فعالیت دیگر این وبلاگ همکاری در زمینه مقالات علمی با همکاری علاقه مندان و محققین گرامی می باشد.
نویسنده اصلی و مدیر این وبلاگ آقای سجاد رستمی هستند. ایشان دانش آموخته رشته مدیریت مالی در مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه تهران هستند.
بازار ، بورس ، شرکت
سرمایه: ارزش شرکت؛ ارزش داراییها منهای ارزش بدهیها.
سرمایه: ارزش شرکت؛ ارزش داراییها منهای ارزش بدهیها.
نویسنده : سجاد رستمی
سرمایه یکی از بنیادیترین مفاهیم دانش مالی است. همچنین این اصطلاح یکی از مفاهیمی است که سوءبرداشتهای زیادی از آن میشود. سرمایه عبارت است از ارزش داراییها منهای ارزش بدهیهای شرکت. اگر بدهیهای (تعهدات) یک شرکت بیش از داراییهایش شود، شرکت توانایی بازپرداخت بدهیهایش را ندارد. بر همین اساس سرمایه محافظ شرکت در برابر ورشکستگی است. سرمایه برای جذب زیانهای پیشبینی نشده شرکت در دسترس است بهگونهای که شرکت توانایی بازپرداخت دیون و تعهدات خود را حفظ کند. هرچه سرمایه یک شرکت بیشتر باشد، اطمینان ذینفعان از اینکه شرکت، تعهدات خود نسبت به آنان را برآورده میسازد، بیشتر میشود. باید توجه داشت که سرمایه بهتنهایی نمیتواند ضمانتی در برابر ورشکستگی (عدم توانایی بازپرداخت بدهیها) باشد. حتی شرکتی که از نظر سرمایه وضعیت خوبی دارد ممکن است به دلیل کمبود نقدینگی، ورشکست و منحل شود.
گاهی اوقات ممکن است تصور شود که سرمایه، ارزش نقدشوندگی (تسویه) شرکت است. اگر تمام داراییها و بدهیهای شرکت نقد شوند، چه میزان پول برای سرمایهگذاران سهامی شرکت باقی میماند؟ البته، نقدشوندگی یک شرکت میتواند فرایندی هزینهبر باشد، از اینرو شرکتها از این نظر شبیه به سرمایهگذاران هستند که نگران نقد شدن سهام خود هستند. اینها پیچیدگیهایی است که درک مفهوم سرمایه را دشوار میسازد. بنابراین، چالش بر سر روشی برای اندازهگیری سرمایه که هم دقیق باشد و هم معنادار وجود دارد.
مطابق با بینش حسابداران، سرمایه برابر است با ارزش دفتری[1] داراییها منهای ارزش دفتری بدهیها، شاید با تعدیلاتی در اقلام ترازنامه. اگرچه این تعریف حسابداری از سرمایه روشن و دقیق است، با این حال همیشه معنادار و مناسب نیست. داراییهای یک شرکت ممکن است شامل سرمایهگذاریهای نامشهود در یک تکنولوژی خاص یا سرقفلی باشد. یک شرکت ممکن است از زیان کلان بهروزرسانی شدهای[2] رنج ببرد که این زیان بهطور تدریجی طی یک دوره 10 ساله انباشته شده باشد. حتی با چشمپوشی از هزینههای نقدشوندگی، ممکن است چنین شرکتهایی ارزش نقدشوندگیای داشته باشند که بهشکل قابل توجهی کمتر از ارزش حسابداری سرمایه شرکت باشد.
یک معیار متفاوت دیگر برای درک مفهوم پوشش ریسک سرمایه، ارزش بازاری[3] حقوق صاحبان سهام شرکت است. برای شرکتی که تنها دارای یک نوع سهام[4] است، سرمایه برابر است با تعداد سهام منتشر شده ضرب در قیمت جاری سهام در بازار. صرفنظر از قواعد مرسوم حسابداری، ارزش بازاری حقوقصاحبان سهام منعکسکننده ارزیابی بازار از ارزش شرکت است، هرچند که قیمت سهام تاحدی متاثر از احساسات افراد و ذهنیت جامعه است. ممکن است قیمت سهم یک شرکت بدون تغییر بنیادی در چشمانداز تجاری شرکت، نوسانات زیادی داشته باشد. اگر بازار سهام با حباب سفتهبازی اوج بگیرد و یا تحت تاثیر یک اتفاق ناگهانی سقوط کند، در این صورت قیمت سهام نمیتواند معیاری برای ارزش بنیادی شرکت باشد.
قانونگذاران و مدیران ریسک[5]، سرمایه شرکت را به مثابه منابع مالی تصور میکنند که در برخی موارد، برای پوشش زیانهای پیشبینی نشده بهکار میرود. از این دیدگاه، سرمایه جزء آن دسته از منابع تامین مالی است که بخشهایی از دارایی مورد ادعای شرکت را از زیان از دست رفتن حفاظت میکند. لذا این امر میتواند تصمیمی بحثبرانگیز باشد که تعریف سرمایه ]دقیقا[ دربرگیرنده چه اقلامی باشد. این تعریف سرمایه ممکن است شامل حقوقصاحبان سهام عادی، سود انباشته و بدهیهای تبعی[6] بلندمدت شود.
چگونه میتوان گفت که یک نهاد مالی دارای سرمایه کافی است؟ درواقع، این پرسشی از مفهوم کفایت سرمایه است. این مفهوم بهطور سنتی با نسبت سرمایه شناخته میشد، که برابر بود با نسبت ارزش دفتری سرمایه به ارزش دفتری داراییها:
دارایی ها/سرمایه=نسبت سرمایه
موسسات مالی تمایل دارند که نسبت سرمایهشان بسته به اندازه شرکت، صنعت فعالیت شرکت و تعریف مورد استفاده سرمایه در درک مفهوم پوشش ریسک دامنه 4% تا 10% قرار بگیرد.
مقرراتزدایی دولتی طی دهه 1970 و 1980 باعث شد که موسسات مالی در معرض ریسک بیشتری قرار گیرند. در این محیط نقش سرمایه به مثابه ضربهگیر و محافظ زیانها پررنگتر میشد. هرچه یک شرکت در معرض ریسک بیشتری باشد به سرمایه بیشتری نیاز دارد. با توجه به اینکه داراییها شاخص ضعیفی برای ریسک هستند، قانونگذاران و فعالان این حوزه شروع به تعدیل نسبت سرمایه سنتی نموده یا بهطور کامل آن را کنار گذاشتند.
نسبت سرمایه تعدیل شده براساس ریسک بهصورت زیر نوشته میشود:
دارایی های تعدیل شده بر اساس ریسک/سرمایه=نسبت سرمایه تعدیل شده بر اساس ریسک
داراییهای تعدیل شده براساس ریسک با ضرب ارزش هر دارایی در ضریب وزنی متناظر ریسک و از جمع آنها بهدست میآید. این رویکرد در پیمان بازل سال 1988 [7]مورد استفاده قرار گرفت. پیمان بازل ضرایب وزنی ذیل را براساس ریسک اعتباری داراییها بهکار برد:
- برای بدهیهای دولتهای گروه جی-10 ضریب 0 %
- برای بدهیهای بانکهای گروه جی – 10، ضریب 20 %
- برای بدهیهای شرکتهای جی- 10 و بدهی دولتهای غیر جی -10 ضریب 100% بکار برده میشود .
رویکرد دیگر برای ارزیابی کفایت سرمایه، رویکرد سرمایه مورد نیاز[8] یا الزامات سرمایه است. این روش توسط رویکرد RARCO بنکرزتراست[9] در دهه 1980 تکامل یافت، با الزامات سرمایه مبتنی بر ریسک[10] قانونگذاران بیمه ایالات متحده در دهه 1990 توسعه داده شد، و در دهه 1990 توسط کمیته بازل مورد بازبینی و اصلاح قرار گرفت.
