سود ناخالص (Gross Profit)
تعریف سود ناخالص یا Gross Profit چیست؟
کل درآمد یک شرکت (برابر با فروش کل) منهای بهای تمام شده کالاهای فروش رفته سود ناخالص گفته میشود. سود ناخالـص سودی است که یک شرکت بعد از کسر هزینه های مربوط به ساخت و فروش کالاهایش، یا هزینه های مربوط به تهیه خدماتش به دست میآورد. سود ناخالص در صورت سود و زیان شرکت وجود دارد و میتوانیم آن را از طریق فرمول زیر محاسبه کنیم:
سود ناخالص= بهای تمام شده کالاهای فروش رفته – درآمد
درک سود ناخالص (Gross Profit)
Gross Profit کارآمدی یک شرکت را در استفاده از نیروی کار و تجهیزاتش تعیین میکند. این معیار فقط هزینه های متغیر را در نظر میگیرد که هزینه هایی هستند که با سطح خروجی و تولید نوسان میکنند: مواد خام و اولیه، نیروی کار مستقیم (با فرض اینکه ساعتی بوده یا به تعداد کالاهای خروجی وابسته باشند)، کارمزد کارکنان بخش فروش، تجهیزات که استهلاک پذیرند، لوازم مورد نیاز برای کارخانه، حمل و نقل دریایی و غیره. همانطور که به صورت کلی تعریف شد، سـود ناخالـص شامل هزینه های ثابت یا هزینه هایی که باید بدون توجه به سطح خروجی پرداخت شوند، نمیشود: اجاره، تبلیغات، بیمه، حقوق کارمندانی که به صورت مستقیم در فرآیند تولید نقش ندارند و تجهیزات دفتری جزو هزینه های ثابت به حساب میآیند.
سود ناخالـص (Gross Profit) نباید با سود عملیاتی که به آن درآمدهای قبل از بهره و مالیات (EBIT) هم میگویند، اشتباه گرفته شود.
حاشیه سود ناخالص (Gross Profit Margin)
سود ناخالص میتواند برای محاسبه حاشیه سود ناخالص مورداستفاده قرار گیرد. این معیار که به درصد بیان میشود، برای مقایسه بازده تولید یک شرکت در طول زمان مفید است. مقایسه ســود ناخالــص از سالی به سال دیگر یا از فصلی به فصل دیگر میتواند گمراهکننده باشد، چون سود نا خالص میتواند افزایش یابد درحالیکه حاشیه سـود ناخـالص سقوط میکند و این یک روند نگرانکننده است که میتواند شرکت را به مشکل بیندازد.
فرمول حاشیه سـود ناخالص به این شکل است:
حاشیه سود ناخالص= درآمد/(بهای تمام شده کالای فروش رفته – درآمد)= درآمد/ سود ناخالص
حاشیه سـود ناخالـص از صنعتی به صنعت دیگر به شدت متفاوت است. بهطور مثال، فروشگاههای مواد غذایی و نوشیدنی و شرکتهای ساختمانی حاشیه سود نا خالص بسیار کمی دارند، درحالیکه صنایع مربوط به بانکداری و سلامت از حاشیه سود بالاتری برخوردارند.
مثال عملی از محاسبه Gross Profit و Gross Profit Margin
در اینجا به مثالی از چگونگی محاسبه سود ناخالص( Gross Profit ) و حاشیه سود ناخالص( Gross Profit Margin )، با استفاده از صورت سود و زیان سالیانه یک شرکت فرضی خودرو سازی اشاره میکنیم (همه اعداد به میلیارد تومان هستند):
۱۳۵۷۸۲ | درآمد حاصل از فروش خودرو |
۸۲۹۵ | درآمد حاصل از ارائه خدمات مالی |
۱۴۴۰۷۷ | مجموع کل درآمدها |
۱۲۳۵۱۶ | هزینه فروش خودروها |
۱۴۱۱۷ | هزینه فروش و مدیریت |
۲۶۹۹ | هزینه بهره |
۳۰۵ | سایر هزینه ها |
۱۴۰۶۳۷ | مجموع کل هزینه ها |
برای محاسبه Gross Profit ، ابتدا بهای تمام شده کالای فروش رفته را محاسبه میکنیم:
هزینه فروش خودروها (۱۲۳۵۱۶)+ هزینه بهره (۲٫۶۹۹)+ سایر هزینه ها (۳۰۵)= ۱۲۶۵۲۰
ما «هزینه فروش و مدیریت» را لحاظ نمیکنیم چون اینها بیشتر هزینه های ثابت هستند. سپس بهای تمام شده کالای فروش رفته را (۱۲۶۵۲۰) از کل درآمدها کسر میکنیم (۱۴۴۰۷۷) تا سود ناخـالص (۱۷۵۷۷) را به دست بیاوریم.
