوردارند: راس ندارند؛ و کثیر و متنوع هستند. هر بار در یکی از این جنبش‌ها لایه یا لایه‌هایی از این تنوع‌گرایی بروز می‌کند.

اگر بخواهیم از این جنبش‌ها، یک کلیّت بسازیم که تا به درک آن نائل آییم، می‌توان از مثال زنجیر بهره ببریم که از حلقه‌های متنوع و متفاوت شکل یافته است. اما معنای این زنجیر، گفت‌وگو ندارد که یک خواست سیاسی است. خواستی که از دوم خرداد ۷۶ به این سو، مرتب‌ عمیق‌تر و رادیکال‌تر شد.

اینکه آیا دوم خرداد و روی کار آمدن محمد خاتمی، دستپرورده نظام بوده، محل بحث من در اینجا نیست، اما آنچیزی که تجربه زیسته امثال من می‌گوید این است که یک خواست تغییر رادیکال در پس کنش و تفکر ما بوده است. البته که هر یک از ما، این خواست تغییر را با مراتب و درجاتی برای خود تعریف کرده بودیم. از قضا این هم شکلی از تنوع در یک خواست بود.

علی خامنه‌ای و نظام متبوعش، هر گونه خواست تغییر را با انبانی از تجربه فروپاشی شوروی قیاس کرد و به‌این ترتیب، با طیفی از برخوردها اعم از قتل‌های زنجیری روشنفکران و قتل‌های سیاسی، دستگیری‌های گسترده، کودتای بستن مطبوعات در یک شب (اردیبهشت ۷۹) که تیرخلاص به بادکنک اصلاحات در حکومت بود، از هیچ کاری کم نگذاشت تا جلوی همانندسازی خاتمی و گورباچف یعنی فروپاشی را بگیرد.

با آنکه نظام به‌دقت تجربه‌های فروپاشی کشورها را در نظر گرفت و به هر نحوی که توانست زمینه‌های بروز آن را پیش‌بینی و پیشگیری کرد، ازجمله حذف فیزیکی و استعاری هر فرد یا گروهی که به‌طور بالقوه امکان شکل‌دهی به آلترناتیو برای جمهوری اسلامی را داشت، اما در یک چیز درمانده است: هر پدیده‌ای دست‌کم دارای یک نقطه کور است، هرچه ماسه را در مشت خود بیشتر بفشارید، ریزماسه‌ها همچنان امکان فرار می‌یابند و آنگاه مشت خالی از ماسه خواهد شد.

آنچه گورباچف تحت عنوان پروستاریکا (اصلاحات اقتصادی) و گلاسنوست (اصلاحات سیاسی) تلاش کرد در شوروی به‌اجرا درآورد، غالبا از آن به‌عنوان علت فروپاشی یاد می‌شود، اما برخلاف، اصلاحاتِ گورباچف معلول فروپاشیِ خفیِ بود که سال‌ها زیر پوست فسادپرور بوروکراسی و ایدئولوژی یگانه حزب تمامیت‌خواه شوروی تلنبار شده بود. اصلاحات، علت فروپاشی نبود بلکه معلول آن بود. اصلاحات دیرهنگام شوروی تنها از فروپاشی پرده‌برداری کرد. و این نقطه کور جمهوری اسلامی بوده است. جمهوری اسلامی البته خواهان تحول بوده است، تحولی که با انتصاب دلقکی مانند محمود احمدی‌نژاد آغاز و با انتصاب قاتلی مانند ابراهیم رئیسی پایان یافته است.

در این باره اما با وام از مارکس می‌توان گفت «فانتاسماگوریا» یا «جهان وارونه» غالبا آدمی را به توهم دید از واقعیت وامی‌دارد چرا که ایدئولوژی، دستگاه وارنه‌ساز است، آنچه نظام تحول در درون خود می‌پندارد یعنی احضار «خدای دهه شصت» دقیقا نمونه‌ی وارونگی از آنچه در واقعیت است، این موضوع یکی از نشانه‌های فروپاشی است. فانتاسماگوریا در لغت به‌معنای نمایشِ جلوه‌های نوری و توهم‌زاست همچون حرکت ارواح بر روی پرده نمایش با استفاده از ابزارهای تکنیکی بصری، چیزی که در قرن هجدهم باب شد.

از قضا یکی از نمودهای فانتاسماگوریای نظام را می‌توان در خطیبانِ جن‌گیر و برنامه‌های احوالات روح پس از مرگ، و غلوهای محیرالعقولِ مداحان و روحانیون (والبته مفرّح) درباره رهبر مشاهده کرد. جملگی، نمایش‌هایی است از ارواح محرک (بخوانید جهان وارونه) بر پرده‌ی سیمای جمهوری اسلامی.