بهطور کلی ریسکهای شناخته شده پیشِ رویِ یک شرکت شامل ریسک بازار[11]، ریسک اعتباری[12] و ریسک عملیاتی[13] است. مقداری از سرمایه هم برای حفاظت در برابر هر یک از انواع ریسک، تخصیص داده میشود. این مقادیر سرمایه، ذخایر سرمایه[14] نامیده میشوند. این مقادیر در قلمرو تمام ریسکهای شناسایی شده محاسبه شده، و با تعدیلاتی برای انعکاس آثار متنوعسازی[15] و مصونسازی[16] با هم جمع میشوند. این مقادیر محاسبه شده برای پوشش هر یک از این ریسکها را ذخیره سرمایه[17] مینامند. اگر مجموع ذخایر سرمایه بیش از سرمایه شرکت باشد، در این صورت شرکت نیازمند افزایش سرمایه و کاهش ریسک است. هولتن (2004) این فرایند را بهصورت زیر توصیف میکند:
الزامات سرمایه (سرمایه مورد نیاز) برمبنای مدلی است که بانکها چگونه عمل میکنند. براساس این مدل، هر بانک انبارهای پر از نقدینگی دارد. این وجوه نقد فرضی را سرمایه مینامند. هر زمان که بانک با زیان پیشبینی نشدهای روبرو شود، پول نقد از انباره برای پوشش زیان مورد استفاده قرار میگیرد. در این دیدگاه، سرمایه به همان صورتی که کمکفنر ماشین دستاندازهای جاده را میگیرد، زیانها را جذب میکند.
ذخایر سرمایه به صورتی محاسبه میشوند که متناسب با هر یک از ریسکهای مربوطه باشند. برای محاسبه آن میتوان از فرمولهای ساده یا تکنیکهای تحلیلی پیچیدهای، از قبیل رویکرد ارزش در معرض خطر[18] ( VaR ) استفاده کرد. برای مثال پیمان بازل در شرایط خاص، بانکها را ملزم به محاسبه سنجه VaR 99% برای فاصله 10 روزه برای ارزش تجاریشان کرده است. ذخیرهای سرمایهای معادل سه برابر این ارزش محاسباتی برای پوشش ریسک بازاری دفتر تجاری استفاده میشود.
نکته مهمتر این است که چگونه ذخایر سرمایه برای آثار مصونسازی و متنوعسازی در میان انواع درک مفهوم پوشش ریسک ریسک تعدیل شوند. برای مثال، همبستگی[19] میان ریسک بازار و ریسک اعتباری یک بانک چگونه محاسبه میشوند؟ راهحلها میتوانند به شکل اجتنابناپذیری ساده باشند. یک روش، جمع ساده ذخایر سرمایهای برای انواع ریسک، بدون شناخت و استفاده از مزایای متنوعسازی است. یک روش دیگر این است که مجذور ذخایر سرمایه انواع ریسک را محاسبه، آنها را با هم جمع و سپس ریشه مجذور را محاسبه کنیم. در این رویکرد نیز فرض میشود که ریسکها با هم همبستگی نداشته و مستقل از یکدیگرند.
در گذر سالها، قانونگذاران، سرمایه مورد نیاز مبتنی بر ریسک را در مقررات مختلفی تدوین کردهاند. آنها قواعدی را برای محاسبه سرمایه و سرمایه مورد نیاز شرکت تعریف کردهاند. هدف، ایجاد این تضمین است که شرکت در مواجهه با زیانهای ممکن ناشی از پذیرش ریسکهای مختلف، سرمایه کافی برای بازپرداخت دیون خود را دارد. این تحلیلها را محاسبه سرمایه قانونی[20] مینامند. این قوانین در اصلاحیه پیمان بازل در سال 1996 (پیمان بازل 2 [21])، سرمایه مورد نیاز مبتنی بر ریسک انجمن ملی متخصصین بیمه[22] و بخشنامه شماره 2 توانایی بازپرداخت دیون اروپا در مورد بیمه[23] مورد استفاده قرار گرفتند.
نهادهای مالی و سایر سازمانهای تجاری، الزامات سرمایه مبتنی بر ریسک را برای استفاده داخلی در فرآیندهای ارزیابی عملکرد و تصمیمگیری توسعه دادهاند. هدف از این کار، تخصیص سرمایه به فعالیتها و مبادلات تجاری بر مبنای ریسک مربوطه است. عملکرد هر حوزه تجاری با توجه به سودآوری آن نسبت به ذخیره سرمایه محاسبه شده برای آن -با استفاده از این رویکرد- بررسی میشود. بنابراین، برخی از سنجههای بازگشت سرمایه[24] فعالیتهای تجاری یا مبادلات را میتوان با این روش محاسبه کرد. با استفاده از این رویکرد، یک نهاد مالی توجه خود را معطوف به خطوطی تجاری یا مبادلاتی میکند که بالاترین بازگشت سرمایه را با توجه به ذخیره سرمایه به همراه بیاورد. در این حالت، مدیران ارشد همانند سرمایهگذاران مخاطرهپذیر میشوند، و تصمیم میگیرند که سرمایه محدودشان را در کدام یک از پروژههای مخاطرهپذیر سرمایهگذاری کنند. این فرآیند، تخصیص سرمایه نامیده میشود.
معمولا شرکتها تخصیص سرمایه خود را برمبنای فرمولهایی انجام میدهند که توسط مقررات کاربردی برای سرمایه و ذخایر سرمایه مورد نیاز مشخص شده است. البته تعداد اندکی از شرکتها از این روش استفاده میکنند. مشکل این است که سرمایه قانونی و ذخایر سرمایه قانونی برای اهداف متوسطی طراحی شدهاند تا اینکه هدف از طراحی آنها تحلیل خطوط تجاری و یا مبادلاتی خاص باشد. این روشها بهطور کلی نمیتوانند میان خطوط تجاری با ریسک مشابه اما با فعالیت تاحدودی متفاوت تمایز قائل شوند. برای مثال، پیمان بازل 1988 یک ذخیره سرمایه هشت درصدی (8%) را برای کل بدهیهای شرکت تصویب کرد. به همین دلیل، نهادهای مالی فرمولهای اختصاصی خود را برای محاسبه سرمایه و ذخیره آن توسعه دادند. برای توجه بیشتر به این تمایزات با سرمایه قانونی -و به منظور تاکید بر هدف فعالیت تجاری- به مبحث سرمایه اقتصادی[25] توجه میشود.
درحالی که محاسبات سرمایه قانونی و اقتصادی به شکل متفاوتی تعریف شدهاند و در خدمت اهداف کاملا متفاوتی هستند، هر دو فلسفه مشابهی دارند. این دو رویکرد همزمان باهم و در گذر زمان توسعه پیدا کردهاند. همانطور که قانونگذاران درک مفهوم پوشش ریسک و ناظران، مفاهیمی را از محاسبات سرمایه اقتصادی بانکها وام گرفتهاند، محاسبات سرمایه اقتصادی نیز به طور مشابه از نوآوریهای قانونگذاران و ناظران بهرهمند شده است.
ما در اینجا سعی کرده ایم که به مسائل تخصصی پیرامون مدیریت مالی ، بازار بورس اوراق بهادار و شرکت های پذیرفته شده در آن بپردازیم.
فعالیت دیگر این وبلاگ همکاری در زمینه مقالات علمی با همکاری علاقه مندان و محققین گرامی می باشد.
نویسنده اصلی و مدیر این وبلاگ آقای سجاد رستمی هستند. ایشان دانش آموخته رشته مدیریت مالی در مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه تهران هستند.
مدیریت سرمایه و کنترل ریسک در بازار بورس
حتی با وجود رشد چشمگیر بازار سرمایه ایران طی چند سال اخیر و کسب سودهای کوچک و بزرگ توسط صاحبان سرمایه، نباید روزهای سخت بازار بورس را فراموش کرد. ذات بازارهای مالی افت و خیز است و افراد باید در جایگاه خود بتوانند با مدیریت سرمایه و کنترل ریسک در بازار بورس، بهترین نتیجه را از این بازار بزرگ کسب کنند.
مدیریت سرمایه در بازارهای مالی از اهمیت ویژهای برخوردار است و میتواند ضامن حفظ و رشد سرمایه معاملهگران باشد. برای پیاده سازی قوانین مدیریت سرمایه در بازار بورس، تفکر منطقی با برنامهریزی دقیق معاملاتی برای فرد الزامی است. در ادامه قصد داریم تا ابتدا مدیریت سرمایه را بررسی کنیم و به خصوص در این زمینه با مدیریت ریسک آشنا شویم. معاملهگری که از آرامش روحی بیشتری در زمان معاملات برخوردار بوده و تمام ریسکهای ممکن را شناسایی و با در نظر گرفتن آنها اقدام به سرمایهگذاری کرده، قطعا موفقیت درک مفهوم پوشش ریسک را بهتر از دیگر معاملهگران لمس میکند.