برای محاسبه حاشیه سـود ناخالـص، ما سـود ناخالـص را (۱۷۵۷۷) را بر مجموع کل درآمدها (۱۴۴۰۷۷) تقسیم میکنیم و به این صورت مارجین سـود ناخـالص (۱۲٫۲۰) به درصد محاسبه میشود. فرض کنید میانگین حاشیه سود نا خالص صنعت خودروسازی ۲۰ درصد باشد. حاشیه سـود ناخالـص شرکت فرضی ما در مقایسه با میانگین ۲۰ درصدی صنعت نامطلوب به نظر میرسد که نشان میدهد شرکت بهخوبی همتایان خود عمل نکرده است.
صورت سود و زیان استاندارد که به وسیله سرویس دهنده های مالی نظیر مؤسسات و شرکتهای حسابداری آماده سازی میشوند ممکن است سود ناخالص متفاوتی گزارش کنند. در گزارش های مالی سود ناخالص در یک سطر جداگانه نمایش داده میشود، اما فقط برای شرکتهای سهامی عام در دسترس است. سرمایه گذارانی که درآمد شرکتهای خصوصی را بررسی میکنند باید خودشان را برای سروکله زدن با گزارش های مالی غیراستاندارد آماده کنند.
Gross Profit
سود ناخالص در صورت سود و زیان شرکت وجود دارد و میتوانیم آن را از طریق فرمول زیر محاسبه کنیم:
سود ناخالص= درک خرید با مارجین بهای تمام شده کالاهای فروش رفته – درآمد
سود خوب برای کسبوکارمان چقدر است؟ چگونه باید این سود را محاسبه کنیم؟
دغدغه اصلی صاحب هر کسبوکاری، بازگشت سرمایهای است که صرف شروع کارش کرده و پس از آن به طور قطع، کسب موفقیت و رسیدن به نتایجی که بهخاطر آن کسبوکار را راه انداخته و حفظ روند روبهرشد خدمترسانی در کنار سوددهی است. به عنوان مثال شما هرگز چنین جملهای را از صاحب یک کسبوکار نخواهید شنید: «من تمایلی به کسب سود بیشتر در کسبوکار خود ندارم.»
معمولا هدف اصلی صاحبان مشاغل بهدست آوردن بیشترین درآمد ممکن و افزایش ظرفیتهای درآمدزایی در کسبوکارشان در طی گذر زمان است. آگاهی از درآمد شرکت موضوع مهمی است اما میزان درآمد به تنهایی اطلاعاتی کافی برای اندازهگیری مقدار رشد ظرفیت کسبوکار کوچک شما بهدست نمیدهد.
برای بهدست آوردن درک جامعی از حسابها و ترازنامه نهایی شرکت، دانستن دادههای مربوط به حاشیه سود از نکتههای مهم و ضروری محسوب میشود. حاشیه سود تعیین میکند که چند درصد از درآمد خالص شرکت شما از فروش حاصل شده است. این رقم در هزینههای کسبوکار نیز تاثیر دارد و توانایی شرکت شما را در مدیریت هزینههای مرتبط با فروش اندازه میگیرد.