بعلاوه، اساسا بازگشت تاریخی که فاقد عناصر رهایی‌بخشیِ کلی و همگانی باشد، جز یک حرکت ارتجاعی چیزی نیست، خواه بازگشت به صدر اسلام باشد، خواه بازگشت به دوره «شکوهمند» پادشاهی؛ آنها تنها در چارچوب تنگ سیاست هویتی جا می‌گیرند.

در این جهان وارونه نظام، گستره اختیارات و اقدامات رهبر روز به روز گسترش یافت، سیاست به یک سازوکار بوروکراتیک نخبگان حکومتی بدل شد (نوعی سیاست‌زدایی از عرضه زندگی) که باید در دل نظام پرورده شوند تا از بری بودن آنها از آلودگی اطمینان حاصل کند، طبقه‌ی حکومتی سازندگی که دستپرورده اکبرهاشمی رفسنجانی بود باید جای خود را به طبقه نوظهور دستپرورده رهبر می‌داد (اعم از سرداران، هیاتی‌ها و اوباش، دلال‌صفت‌ها و آدم‌نماهای نظام که تحت اطاعت کورکورانه به هر شرارتی دست می‌زنند)، در این میان، جامعه‌ی مدنیِ نحیف که در برابر سرکوب‌های بی‌امان حکومت تاب می‌آورد (با حذف اشکال سیاسی به‌دست حکومت) یگانه شکل مقاومت در جامعه بود، روز به روز نحیف‌تر و ناتوان‌تر شد. اما نقطه کور نظام این است که هرچه ماسه را در مشت بیشتر فشار دهد، ریزماسه‌ها از درز مشت بیشتر ‌عبور می‌کنند تا سرانجام مشت تهی شود، به‌عبارتی، نسل‌های تازه سر درمی‌آورند و رشد نیروهای مولد به ضد خودش عمل می‌کند.

تاکید بر نسل‌سازیِ «سلام فرمانده» نشانگر فانتاسماگوریای نظام است. این خصلتِ گریزناپذیر ایدئولوژی است، جهان وارونه‌ای عرضه می‌کند که غیر از منشاء پدیدآمده از آن است.

اما فانتاسماگوریای غیرنظام هم ما را احاطه کرده: خواست بازگشت به پادشاهیِ پهلوی‌چی‌ها، گتوی تنگ و تُرُش سازمان مجاهدین خلق که مثل غار دربسته‌ای تنها مدام پژواک خودش را می‌شنود، امپریالیست‌ستیزی از نوع حزب توده‌ یا مارکسیست‌هایی که بند ناف خود را تنها و تنها به سیاست طبقاتی وصل کرده‌اند، آنهایی که با هر شرارتی و دست آغشته به خون حاضرند، دست دهند، فقط و فقط به شرط آنکه امپریالیست‌ستیز باشد، اصلاح‌طلبانی که مدام به دنبال «اصل نظام» هستند زیرا آن را یگانه شیوه زندگی ایرانیان می‌پندارند، نوعی شیعه‌سازی مُعطر، نواندیشان دینی که همچنان فکر می‌کنند، قادرند دین یا فقه را با دموکراسی همساز کنند و همراه جهان مدرن شوند، بدترین دو نمونه آخر، آن است که فکر می‌کند با بازگشت به «دوره طلایی امام» و آن «جان بیدار» می‌تواند «زیست پاک مسلمان» برپا کند.

اینها همه نمونه‌هایی از فانتاسماگوریایی است که ما را احاطه کرده است. اما خصلت جنبش‌ها از کوی دانشگاه تا امروز، جملگی بر آن است که دست‌کم تا حال، تمایلی برای تعیین اراده‌گرایانه یک «راس» ندارد، زیرا که محتوای خود را کثیر و متنوع می‌پندارد، به‌راستی چیست این جنبش که هر از مدت از پس بهانه‌ای، روایتی متفاوت از خود به نمایش می‌گذارد؟

این موضوع، نقطه ثقل هر تحلیل است که دست بر قضا، به محض اینکه درصدد پاسخ برآییم، آن را فروکاهیده ‎ایم. ارنستو لاکلائو و شانتال موفه، دو نظرپرداز سیاسی-اجتماعی، نظریه‌ی هژمونی و بیان‌بندی یا مفصل‌بندیِ مطالبات انتقادی را توضیح می‌دهند. آنها بر آنند که نشان دهند، اصل بر روابط گفتمانی است که در جامعه ساخته می‌شوند نه بر هویت‌هایی که از پیش مفروض دانسته شده است.

این روابط گفتماتی که ابتداء مطالبه‌-محور هستند، یعنی هر گروهی خواسته‌ای دارد اما سرانجام یک زنجیره سیاسی را شکل می‌دهد با مخرج مشترکی از خواسته‌ها. فرضا کارگران خواستار افزایش شرایط کار و معاش هستند، زنان از طبقات مختلف خواستار آزادی و اختیار بدن خود و لغو حجاب اجباری، گروه‌های سیاسی خواستار آزادی احزاب تا به میل خود فعالیت کنند، قومیت‌ها و ادیان و مذاهب خواستار آزادی آیین و ترویج و تبلیغ زبان، سنت‌ها و مناسک، اقلیت‌های جنسی خواستار برخورداری از حقوق قانونی برای بهترکردن شرایط زندگیشان، اصناف و گروه‌های دیگر به همین منوال.