مدیریت سرمایه چیست؟
دانش و مهارت سرمایهگذاری در بازار مالی با متحمل شدن ریسک حداقلی و نتیجه کسب بازدهی حداکثری را مدیریت سرمایه مینامند. در بحث مدیریت سرمایه کنترل ریسک و حفظ دارایی از اصلیترین قوانین است. برای درک وابستگی مدیریت سرمایه و مدیریت ریسک جالب است بدانید که حتی برخی از منابع آموزشی، مدیریت سرمایه را همان مدیریت ریسک مینامند. به عبارتی برای مدیریت سرمایه و به دست آوردن بازدهی مورد انتظار باید مقدار ریسک مشخصی را بپذیرید. اما دقت داشته باشید که باید سطح ریسکپذیری خود را از قبل از ورود به معاملات تعیین کنید. این کار به منظور جلوگیری از ضررهای سنگین مالی انجام میشود. با مشخص بودن بازده مورد انتظار و سطح ریسکپذیری و ایجاد تعادل در این مفاهیم، باید در نهایت برای کسب سود، امکان تحمل ضرری معقول نیز پیش روی شما باشد.
قوانین مدیریت سرمایه در فرآیند معاملات، میتواند در راستای کاهش ضرر و زیان تأثیر زیادی داشته باشد. با ترکیب استراتژی معاملاتی درست و مدیریت سرمایه به مرور زمان شاهد رشد سرمایه خود خواهید بود. جزئیات نقشه راه مدیریت سرمایه وابسته به دیدگاه سرمایهگذار، اهداف مالی و روحیات شخصی او است. با تعیین این معیارها سرمایهگذار در برابر درجه ریسکپذیری خود در دو دسته کلی ریسکگریز و ریسکپذیر قرار خواهد گرفت تا از قواعد مدیریت ریسکی متناسب با شخصیت سرمایهگذاری خود استفاده کند.
امروزه برای مدیریت سرمایه و ریسک روشهای مختلفی وجود دارد. این روشها فرمول مشخصی ندارند؛ اما برای تعیین قوانین مدیریت سرمایه و ارزیابی درک مفهوم پوشش ریسک دقیق موقعیتهای معاملاتی در بازار، شاخصهای ریسک، بازده، حجم معاملات، نسبت بازده به ریسک و نسبت افت سرمایه وجود دارند.
مدیریت ریسک چیست؟
مفهوم مدیریت ریسک در بازار سرمایه اهمیت زیادی دارد و نقش آن در معاملات پررنگ است. برای یک معاملهگر بهترین کار این است که ریسک را به خوبی بشناسد و آن را درک کند. از آنجاست که به جای ترسیدن میتواند به کنترل ریسک بپردازد.
همیشه ریسک به معنی خطر نیست. شاید به دلیل این که ریسک از نظر برخی از معاملهگران مساویست با خطر، بسیاری افراد دوست دارند تا جایی که امکان دارد از آن پرهیز کنند. اما موضوع این است که میتوان مدیریت ریسک را به کار گرفت تا خطرات موجود معاملات را حذف کرد. ریسک ذات بازار مالی است؛ اما رمز موفقیت در این است که بدانید چه ریسکهایی را باید در نظر بگیرید و برای آنها برنامهریزی کنید.
در زمینه مدیریت ریسک مسئله اصلی این است که افراد یا خیلی زیاد ریسک معاملاتی را میپذیرند و یا اصلا ریسک را نمیپذیرند. در مدیریت ریسک تعادل در این مسئله بسیار اهمیت دارد و یکی از رموز اصلی موفقیت در بازار سرمایه محسوب میشود. اجتناب کامل از ریسک به هر قیمتی میتواند فرصتهای خوب معاملاتی را از بین ببرد.
در تعاریف، ریسک در بازار بورس را میتوان به طور کلی به دو دسته تقسیم کرد. انواع دیگر ریسک را میتوان زیرمجموعه این دو ریسک محسوب کرد. ریسکها به طور کلی به ریسک سیستماتیک و غیر سیستماتیک تقسیم میشوند.
ریسک سیستماتیک
ریسک سیستماتیک از کل سیستم ناشی میشود. وقوع حوادث سیاسی یا اقتصادی میتواند تمام بازار را با ریسک تغییر مواجه کند. ریسک سیستماتیک کل بازار را درگیر میکند و در زمان رخداد آن تفاوتی بین سهام ارزنده بازار با دیگر سهام وجود ندارد. به عنوان مثالی برای ریسک سیستماتیک میتوانیم به شیوع ویروس کرونا در جهان اشاره کنیم. با شیوع کرونا تمام بازارهای مالی جهانی به خصوص در ماههای نخست سال 2020 دچار افت قیمت شدند. ریسک سیستماتیک قابلیت حذف از سرمایهگذاری ندارد. حتی به دلیل این که مدیریت این ریسک از توانایی سرمایهگذار خارج است، آن را ریسک غیر قابل اجتناب نیز مینامند.
ریسک نرخ بهره، ریسک تورم در اقتصاد، ریسک سیاسی کشور، ریسک تجاری یا محدودیت ناشی از قوانین یا تحریم و ریسک نوسانات نرخ ارز از جمله ریسکهایی هستند که در دسته ریسکهای سیستماتیک قرار داده میشوند و اجتناب از آنها ممکن نیست.
ریسک غیر سیستماتیک
دسته دوم از ریسک را ریسک غیر سیستماتیک مینامند. در ریسک غیر سیستماتیک بخشی از بازار تحت تاثیر قرار میگیرد. در حقیقت این بزرگترین تفاوت این دو دسته ریسک است. گاها حتی تنها یک یا چند شرکت با ریسک غیر سیستماتیک تحت تأثیر قرار میگیرند. این ریسک ناشی از مشکلات درونی شرکتها بوده و به موارد داخلی شرکت یا یک صنعت خاص باز میگردد. این نوع ریسک قابل کاهش و یا حتی حذف کلی است. البته برای این کار نیاز به تدبیراندیشی کلان وجود دارد.
برای مثال مشکلات موجود در مدیریت شرکت و یا حتی استفاده نادرست از منابع میتواند هزینهها را افزایش و به تبع سود را کاهش دهد. بنابراین این مدل ریسک مربوط به مشکلات درونی شرکت است و نمیتواند تأثیر منفی روی شرکتهای دیگر یا کل بازار بگذارد. ریسک غیر سیستماتیک را ریسک قابل اجتناب نیز مینامند؛ زیرا توانایی حذف آن وجود دارد.
با توجه به این که کنترل ریسک سیستماتیک از توان ما خارج است، زمانی که صحبت از مدیریت ریسک میشود، مقصود تغییر در ریسک غیر سیستماتیک است. ریسک عملیاتی شرکت، ریسک مربوط به تغییر قوانین مربوط به حوزه فعالیت شرکت، ریسک اعتباری، ریسک خرید مواد اولیه و … نمونهای از انواع ریسکهای غیر سیستماتیک محسوب میشوند.
چطور میتوانیم ریسک را مدیریت کنیم؟
در مدیریت ریسک ما ابتدا باید بتوانیم نوع ریسک را مشخص کنیم. برای مثال باید ریسکهای موجود در شرکت و حتی ریسکهای موجود در بازارهای گوناگون شناسایی شوند. پس از شناخت ریسک باید به دنبال حداقل سازی ریسکهای هر دارایی موجود در سبد دارایی باشیم. حتی پس از شناسایی فرصتها و تهدیدهای موجود، در صورتی که خطر جدی برای سهم شناسایی شد باید تصمیم به فروش آن سهم بگیریم.
برای فعالیت در بازار بورس باید بتوانیم اشتباه کردن را بپذیریم و قبل از اینکه مشکلات توانایی تصمیمگیری را از ما بگیرند، از معامله خارج شویم. در این بین داشتن استراتژی معاملاتی یکی از ضروریترین بخشهای مدیریت ریسک است. معاملهگر موفق باید بداند در چه نقاطی برای خرید و فروش سهم اقدام کند و وارد سهم شود. گاهی به امید درست شدن شرایط و باقی ماندن در یک موقعیت معاملاتی شرایط روز به روز بدتر شده و دارایی از بین خواهد رفت. بنابراین مفاهیمی مانند حد ضرر به وجود آمدهاند که آشنایی با آنها از الزامات معاملهگری در بازار سرمایه است
تعادل در ریسک چگونه ایجاد میشود؟
برای رسیدن به تعادل در سرمایهگذاری ریسک غیر سیستماتیک باید به حداقل ممکن برسد. این کار را میتوان با ایجاد پرتفویی متشکل از سهمهای گوناگون ممکن کرد. پس از بررسی سهمها و شناسایی ریسکهای موجود باید به بررسی بیشتر دارایی خود بپردازیم تا بتوانیم با ایجاد تغییرات بزرگ و کوچک ریسک را برای سرمایهگذاری خود کاهش دهیم. برای این کار میتوانیم از کنار هم قراردادن سهامی که دارای ریسکهای مشابه هستند، در سبد سرمایهگذاری خود پرهیز کنیم. برای مثال اگر سهام شرکتی دارای ریسکی مشخص است، بهتر است شرکت دیگری با همین ریسک در سبد خود نداشته باشیم و برای پوشش ریسک، سهام شرکتی را خریداری کنیم که شکل دیگری از ریسک غیر سیستماتیک را با خود به دوش میکشد.