فرمول حاشیه سود
برای محاسبه حاشیه سود کسبوکار خود از این فرمول استفاده کنید:
بیایید متغیرهای این معادله را بیشتر تجزیه و تحلیل کنیم:
- درآمد خالص: برای محاسبه درآمد خالص، مبلغ کل هزینهها را از میزان کل درآمد کم کنید.
- فروش خالص: فروش خالص را با کم کردن مبلغ برگشت از فروش از میزان کل فروش محاسبه کنید.
عددهای مورد نیاز برای محاسبه مقادیر بالا را میتوانید در ترازنامه شرکت پیدا کنید. به مثال زیر توجه کنید:
صاحب یک شرکت تهیه و فروش مواد غذایی، طی یک سال کوکیهای مخصوص خود را به مبلغ ۱۰۰ هزار دلار به فروش انبوه رساند. این شرکت مبلغ ۵۰۰۰ دلار بازپرداخت صادر کرده و فروش خالصش را به ۹۵۰۰۰ دلار رسانده است. در همین درک خرید با مارجین سال، این شرکت ۷۰ هزار دلار هزینه داشته و درآمد خالصش ۳۰ هزار دلار شده است.
با این اعداد، فرمول نحوه محاسبه حاشیه سود این شرکت تولید مواد غذایی به این صورت است:
حاشیه سود = ۳۰.۰۰۰$ ÷ ۹۵.۰۰۰$ × ۱۰۰ = ۳۱.۵٪
حاشیه سود محاسبه شده در بالا به ما میگوید که این شرکت میتواند ۳۱.۵٪ از فروش را به سود تبدیل کند. این مثال نسبتا سادهای بود اما مقادیر حاشیه سود و پیچیدگیهای آن در هر شرکتی میتواند بسیار متفاوت با دیگری باشد زیرا هزینههای هر کسبوکار با دیگری تفاوت بسیاری دارد.
چگونگی محاسبه حاشیه سود
در اینجا دو روش محاسبه درک خرید با مارجین حاشیه سود را که برای کسبوکارهای کوچک مفید و کاربردی است مطرح میکنیم.
- حاشیه سود ناخالص
- حاشیه سود خالص
۱. حاشیه سود ناخالص
تغییرات معادله حاشیه سود محاسبه میکند که شرکت شما پس از حساب کردن مبلغ حاصل از فروش کالاها به چه میزان سود دست یافته است. مبلغ فروش کالاها شامل هزینههای مستقیم مربوط به تولید و فروش محصول شرکت شماست. این رقم شامل هزینههای غیر عملیاتی (هزینههایی که بهطور مستقیم در تولید و فروش نقش ندارند) نمیشود.
برای محاسبه حاشیه سود ناخالص از این معادله استفاده کنید:
مثال: اگر امسال شرکت شما ۲ هزار دلار درآمد کسب کرده باشد، مجموع هزینههای تولید محصول شما برای امسال ۶۵۰ هزار دلار بوده است. نحوه محاسبه حاشیه سود ناخالص به شکل زیر است:
حاشیه سود ناخالص = (۲.۰۰۰.۰۰۰$ – ۶۵۰.۰۰۰$) ÷ ۲.۰۰۰.۰۰۰$ = ۶۷.۵$
در حالت ایدهآل، حاشیه سود ناخالص شرکت شما باید به اندزهای بالا باشد که بتواند هزینههای عملیاتی را پوشش دهد و علاوه بر آن مقداری از سود باقی بماند. هر مبلغی که باقی بماند میتواند صرف هزینههای دیگر نظیر پرداخت سود سهام یا ضمانت برای بازاریابی شود.
همچنین این عدد میتواند بهجای محاسبه حاشیه سود کل شرکت، به محاسبه حاشیه سود یک محصول خاص هم کمک کند. برای محاسبه حاشیه سود ناخالص یک محصولِ بهخصوص، از درآمد بهدست آمده از فروش محصول و هزینههای مربوط به تولید آن محصول استفاده کنید.