از آنجا که اسلام فقاهتی جمهوری اسلامی یک هویت از پیش مفروض و توپری از خود ساخته، و نه تنها انرژی رهایی‌بخشی انقلاب ۵۷ را حرام کرد بلکه خصلت رهایی‌بخشی طیف‌های مختلف اسلام سیاسی را که در نگاه اول اشتراک بیشتری نسبت به دیگر گروه‌های مبارز با نظام را داشته، تا ته مصرف و حرام کرد. اکنون نظام هویت خود را گره زده با اسرائیل (انرژی هسته‌ای و چنگ زدن بی‌وقت و بدون مورد به روی غالب کشورهای خارجی در شکل استبکارستیزی) و سرکوب زنان (حجاب). هردوی این مورد، در شعارهای انقلاب وجود نداشت. بر همین اساس است که جنبش زنان در برابر فقه‌ مردسالار حاکم بر کشور اهمیت زیادی دارد و چه موثر خواهد بود اگر در آینده نزدیک این جنبش پیشتاز باشد.

این هویت‌سازی خواه ناخواه موجب شکل‌گیری روابط گفتمانی از طریق مفصل‌بندی بین گروه‌های معترض شده و خواهد شد و جنبش بدون راس، طول و عرض یافته و دامنه‌دار شده است.

راستی که جنبش بدون سر را نمی‌توان سر زد.

اما آنچه حائز اهمیت است، شکل‌گیری مخرج مشترک از خواسته‌ای معین در بین این روابط گفتمانی است. این موضوع، البته ضعف نظریه لاکلائو و موفه را انگشت می‌گذارد. زیرا اگر یکسره مساله ماهیت یا هویت را از نظریه کسر کنیم، و صرفا آنچه را که در عمل وارد روابط جامعه می‌شود که در ارتباط با دیگران، گفتمان می‌سازند، در این صورت، نمی‌توان مخرج مشترک را یک عینیّتِ دقیق از واقعیت پنداشت. ماهیت را یکسره نمی‌توان از تحلیل کسر کرد اما می‌توان با روابط گفتمانی، قائم به‌ذات بودن و ازلیت آنها را تشکیک کرد. این تشکیک در ماهیت، از قضا، به کار جنبش ما می‌آید.

اما نظریه لاکلائو و موفه نشانگر یک تنش فلسفی بین ماهیت تعریف معامله گر چیست؟ تعریف معامله گر چیست؟ و رابطه است. به این صورت که نمی‌توان یکی از آنها را به دیگری فروکاست. فی‌الواقع، نه «من» (فرض کنید ماهیت یا هویت) واقعا «من» است و نه «دیگری» یک واقعا «دیگری»؛ و نه «من» مطلقا «دیگری» است. حدود و ثغور ماهیت‌ها و هویت‌ها و تفاوت‌ها، در فرایند همبستگی تغییر شکل می‌دهد. همبستگی از طریق شکل‌گیری زنجیره‌ی حلقه‌ها یک کنش سیاسی است. نظام آینده البته از درون این همبستگی شکل خواهد گرفت اما اینکه آیا نظام هرمی شکل در تناسب با جنبش بی‌سر یا به تعبیر این نظریه‌پردازان از طریق یک «دال تهی» خواهد بود یا نظامی عاری از هرم، سوال مهمی است که پیش روی ماست.

آنچه امروزه به لحاظ نظری یک معضله فلسفی است، درهم‌آمیزی سیاست طبقاتی و سیاست هویتی اعم از جنسیت زن، قوم مذهب و قس‌علی‌هذا است. به‌واقع، تحلیلی سازگار با جنبش‌های ۷۶، ۷۸، ۸۸، ۹۷، ۹۸ و جنیش برآمده از قتل ژینا ۱۴۰۱.

امتیاز جنبش بدون تعریف معامله گر چیست؟ سر، این است که نمی‌توان چیزی را که سر ندارد، آن را قطع کرد، و این نوع جنبش‌ها مخالف شکل‌گیری ساختار هرمیست که یک رهبر یا حزب یا گروه فرهمند بتواند شاکله جنبش را تحت عنوان یک «کلِ کاذب» از آن خود سازد و سپس انرژی جنبش را سوختبار تثبیت منافع ویژه خود کند، امری که در انقلاب ۵۷ رخ داد.

در این مورد تجربه خودمختاری جنبش‌های چیاپاس مکزیک و روژآوآی کردستان سوریه می‌تواند سودمند باشد.



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.