این حالت تعادلیترین حالت ممکن در بازار سهام است که با تنوع بخشی و تشکیل سبد سرمایهگذاری به وجود میآید.
از طرفی برای کاهش ریسک بهتر است تا از صنایع نیز بهترین سهمها را انتخاب و خریداری کنیم. اگر تمام سرمایه خود را روی یک شرکت سرمایهگذاری کنیم، تمام دارایی خود را در معرض ریسک آن سهم قرار دادهایم. در صورتی که تشکیل سبد سهامی که سهام مختلف را از صنایع مختلف با میزان ریسک مختلف در خود دارد، نقش مؤثری در متعادل ساختن ریسک و حداکثرسازی سود دارد.
البته برای متعادل ساختن ریسک نباید نقش تنوع بخشی سرمایهگذاری در حوزههای مختلف را فراموش کرد. به عبارتی هر بازار مالی با توجه به رکود و رونق موجود میتواند جذاب باشد. در این شرایط میتوان زمانی که بازار مالی خاصی با ریسک زیادی مواجه شده است، در بازار مالی دیگری سرمایهگذاری کرد و از این طریق نیز به تعادل رسید. یک سرمایهگذار موفق باید بتواند در خصوص بازارهای مالی متفاوت بررسیهای لازم را انجام دهد و شرایط آنها را تحلیل کند. این را نیز مد نظر داشته باشید که در صورت تغییرات ناگهانی یک بازار نیاز به تغییر سریع آن نیست. گاهی پس از مدت کوتاهی شرایط به حالت اولیه باز میگردد.
نکاتی که در زمینه مدیریت سرمایه و ریسک باید رعایت کنید
پس از اینکه مفهوم مدیریت سرمایه و کنترل ریسک در بازار بورس را درک کردیم، باید بتوانیم از آن در معاملاتمان استفاده کنیم. اما مدیریت سرمایه در بازارهای مالی نیاز به رعایت یکسری قواعد مرسوم دارد. در ادامه قصد داریم تا توصیههای رایج در این زمینه را بررسی کنیم:
_ حتما پیش از ورود به موقعیت معاملاتی ریسک و بازدهی که از معامله انتظار دارید را تعیین کنید.
_ تعیین حد ضرر برای جلوگیری از ضرر و زیان بیشتر یکی از ارکان اصلی مدیریت ریسک در بازار سرمایه است. با رشد قیمت سهم باید حد ضرر را به صورت پلهای تغییر دهید تا با شرایط جدید هماهنگ باشد.
_ طبق اصول سرمایهگذاری حداکثر مقدار ریسک در هر موقعیت معاملاتی 3 درصد است.
_ در صورت وجود چندین موقعیت معاملاتی باید حداکثر ریسک قابل تحمل را بین این معاملات تقسیم کرد.
زمانی که به بازدهی زیاد معاملات میاندیشید، ریسک سنگین آن را نیز مد نظر داشته باشید. زیرا همانطور که میدانید سود بیشتر مساویست با ریسک بیشتر معاملات.
_ برای معاملات خود حد سود تعیین کنید. هیچ سهمی تا ابد رشد نخواهد کرد. بنابراین گاهی به طمع سود بیشتر ممکن است به ناگاه وارد یک شرایط نزولی شده و سود و سرمایه خود را از دست بدهید.
سخن پایانی
به عنوان یک سرمایهگذار موفق در بازار سرمایه باید دیدگاه کاملی راجع به ریسک داشته باشیم و بتوانیم ریسک سهام مختلف را شناسایی کنیم. از ریسک کردن نترسید و به جای آن مدیریت سرمایه و کنترل ریسک در بازار بورس را فرا بگیرید. ریسک عضوی جدانشدنی از بازارهای مالی است و باید از آن استفاده کرد تا با مدیریت درست شرایط بهترین موقعیتهای معاملاتی را شکار کرد. این نکته را نیز فراموش نکنید که برای سرمایهگذاری موفق باید پیش از ورود به بازار دورههای آموزشی لازم را گذرانده باشید و بتوانید بازار را تحلیل کرده تا بهترین مدیریت سرمایه را برای دارایی خود انجام دهید.
مدیریت موثر ریسکهای پروژه با ساختار شکست ریسک (RBS)
زمان انجام پروژه، تمام موارد برنامه ریزی نشده و پیش بینی نشدهای که بر هزینه، زمان بندی و کیفیت پروژه اثر منفی میگذارند، با عنوان ریسک پروژه شناخته میشوند. مدیر پروژه باید بتواند ریسکها را به طور موثر مدیریت کرده و پروژه را در مسیر درست قرار دهد. یکی از ابزارهای موجود برای مدیریت ریسک، ساختار شکست ریسک (RBS) است که در این مطلب راجع به آن صحبت میکنیم.
ساختار شکست ریسک (RBS) چیست؟
برای پاسخ به این سوال، ابتدا باید ساختار شکست کار یا WBS را بشناسیم.
شما برای اطمینان از درک درست اطلاعات پروژه به یک استراتژی موثر و مناسب نیاز دارید. بهترین نمونه ارزش ساختار در مدیریت پروژه، ساختار شکست کار (WBS) است که به عنوان ابزاری برای ساختار بخشیدن به فعالیتهای انجام شده در تحقق اهداف پروژه شناخته میشود. هدف WBS، ارائه عملیات پروژه در بستههای سلسله مراتبی، قابل تعریف و قابل مدیریت است تا جایی که زمینه مناسبی برای برنامه ریزی، ارتباطات، گزارش دهی و پاسخگویی فراهم شود.
مطلب ساختار شکست کار چیست را بخوانید تا با این مفهوم و قواعد تهیه آن به خوبی آشنا شوید.
اما ساختار شکست ریسک rbs، یا Risk Breakdown Structure، یک ساختار سلسله مراتبی از مجموعه ریسکهای بالقوه است که میتواند به تعیین ریسکهای پیش روی پروژه، کمک کند. در واقع، RBS، کلیه ریسکهایی که ممکن است پروژه با آن روبرو شود را طبقه بندی و سازماندهی میکند. با پایین رفتن ساختار شکست کار (WBS)، میزان جزئیات مربوط به منابع تولید ریسک پروژه نیز افزایش پیدا میکند.
هر چند که ایجاد یک ساختار عمومی برای ریسکهای پروژه میتواند مفید و کارآمد باشد، اما لزوما شامل تمامی ریسکهای پروژه نیست. بنابراین بهتر است برای هر پروژه با توجه به ویژگیهای خاص و صنعتی که به آن مرتبط است، نسبت به تهیه یک ساختار شکست ریسک مناسب اقدام کنید.
هدف فرآیند مدیریت ریسک، شناسایی و ارزیابی انواع خطرات است، تا بتوانید آنها را به وضوح درک کرده و به طور موثر مدیریت کنید.
فرآیند مدیریت ریسک معمولا در 5 مرحله انجام میشود:
- مدیریت ریسک طرح
- شناسایی ریسک
- تجزیه و تحلیل کمی و کیفی ریسک
- برنامه ریزی واکنش به ریسک
- نظارت و کنترل ریسک
کاربرد ساختار شکست ریسک چیست ؟
وقتی در یک سازمان، ساختار شکست ریسک پروژه تعریف شد، میتوانید به روشهای مختلف از آن استفاده کنید. برخی از RBS ها به آسانتر شدن فرآیند مدیریت ریسک در یک پروژه خاص کمک میکنند. در حالی که برخی دیگر با چندین پروژه مرتبط هستند.
در ادامه عمدهترین موارد کاربرد ساختار شکست ریسک های پروژه را مرور خواهیم کرد:
کمک به تعیین و شناسایی ریسکها
از سطح اول ساختار شکست ریسک پروژه، میتوانید به عنوان یک لیست سریع برای پوشش کامل تمام قسمتها در طول مراحل شناسایی ریسک استفاده کنید. همچنین میتوانید بر اساس تجربه ایجاد RBS های قبلی و با در نظر گرفتن پایینترین سطح ساختار شکست ریسک پروژه و شناسایی تعدادی از ریسکهای عمومی در هر منطقه، یک «چک لیست شناسایی ریسک» تهیه کنید. این چک لیست برای شناسایی وجود یا عدم وجود ریسک در پروژههای آینده به شما کمک میکند.