۲. حاشیه سود خالص
حاشیه سود خالص محاسبه میکند که چه مقدار از درآمد کل شما سود است. حاشیه سود خالص به جای اینکه مثل سود ناخالص تنها هزینه مستقیم تولید و فروش یک محصول را اندازه بگیرد، تمامی مخارج (شامل هزینههای عملیاتی و غیرعملیاتی) را حساب میکند.
برای محاسبه حاشیه سود خالص از این معادله استفاده کنید:
مثال: اگر کسبوکار شما ۲ میلیون دلار درآمد کسب کند و کل هزینهها ۱ میلیون و ۵۰۰ هزار دلار باشد، میتوانید حاشیه سود خالص را اینگونه حساب کنید:
حاشیه سود خالص = (۲.۰۰۰.۰۰۰$ – ۱.۵۰۰.۰۰۰$) ÷ ۲.۰۰۰.۰۰۰$ = ۲۵%
انتظار میرود حاشیه سود خالص بیشتر کسبوکارها کمتر از حاشیه سود ناخالص آنها باشد. این مسئله ناشی از اضافه شدن هزینههای غیرعملیاتی است. اگر دیدید حاشیه سود خالصتان از مقداری که میخواهید یا مقداری که برای حفظ کسبوکارتان به آن نیاز دارید کمتر است، میتوانید به دنبال راههایی باشید که به کاهش هزینههایتان کمک میکند. راهها مربوط به کاهش هزینهها، از اینکه سعی کنیم در مدتزمانی کوتاه درآمد را به شکل چشمگیری افزایش دهیم، آسانتر هستند.
حاشیه سود خوب چقدر است؟
نکتهای که دانستن و توجه به آن بسیار اهمیت دارد این است که هیچ رقم مشخصی وجود ندارد که آن را به عنوان سود خوب بشناسیم و بر طبق آن رقم سود خوب را از بد جدا کنیم. در حقیقت این که سود شرکت شما چقدر خوب است تا حد زیادی به نوع کسبوکار شما بستگی دارد.
در سال ۲۰۱۹، شرکتهای بازرگانی بالاترین میزان سود را با میانگین نزدیک به ۵۰٪ گزارش دادند. در همان زمان شرکتهای تولیدکننده به طور میانگین تنها ۱۰٪ سود کسب کردهاند. به احتمال قوی دلیل این موضوع وجود هزینههای زیاد مواد اولیه و نیروی کار برای شرکتهای تولیدکننده در مقایسه با شرکتهای تجاری بوده که هزینههای عملیاتی کمتری دارند. زمانی که میخواهید عملکرد شرکت خود را بر پایه کسب میزان سود ارزیابی کنید، به دنبال رقم متوسط سود در زمینه کسبوکار خودتان باشید.
مضاف بر این، قدمت و میزان فعالیت کسبوکار شما نقش مهمی در این جریان بازی میکند. به طور قطع هزینههای یک شرکت نوپا و تازهتاسیس بیشتر است و همین موضوع منجر به کاهش حاشیه سود آنها نسبت به شرکتهای قدیمیتر خواهد شد.
داشتن درک درست از مسائل مربوط به حاشیه سود شرکت شما شاخص مهمی در سنجش عملکرد خوب در کسبوکارتان است. آیا راهاندازی یک کسبوکار شخصی از جمله آرزوهای شماست؟ اگر چنین است مطالعه چنین مفاهیمی به شما کمک میکند. اگر بهتازگی صاحب کسبوکار شدید، حال که نحوه محاسبه حاشیه سود را فراگرفتید، میتوانید آن را اندازهگیری کنید. منتظر نظرات شما هستیم.
سوالهای رایج
بهدست آوردن حاشیه سود چه کمکی به شما میکند؟
محاسبه حاشیه سود به شما کمک میکند تا بفهمید آیا در مسیر درستی قدم برمیدارید یا خیر. یعنی اینکه درک خرید با مارجین ادامه فعالیت در این بیزینس برای شما سودآور است یا جز ضرر و زیان و به مرور زمان ورشکستی، حاصلی برایتان ندارد.