علاوه بر این، میتوانید ساختار شکست ریسک پروژه را با الگوبرداری از خطرات شناسایی شده در پایینترین سطوح RBS، برای تهیه ساختار فهرست ریسکهای شناسایی شده با سایر روشها به کار ببرید. انجام این کار، شکافها یا نقاط کور در شناسایی خطرات را به خوبی مشخص کرده و مانع انجام دوباره کاری میشود. همچنین نشان میدهد که آیا روش شناسایی ریسک، تمامی منابع بالقوه را در نظر گرفته یا نه.
در صورتی که RBS به شکل جامع و موثر تهیه شده درک مفهوم پوشش ریسک باشد، شما را مطمئن میکند که همه منابع ایجاد ریسک پروژه، به درستی بررسی و ارزیابی شدهاند.
بررسی و ارزیابی ریسک
ریسکهای شناسایی شده را به عناصر مختلف RBS مرتبط کرده و هر کدام را از طریق منبع آن، دسته بندی کنید. با این دسته بندی، میتوانید مناطق تمرکز ریسک در RBS و مهمترین منابع ریسک پروژه را شناسایی کنید. این مسئله را با محاسبه اینکه در هر حوزه RBS چند ریسک وجود دارد، تعیین کنید.
به خاطر داشته باشید، از آنجا که ممکن است یک ناحیه RBS دارای ریسکهای زیاد با شدت کم و ناحیه دیگر دارای ریسکهای کمتر با شدت بیشتر باشد، بنابراین برای نشان دادن تعداد کلی ریسکهای هر حوزه، تنها یک شمارش ساده کافی نیست، چرا که یک شمارش ساده نمیتواند شدت نسبی ریسکها را در نظر بگیرد. بنابراین در نظر گرفتن «امتیاز ریسک» بر اساس مقیاس یا اندازه هر ریسک به صورت جداگانه، معیار مناسبتر و کارآمدتری است.
امکان مقایسه پروژهها
از آنجا که ساختار شکست ریسک، نوعی چارچوب مشترک ارائه میدهد، میزان قرار گرفتن در معرض ریسک در پروژههای مختلف به راحتی قابل مقایسه است. سیستم RBS اجازه میدهد تا ریسکهای مشخص شده در هر پروژه، به یک روش سازماندهی شده و به طور مستقیم مقایسه شوند.
ارائه گزارش ریسک
میتوانید از نمونه ساختار شکست ریسک پروژه برای جمع آوری اطلاعات ریسک در یک پروژه به سطحی بالاتر، جهت ارائه گزارش به مدیران ارشد و بررسی جزئیات لازم برای گزارش اقدامات تیم پروژه استفاده کنید. گزارشاتی که به مدیران ارشد ارائه میدهید ممکن است شامل تعداد کل ریسکها، یا نمره کل ریسک در سطوح بالای RBS و تحلیل گرافیکی روند ارائه شده باشد.
از آنجا که RBS برای گزارش ریسک، حذف یا کاهش ابهام و اشتباه بین پروژهها یک زبان مشترک فراهم میکند، میتواند برای ارائه گزارش مدیران ارشد مورد استفاده قرار گیرد.
استفاده از اطلاعات به دست آمده برای پروژههای آینده
یکی از سختترین و مهمترین کارها در بازبینی پروژه، ساختار دادن به اطلاعات است. به صورتی که بتوانید به این اطلاعات مراجعه کرده و آنها را در پروژههای آینده مورد استفاده قرار دهید. ساختار شکست پروژه میتواند برای تحلیل اطلاعات مربوط به ریسک، یک فرمت مشترک فراهم کند. آنالیزهای RBS ریسکهایی که به صورت مکرر اتفاق میافتند را مشخص کرده و با شناسایی ریسکهای عمومی، آنها را برای پروژههای آینده ثبت میکنند. علاوه بر این، میتوانید لیستهای شناسایی ریسک را به روز رسانی و نگهداری کنید تا شامل خطرات رایجی باشد که به وسیله تحلیل RBS، پس از اتمام پروژه ایجاد میشوند.
مزایای ساختار شکست ریسک چیست؟
- شناسایی ریسک در سطوح بالای RBS را درک مفهوم پوشش ریسک میتوانید به عنوان یک لیست سریع برای اطمینان از پوشش کامل در مرحله شناسایی خطر مورد استفاده قرار دهید.
- چک لیست شناسایی ریسک میتواند بر اساس RBS، با در نظر گرفتن هر یک از پایینترین سطوح RBS و شناسایی تعدادی از خطرات عمومی، بر اساس تجربه قبلی در هر حوزه ایجاد شود.
- میتوانید از ساختار شکست ریسک برای ساختاربندی لیستی از خطرات شناسایی شده با سایر روشها، به همراه ریسکهای شناسایی شده در پایینترین سطوح استفاده کنید. این کار، ضمن مشخص کردن شکافها و نقاط کور احتمالی در شناسایی ریسک، امکان هر گونه شمارش یا تکرار را نیز برای شما فراهم میکند.
- طراحی ساختار شکست ریسک پروژه میتواند به دو سوال اساسی شما پاسخ دهد:
- آیا روش شناسایی ریسک، همه منابع بالقوه ریسک را در نظر میگیرد؟
- آیا فعالیت شناسایی ریسک اضافی مورد نیاز است؟
- RBS به شما اطمینان میدهد که برای شناسایی ریسک، ساختار لازم ایجاد شده و تمام منابع مشترک ریسک، برای اهداف پروژه، بررسی شدهاند.
- میتوانید خطرات شناسایی شده را با تخصیص آنها به عناصر مختلف RBS، بر اساس منبع دسته بندی کنید. سپس مناطق تمرکز ریسک در RBS را شناسایی کرده و مشخص کنید کدام منابع ریسک برای پروژه اهمیت بیشتری دارند. این موضوع را میتوانید به سادگی با شمارش تعداد خطرات هر منطقه RBS تعیین کنید. با این حال، یک تعداد کلی ساده از ریسکها میتواند گمراه کننده باشد، چرا که شدت نسبی آنها در نظر گرفته نمیشود.
طبقه بندی خطرات بر اساس ساختار RBS، چگونه انجام میشود؟
طبقه بندی ریسکها بر اساس ساختار شکست ریسک، بینش و آگاهی لازم در مورد چگونگی روبرو شدن با ریسک در پروژه را در اختیار شما قرار میدهد. این طبقه بندی شامل موارد زیر است:
- درک نوع ریسک در پروژه
- افشای مهمترین منابع ریسک برای پروژه
- مشخص کردن علل اصلی خطرات، از طریق تجزیه و تحلیل تمایل
- نمایش دادن حوزههای وابستگی یا همبستگی در میان خطرات
- تمرکز توسعه واکنش به ریسک در مناطق پر خطر
- اجازه دادن به پاسخهای عمومی برای ایجاد علل اساسی یا گروههای وابسته به خطرات
و در انتها…
برای یک مدیریت ریسک موثر و موفق، لازم است از ریسکها و خطرات احتمالی پیش روی پروژههای کسب و کار خود درک روشنی داشته باشید. یک چارچوب ساختار شکست ریسک (RBS)، با تجزیه منابع بالقوه ریسک به لایههای جزئیتر، برای شناسایی، ارزیابی و گزارش دهی ریسک به شما کمک میکند. علاوه بر این، با توانایی جمع آوری خطرات در سطوح مختلف، بینش جدیدی برای روبرو شدن با ریسک کلی پروژه ارائه میدهد. همچنین این توانمندی را دارد که به ابزاری مفید و باارزش برای درک و مدیریت ریسکهای پروژه برای مدیران، تبدیل شود.
امروز در مورد ساختار شکست ریسک صحبت کردیم، کاربردهای این ساختار را آموختیم و با مزایای آن نیز آشنا شدیم.
ایران فاینانس
این مقاله مثبتاندیشی را به دو دسته تقسیم کرده است: مالی و روانی
الف) مالی: هر شخصی در معامله ممکن است ضرر کند، به هر حال اگر در یک بازه طولانی پيوسته متحمل ضرر ميشوید، ميتوان نتیجه گرفت که به طور قطع برخی موارد را به اشتباه انجام ميدهید. بزرگترین خطاهایی که تا به حال من و دیگر معاملهگران مرتکب شدهایم، شامل موارد زیر است:
1 - فقدان یک حد زیان (Stop-loss) تعریف شده و مشخص: به مراتب گفتهام که «یک فرد ميتواند با پرتاب دارت به سمت یک سری سهام و انتخاب تصادفی آنها، سودآوری کسب کند، اگر حد سود (Stop-profit) و حد زیان (Stop-loss) مناسب داشته باشد- اختیار معامله (Option) ميتواند این توانایی را تا حد بسیار زیادی افزایش دهد.»
2 - مبارزه با یک روند (Trend): یک ضربالمثل قدیميکه ميگوید: «روند دوست شماست.» همچنان درست است. مردم طبق تئوری گلهای همیشه دنبالهروی یکدیگرند؛ مردم همیشه به صورت جمعی به یک جهت حرکت ميکنند، زیرا دوست دارند که اندیشهها و عقایدشان توسط دیگران تایید شود. مثلا اگر یک نفر بگوید که سهام شرکت الف را دوست دارد، هیچ تناقضی با این که شما نیز بگویید این سهام را دوست دارید، وجود ندارد. وقتی جریان پیوستهای از پول، یک روند را در یک موجودی ایجاد کرده است، یکی از آسانترین راههای کسب سود، همراه شدن با روند است. اما فراموش نکنید که ریسک آن را پوشش (Hedge) دهید تا وقتی که فرش از زیر پای شما کشیده ميشود، شما جایی برای نگهداشتن خود در آن مهلکه داشته باشید و از رنج و ياسي که سایرین را در بر خواهد گرفت، مصون باشید.
3 - حرص و طمع: انجام معاملات برای کسب سود کلان یکشبه و بدون برنامه هیچ مفهومي جز قمار ندارد. اگر برنامه خوب از پیش تعریف شده نداشته باشید به مثابه این است که قمار ميکنید. چگونه برنامه درست را تشخیص دهیم؟ آنچه را که قصد انجامش را دارید، به طور واقعی یا در ذهن به همسر، بهترین دوست یا بدترین دشمن خود بگویید. اگر آنها منطق درستی در گفتههای شما نميبینند، شما در حال قمار هستید و نميتوانید به صورت استراتژیک فکر کنید و تصمیم بگیرید.
4 - تقبل ریسک بیش از حد تحمل: بزرگترین و محتملترین خطای افراد، پذیرش ریسک بالاتر از حد تحمل خود است. بسیاری از افراد در معاملات فقط به فکر پولی هستند که در آن معامله قرار است به دست آورند، بدون اینکه به این مساله توجه کنند که اگر آنها در این معامله شکست بخورند، چه اتفاقی خواهد افتاد. وقتی که آن اتفاق غیرقابل اجتناب ميافتد، درد و رنجی سخت آنها را فرا گرفته و وادارشان ميکند تا به طور جدی به خروج از بهترین تجارت دنیا فکر کنند. شکست همیشه اتفاق ميافتد، کلید موفقیت یافتن یک استراتژی مناسب با روحيات خود است. به علاوه اعمال استراتژيهاي مدیریت پول (Money Management) در هر معامله یک مساله حیاتی است.
5 - معامله با استراتژی غلط: این موضوع هم شبیه بند چهارم است. بند چهارم بیشتر روی ریسکهای بالا در رابطه با حجم قرارداد در هر استراتژی معامله بحث ميکند. معامله با استراتژی غلط شاید بزرگترین مسالهای است که گریبانگیر بسياري از افراد است.
اگر فکر ميکنید که بعد از شکست و زیان نميتوانید سرزنده و خوشحال در بازار باقی بمانید، شاید بهترین کاری که ميتوانید انجام دهید جستجوی استراتژیهای با ریسک پایین و نوسانات کم است. استراتژیهای یقهای (Collar)، پروانهای (Butterfly)، و تقویمي (Calendar)، استراتژیهایی با ریسک کم و با سود خوب هستند.
ب) رواني (همچنان مثبت باقی بمانید.)
انسان، انسان است! با تمام روحیات انسانی. یکی از دوستانم، ميتواند بدون هیچ مشکلی در هر ماه يكصد هزار دلار در معاملات به دست آورد؛ ولی زمانی که 20هزار دلار در ماه ضرر ببیند، چنان ناله و زاری ميکند که انگار نزديكان خود را از دست داده است. ولی دوست دیگرم، شخصي است که هیچ کس مانند او نميشناسم که بهتر از این با زیان برخورد کند. تا به حال کسی با چنین ویژگیهایی ندیدهام، زیرا وقتی او متحمل زیان ميشود، روز بعد سر موقع در محل کارش حاضر ميشود و معتقد است که در معامله بعدی، برنده واقعی است. اين دو معاملهگر، تفاوتهاي بسياري دارند، آنها در يك بازار مشابه فعاليت ميكنند و سود و زيان مشابه نصيبشان ميشود ولي ديدگاههاي متفاوتي نسبت به اتفاقات دارند. كليد موفقيت اين است كه بدانيد چه روحیاتی دارید (با خود رو راست باشيد.) و مطابق آن معامله کنید. طرز برخورد مايه شرمندگي نيست، نبايد وانمود كنيم كه خصوصياتي داريم كه اصلا در ما وجود ندارند و اين كليد موفقيت در معامله است. دوستانم ميدانند كه من آدم حساسي هستم، ولي اين مهم نيست زيرا شخصيت من اينگونه است و من نميخواهم طوري رفتار كنم كه نيستم.
با این حال حتی اگر شما محدوديتهاي خود را بشناسید و در حوزه آن در بازار بمانيد، هنوز این امکان وجود دارد تا زمانی با بیشترین ناملایمتی از بازار مواجه شوید. مهمترين نكته اين است كه همچنان مثبت بمانيد و دوباره بر این اسب چموش سوار شوید و با اين انديشه بمانید كه «پايان شب سيه سفيد است». زيانها هرچند دردناك، پلي هستند براي يادگيري.بسیار شنیدهاید که دو عامل بازار را به حرکت در ميآورد: ترس و طمع (fear and greed). چرا این چنین است؟ بازار به صورت ساده، جمع تمام حالات احساسي افراد شركتكننده است. مردم به دو روش ياد ميگیرند: جستوجوي لذت و خوشي و دوري گزيدن از درد و رنج؛ وقتي كه پولی از دست ميدهيد و درد و رنجي را تجربه ميكنيد؛ اين یک تجربه یادگیری بالقوه است فرصتی برای در آغوش گرفتن و پذیرفتن این تجربه و نه فرار از آن. بيشتر افراد موفق تلاش ميكنند كه خود را سرزنده و خوشحال نگهدارند و اين شكست را پشت سر بگذارند. با تجربه روبهرو شويد و از آن درس بگيريد وگرنه محکوم به تکرار آن هستید.