چگونه میتوان فهمید که حاشیه سود خوبی دارید یا خیر؟
حاشیه سود بالاتر از ۴۰ درصد، رقم بسیار خوبی است و معمولا برای شرکتهای بزرگ و با سابقه حاصل میشود. پایین رفتن این رقم به مراتب بستگی به میزان سابقه، تجربه، کیفیت و نوع کسب و کار بستگی دارد اما برای تشخیص خوب یا بد بودن آن میتوانید، میانگین سود حاشیه در زمینه فعالیت خود را پیدا کرده و درصد بهدست آمده بهوسیله شرکت خود را با آن مقایسه کنید.
https://zp-pdl.com/get-a-next-business-day-payday-loan.php zp-pdl.com https://www.zp-pdl.com https://www.zp-pdl.com http://www.otc-certified-store.com/supplements-and-vitamins-medicine-usa.html https://zp-pdl.com/best-payday-loans.php https://zp-pdl.com/fast-and-easy-payday-loans-online.php долгосрочный займ онлайн на картубыстрый займ на киви без отказаденьги через интернет займ долгосрочный займ онлайн на картубыстрый займ на киви без отказаденьги через интернет займ
معاملات مارجین (Margin Trading) در بازار ارزهای دیجیتالی
برای آن دسته از سرمایه گذاران شجاعی که احساس می کنند که نوسانات افسار گسیخته بازار کریپتو به اندازه کافی هیجان انگیز نیست، بسیاری از صرافی ها گزینه معاملات مارجین (Margin Trading) را پیشنهاد می دهند. تجارت مارجین از اهرم برای تولید سود بسیار استفاده می کند، اما این احتمال وجود دارد که حتی بیشتر از سرمایه اولیه که وارد کردهاید، متضرر شوید. به همین ترتیب، برخی از صرافی ها معامله گران مارجین را با یک استاندارد بالاتر و احراز هویت دقیق تر پوشش می دهند.
ما در این مقاله قصد داریم تا نگاهی کوتاه به معاملات مارجین داشته باشیم و ریسک ها و پاداشهای آن را بررسی کنیم.
مارجین تریدینگ نوعی تجارت است که با استفاده از سرمایه یک شخص ثالت انجام میشود. در مقایسه با اکانتهای ترید معمولی، اکانتهای مارجین این امکان را برای تریدرها فراهم میکنند که به مقدار سرمایه بیشتری دسترسی داشته باشند و به آنها اجازه میدهند با استفاده درک خرید با مارجین از لورج(اهرمی برای تکثیر سود یا زیان)، داراییهای خود را افزایش دهند. مارجین تریدینگ به طور خاص نتایج ترید را طوری تقویت میکند که تریدرها در معاملات موفق از سود بیشتری بهرهمند شوند. قابلیت توسعه دادن نتیجه معاملات، باعث افزایش محبوبیت مارجین تریدینگ در مارکتهایی، مثل مارکت بینالمللی فارکس میشود که نوسان پایین دارند. با این وجود، مارجین تریدینگ در بازار سهام، کالا و ارزهای دیجیتال هم مورد استفاده قرار میگیرد.
مارجین تریدینگ چطور کار میکند؟
در بازارهای سنتی، سرمایه قرض گرفته شده معمولا توسط یک سرمایهگذار واسطه انجام میشد. ولی در تجارت ارزهای دیجیتال، سرمایهها معمولا به دست تریدرهای دیگر تامین میشوند؛ افرادی که بر اساس تقاضای مارکت برای سرمایههای مارجین سود میکنند. اگرچه این کار زیاد رایج نیست، ولی بعضی صرافیهای ارزهای دیجیتال هم، برای کاربرانشان سرمایه مارجین فراهم میکنند.
در قدم اول یک مارجین ترید، تریدر ملزم خواهد بود که درصدی از ارزش کل معامله را سپردهگذاری کند. این سرمایهگذاری اولیه به عنوان مارجین شناخته میشود و ارتباط نزدیکی با مفهوم لورج دارد. به عبارت دیگر، اکانتهای مارجین تریدینگ برای ایجاد تریدهایی استفاده میشوند که در آنها لورج صورت میگیرد. لورج هم نسبت سرمایه قرض گرفته شده به مارجین را توصیف میکند. برای مثال، برای باز کردن یک ترید به ارزش ۱۰۰٫۰۰۰ دلار، با نسبت لورج ۱۰ به ۱، فرد تریدر باید ۱۰٫۰۰۰ دلار از سرمایهاش را سپردهگذاری کند.