یک روش عالی براي مثبت باقي ماندن اين است كه فردي مثبت را پيدا كنيد که به موضوع مورد نظر شما علاقهمند باشد. مردم حقير به شما ميخندند و شما را به عقب باز ميگردانند. مردم والا شما را بالا ميبرند و به شما در محكم باقيماندن كمك ميكنند. اگر كسي که در مواقع ضرر با او صحبت ميکنید، از شما عیبجویی ميکند، دیگر در این موارد با او صحبت نکنید و به دنبال شخصي دیگر باشيد. وارد گروههاي معاملاتي شويد. با مشاور مشورت كنيد. با یک دوست صحبت كنيد. شخصي را با عقايد مثبت پيدا كنيد تا بتواند شما را همچنان با انگيزه نگهدارد. بهترين كتابي كه به توصيف رنج ضرر در معامله ميپردازد، كتاب «بزرگترين معاملهگر بورس دنيا (World’s Greatest Stock Trader)» نوشته Jesse Livermore است. شما با خواندن اين كتاب مطلبي در مورد معاملات بورس ياد نميگيريد، اما مقداری دلگرمياز کسی که بيش از چندين بار قبل از اينكه 100ميليون دلار در سال 1929 به دست آورد، شكست خورده است، فرا ميگیرید. يكي از بهترين زمانهاي يادگيري براي من زماني بود كه يك كتابچه از ضررهاي معاملاتي خود تهیه کردم. مواردي كه در اين كتابچه نوشته بودم، نوع معامله، میزان ضرر، دليل ضرر و سطح ناراحتي از اين ضرر(در مقياس 1 تا 10)بودند. مطلبي كه ياد گرفته بودم اين بود كه بيشترين ناراحتي مربوط به زمانهايي بود كه من ضرر را به خودم تحميل كرده بودم. من معمولا ریسک بالا متقبل ميشدم و یا از استراتژيهاي با ريسك بالا استفاده ميكردم. از آن موقع به بعد تصميم گرفتم كه با خود رو راست باشم و معاملاتي كه مقياس ناراحتي آنها 1 تا 4 بود را انتخاب كردم و معاملات بين 5 تا 10 را به كلي از ذهنم خارج ساختم.از اينجا بود كه تصميم گرفتم هر آنچه كه در مورد استراتژيهاي معاملاتي انتخابی که مورد علاقه من بودند و ميتوانستم بهتر به آنها عمل کنم، ياد بگيرم.متاسفانه زماني كه معاملهگري را شروع كردم، مكان خاصي براي يادگيري استراتژيها وجود نداشت. در نتيجه مجبور بودم كه آنها را به تنهايي و با سعي و خطا ياد بگيرم كه پرهزينهترين و دردناكترين راه يادگيري بود. اگر امکانی برای آموزش استراتژیهای معاملاتی وجود داشت، من حاضر بودم مبلغ يكصدهزار دلار براي آن پرداخت كنم، زيرا اين مبلغ همچنان کمتر از آن چیزی است که من برای یادگیری توسط خودم هزینه کردم. هزينه آموزش در واقع هزينه نيست؛ بلكه سرمايهگذاري است. زیرا با این کار هزینه بالاتری برای يادگيري توسط خود خواهید پرداخت. ممكن است شما چندین هزار دلار در معاملات مختلف ضرر كنيد و هنوز راه مناسب و درست معامله را پيدا نكنید. آموزش حرفهاي در نهایت با صرفهترین راه است و اگر شما به این موضوع باور نداريد، ميتوانيد از یک جراح بپرسيد كه براي آموزش خود چه مقدار هزينه كرده است. سپس او را با یک شخص که به یک دانشکده پزشکی ارزانقیمت رفته است، مقایسه کنید. گرچه این شخص در هنگام تحصیل در پرداخت شهریه صرفهجویی کرده است، اكنون احتمالا سوار بر یک اتومبیل نه چندان گرانقیمت است. ولی آن جراح که پانصد هزار دلار برای اخذ مدرک خود از هاروارد پرداخته است، سوار بر یک رولز رویس است.
پي نوشت: در راستای برگزاری دومین دوره کاربردی معاملات اختيار (Option) در ایران و برای آشنایی بیشتر با تجربیات معاملهگران حرفهای Option، سلسله مقالاتی با عنوان «اسرار معامله در بورس» نوشته اسکات کرامر ارائه ميشود. اسکات، یکی از موفقترین معاملهگران این ابزار در دنیا و یکی از بهترین استادان در دورههای آموزشی Option است. در اولین قسمت به این موضوع حیاتی از زبان اسکات میپردازیم. يادآور ميشود مقالات با کمي تلخیص و با هدف کمک بهتر در درک مفهوم به فارسی برگردان شده است. در این میان بر خود لازم ميدانم از زحمات مديريت گروه مالي ايران و سرکار خانم اسدی و قلعهبیگی در تهيه این مقالات تشکر کنم.
[email protected]
روزنامه دنياي اقتصاد، شماره 1404، 17 آذر ماه 1386
از آنجا که مدیران آینده بیشتر به وبلاگی برای داوطلبان کارشناسی ارشد مدیریت اختصاص یافته بود ، به یاری خدا بمنظور جلوگیری از عدم تجانس مطالب و پرداختن بیشتر به هر دو حوزه ، وبلاگ ایران فاینانس را با هدف پرداختن به ادبیات مالی و مباحث کاملا دانشگاهی متناسب با بازار پول و سرمایه کشور در حوزه تحلیل مالی ، ابزارهای فاینانس و سرمایه گذاری و مقالات این حوزه راه اندازی نمودم.
بدیهی است تلاش می شود با بهره گیری از غنی ترین منابع علمی در حوزه مدیریت مالی و سرمایه گذاری تازگی مطالب و جذابیت وبلاگ برای فرهیختگان مالی و اقتصادی کشور حفظ گردد.
یاری همه سروران ارجمند و دوستان فاضلم را برای غنا بخشی هر چه بیشتر به مطالب وبلاگ خواستارم.
روح اله صمدی، کارشناس ارشد مدیریت مالی دانشگاه شهید بهشتی
10 مفهوم سرمایه گذاری ضروری برای کاربران مبتدی
شروع به عنوان یک سرمایه گذار می تواند یک کار پراسترس باشد. این روش زمانی منجر به استرس می شود که شما قبل از اینکه اطلاعاتی در مورد مفاهیم سرمایه گذاری داشته باشید، شروع به فعالیت کنید. در چنین شرایطی، تهیه یک لیست کوتاه از تمام مواردی که یک سرمایه گذار مبتدی باید بداند، می تواند منجر به حذف بسیاری از مشکلات در این مسیر شود. در واقع، سرمایه گذاران موفق به صورت گسترده در مورد آنچه که در فهرست ده ها برتر خود قرار می دهند، اگر تحت فشار قرار گیرند تا این تمرین را تکرار کنند، تفاوت زیادی دارند. با این حال، ما آنچه را که امیدواریم چک لیست مفیدی برای کمک به شما برای شروع موفق باشد، ارائه می دهیم. ما بر نگرشهای شخصی کلیدی و چارچوبهای استراتژیک کلی تأکید کردهایم که به نظر ما به شما کمک میکند تا به یک سرمایهگذار هوشمند تبدیل شوید.
استراتژی های کلیدی در تعیین مفاهیم سرمایه گذاری
-
داشته باشید، پس انداز را در اولویت قرار دهید و قدرت ترکیب را بدانید. ، تنوع و تخصیص دارایی را درک کنید.
- هزینه ها را به حداقل برسانید. های کلاسیک را بیاموزید، منظم باشید و مانند یک مالک یا وام دهنده فکر کنید.
- هرگز روی چیزی که به طور کامل درک نمی کنید سرمایه گذاری نکنید.
مفاهیم سرمایه گذاری برای کاربران مبتدی
1. یک برنامه مالی داشته باشید
یکی از اصلی ترین مفاهیم سرمایه گذاری، داشتن یک برنامه مالی موفق است، برنامه ای که شامل اهداف و نقاط عطف باشد. این اهداف و نقاط عطف شامل تعیین اهداف برای داشتن مقادیر مشخص ذخیره شده در تاریخ های خاص است. اهداف مورد بحث ممکن است شامل داشتن پس انداز کافی برای راحتی خرید خانه، تأمین بودجه تحصیلی فرزندان، ایجاد صندوق اضطراری، داشتن بودجه کافی برای سرمایه گذاری مانند کارآفرینی یا داشتن بودجه کافی برای بازنشستگی راحت باشد.
علاوه بر این، در حالی که اکثر مردم به پسانداز برای بازنشستگی فکر میکنند، هدف مطلوبتر دستیابی به استقلال مالی در سنین پایین است. جنبشی که به این هدف اختصاص داده شده است، استقلال مالی، بازنشستگی پیش از موعد (FIRE) است.
در حالی که امکان ایجاد یک برنامه مالی قوی به تنهایی وجود دارد، اگر در این فرآیند مبتدی هستید، ممکن است کمک را از شخصی مانند مشاور مالی یا برنامه ریز مالی، ترجیحاً فردی که یک برنامه ریز مالی معتبر (CFP) باشد، بگیرید. در نهایت معطل نکنید. به دنبال آن باشید که هر چه زودتر در طول زندگی خود برنامه ای داشته باشید و آن را به عنوان یک برنامه زنده نگه دارید که به طور منظم و در پرتو شرایط و اهداف تغییر یافته به روز می شود.
2. صرفه جویی را در اولویت قرار دهید
اصلی ترین مفاهیم سرمایه گذاری، داشتن پول است. برای اکثر مردم، این نیاز به کنار گذاشتن بخشی از هر پرداختی برای پس انداز دارد. اگر کارفرمای شما یک طرح پس انداز مانند ارائه می دهد، این می تواند یک راه جذاب برای پس انداز خودکار باشد، به خصوص اگر کارفرمای شما تمام یا بخشی از مشارکت شما را دریافت کند.
در تنظیم برنامه مالی خود، علاوه بر استفاده از برنامه های حمایت شده توسط کارفرما، ممکن است گزینه های دیگری را نیز برای پس انداز خودکار در نظر بگیرید. ایجاد ثروت معمولاً شامل پسانداز تهاجمی است و به دنبال آن فعالیت های مالی زیرکانه با هدف افزایش این پساندازها انجام میشود.
همچنین، یکی از کلیدهای پس انداز تهاجمی، صرفه جویی و خرج کردن با احتیاط است. در این راستا، یک مکمل عاقلانه برای برنامه مالی شما ایجاد بودجه، ردیابی دقیق مخارج خود و بررسی منظم اینکه آیا هزینه های شما منطقی هستند و ارزش کافی را ارائه می دهند، خواهد بود. برنامههای بودجهبندی مختلف و بستههای نرمافزار بودجهبندی در دسترس هستند، یا میتوانید انتخاب کنید که صفحات گسترده خود را ایجاد کنید.
3. قدرت ترکیب را درک کنید
پس انداز و سرمایه گذاری به طور منظم و شروع هر چه زودتر این رشته به شما این امکان را می دهد که از قدرت ترکیب برای افزایش ثروت خود نهایت استفاده را ببرید. دوره طولانی کنونی نرخهای بهره از لحاظ تاریخی پایین تا حدی قدرت ترکیب را کاهش داده است، اما شروع زودهنگام برای ایجاد پسانداز و ثروت را ضروریتر کرده است، زیرا دو برابر شدن سرمایهگذاریهای سودآور و سود سهام طولانیتر طول میکشد. ارزش نسبت به قبل، برابر است.
4. ریسک را درک کنید
ریسک سرمایهگذاری جنبههای زیادی دارد، مانند ریسک در اوراق قرضه (ریسکی که ممکن است ناشر به تعهدات خود برای پرداخت بهره یا بازپرداخت اصل سرمایه عمل نکند) و نوسانات در سهام (که میتواند باعث افزایش یا کاهش شدید و ناگهانی ارزش شود). علاوه بر این، به طور کلی، بین ریسک و بازده، یا بین ریسک و پاداش، یک معاوضه وجود دارد. به این معنا که مسیر دستیابی به بازده بالاتر در سرمایه گذاری شما اغلب مستلزم پذیرش ریسک بیشتر از جمله خطر از دست دادن تمام یا بخشی از سرمایه شما است.
به عنوان بخش مهمی از فرآیند برنامه ریزی خود، باید میزان تحمل ریسک خود را تعیین کنید. در صورت کاهش ارزش سرمایهگذاری احتمالی، چقدر میتوانید آمادگی از دست دادن را داشته باشید و اینکه چقدر نوسانات مداوم قیمت در سرمایهگذاریهای خود را میتوانید بدون ایجاد نگرانی بی مورد بپذیرید، ملاحظات مهمی در تعیین اینکه چه نوع سرمایهگذاری برای شما مناسبتر است، خواهد بود.
5. تنوع و تخصیص دارایی را درک کنید
تنوع و تخصیص دارایی دو تا از مفاهیم سرمایه گذاری بسیار مرتبط هستند که هم در مدیریت ریسک سرمایه گذاری و هم در بهینه سازی بازده سرمایه نقش مهمی ایفا می کنند. به طور کلی، تنوع شامل توزیع سبد سرمایه شما در میان انواع سرمایه گذاری است، به این امید که بازده یا زیان کمتر در برخی از آنها با بازده یا سود بالاتر از متوسط در برخی دیگر جبران شود. به همین ترتیب، تخصیص دارایی اهداف مشابهی دارد، اما با تمرکز بر توزیع پرتفوی شما در دسته های عمده سرمایه، مانند سهام، اوراق قرضه و پول نقد. فرآیند برنامه ریزی مالی در حال انجام شما باید تصمیمات شما در مورد تنوع و تخصیص دارایی را به طور منظم بازبینی کند.
6. هزینه ها را پایین نگه دارید
شما نمی توانید بازده آینده سرمایه خود را کنترل کنید اما می توانید هزینه ها را کنترل کنید. علاوه بر این، هزینهها (به عنوان مثال، هزینههای تراکنش، کارمزد مدیریت سرمایهگذاری، کارمزد حساب و غیره) میتواند تاثیر قابلتوجهی بر عملکرد سرمایهگذاری داشته باشد. به طور مشابه، با در نظر گرفتن صندوق های سرمایه گذاری مشترک به عنوان یک مثال، هزینه بالا تضمینی برای عملکرد بهتر نیست.
7. استراتژی های سرمایه گذاری کلاسیک را درک کنید
از جمله مفاهیم سرمایهگذاری که سرمایهگذار مبتدی باید به طور کامل بداند، سرمایهگذاری فعال در مقابل سرمایهگذاری غیرفعال، سرمایهگذاری ارزش در مقابل رشد و سرمایهگذاری مبتنی بر درآمد در مقابل سود محور است.
در حالی که مدیران سرمایه گذاری باهوش می توانند بازار را شکست دهند، تعداد کمی از آنها این کار را به طور مداوم در طولانی مدت انجام می دهند. این امر باعث میشود برخی از کارشناسان استراتژیهای غیرفعال کمهزینه را توصیه کنند، عمدتاً آنهایی که از صندوقهای شاخص استفاده میکنند و به دنبال ردیابی بازار هستند.
در حوزه سرمایه گذاری سهام، سرمایه گذاران ارزشی سهامهایی را ترجیح میدهند که در مقایسه با بازار نسبتاً ارزانتر به نظر میرسند، با این انتظار که این سهام دارای پتانسیل صعودی و همچنین ریسک نزولی محدودی باشند. در مقابل، سرمایه گذاران رشد، فرصت بیشتری برای سود در میان سهامی می بینند که افزایش سریع درآمد و درآمد را ثبت می کنند، حتی اگر نسبتاً گران باشند.
سرمایه گذاران درآمد محور به دنبال یک جریان ثابت از سود سهام و بهره هستند، یا به این دلیل اینکه به پول نقد قابل مصرف مداوم نیاز دارند یا به این دلیل که این استراتژی را به عنوان استراتژی محدودکننده ریسک سرمایه گذاری یا هر دو می بینند. از جمله تغییرات سرمایهگذاری درآمد محور، تمرکز بر سهامی است که رشد سود سهام را ارائه میکنند.
سرمایه گذاران سود محور عمدتاً نگران جریان های درآمد حاصل از سرمایه گذاری های خود نیستند و در عوض به دنبال سرمایه گذاری هایی هستند که به نظر می رسد در بلندمدت بیشترین افزایش قیمت را داشته باشند.
8. منضبط باش
اگر واقعاً برای بلندمدت سرمایه گذاری می کنید، یکی از مفاهیم سرمایه گذاری این است که طبق یک برنامه مالی خوب فکر شده و خوب ساخته شده، منضبط بمانید. سعی کنید از نوسانات موقت بازار و پوشش رسانهای وحشتآور بازارهایی که ممکن است با بازارهای هیجانانگیز هم مرز هستند، هیجانزده یا متلاطم نشوید. همچنین، همیشه اظهارات کارشناسان بازار را با کمال میل در نظر بگیرید، مگر اینکه سوابق طولانی و مستقلی از دقت پیشبینی داشته باشند، تعداد کمی انجام می دهند.
9. مانند یک مالک یا وام دهنده فکر کنید
سهام، مالکیت یک شرکت تجاری است. اوراق قرضه نشان دهنده وام هایی است که سرمایه گذار به ناشر داده است. اگر قصد دارید به جای یک سفته کوتاه مدت، یک سرمایه گذار بلندمدت باهوش باشید، قبل از خرید سهام مانند یک صاحب کسب و کار احتمالی فکر کنید یا قبل از خرید اوراق قرضه مانند یک وام دهنده بالقوه فکر کنید. آیا میخواهید مالک بخشی از آن کسبوکار باشید یا طلبکار آن صادرکننده؟
10. اگر آن را درک نمی کنید، روی آن سرمایه گذاری نکنید
با توجه به گسترش محصولات سرمایهگذاری پیچیده و جدید و همچنین شرکتهایی با مدلهای تجاری پیچیده و جدید، سرمایهگذاران مبتدی امروزه با طیف گستردهای از انتخابهای سرمایهگذاری روبرو هستند که ممکن است به طور کامل آن را درک نکنند. یک قانون ساده و عاقلانه این است که هرگز سرمایهگذاری را انجام ندهید که به طور کامل متوجه آن نمیشوید، مخصوصاً وقتی صحبت از خطرات آن میشود. نتیجه این است که در مورد اجتناب از انواع روش های سرمایه گذاری بسیار مراقب باشید، که بسیاری از آنها ممکن است در آزمون زمان مقاومت نکنند.
دیدگاه شما