دو مثال کاربردی و ساده برای مارجین در صرافی ها
مثال اول ورود به بازار در حالیکه شما پیش بینی افزایش قیمت بیت کوین را دارید قیمت پایه بیت کوین در حال حاضر برابر ۱۰ هزار دلار است و پول ورودی شما به بازار ۲ هزار دلار می باشد.
بعد از ورود به بازار میتوانید با گرفتن ۵X وام معادل ۸ هزار دلار دریافت کنید، یعنی اکنون شما ده هزار دلار معادل یک بیت کوین توانایی خرید دارید خرید را انجام می دهید و طبق تحلیل خود صبر میکنید بعد از حدود ۱۰ روز درک خرید با مارجین قیمت بیت کوین به ۱۰۵۰۰ دلار می رسد شما بیت کوین را با آن قیمت فروخته هشت هزار دلار به صرافی پس می دهید و بعد از پرداخت کارمزد صرافی که مبلغ ناچیزی است شما سودی معادل ۵۰۰ دلار به دست می آسد.
حالت دوم شما پیش بینی یک بازار کاهشی را دارید برای این کار پول شما چه ۰٫۲ بیت کوین است وارد بازار مارجین می شوید.
بعد از آن از صرافی مبلغ ۰٫۸ بیت کوین طبق قانون ۵x از صرافی استقراض می کنید.
بعد از گذشت ده روز طبق پیشبینی شما، قیمت کاهش یافت و معادل ۹ هزار و ۵۰۰ دلار شده، شما یک بیت کوین را میفروشید ، حالا کافیست مبلغ بدهی که همان ۰٫۸ بیت کوین است خریداری و به صرافی پست بدهید سود شما معادل ۵۰۰ دلار است که البته مقدار کمی از آن را باید به عنوان کارمزد به صرافی پست بدهید.
مزایا و معایب مارجین تریدینگ
بدیهیترین مزیت معاملات مارجین در بازار ارزهای دیجیتالی میتواند موجب ایجاد تنوع شود؛ چون تریدرها میتوانند چندین حساب با مقادیر به نسبت کم برای سرمایهگذاری باز کنند. در نهایت، داشتن یک اکانت مارجین میتواند موجب این شود که تریدرها بدون اینکه مجبور باشند مقادیر زیادی پول به حسابشان منتقل کنند، حساب جدیدی برای سرمایهگذاری باز کنند.
البته برعکس تمام این موارد هم میتواند اتفاق بیفتد. عیب بدیهی مارجین تریدینگ این است که میتواند موجب ضرر بیشتری نسبت به حالت عادی شود. برخلاف انواع معمولی تجارت، مارجین تریدینگ این امکان را در خود دارد که ضرر ایجاد شده میتواند از سرمایه اولیه تریدر هم تجاوز کند و به همین خاطر، به عنوان یک روش پر ریسک تجارت در نظر گرفته میشود. بسته به مقدار لورج اعمال شده در ترید، حتی یک سقوط کوچک در قیمت مارکت هم میتواند باعث ایجاد ضررهای قابل توجه برای تریدرها شود. به این دلیل، اهمیت زیادی دارد که سرمایهگذارهایی که تصمیم دارند مارجین تریدینگ را وارد عرصه تجارت خود کنند، از استراتژیهای درست مدیریت ریسک و ابزارهای کاهش ریسک استفاده کنند.
مارجین تریدینگ در بازارهای ارزهای دیجیتال
ریسک تجارت در حالت مارجین به طور ذاتی از تجارتهای معمولی بیشتر است، ولی وقتی پای ارزهای دیجیتال به میان میآید، ریسک این کار باز هم بالاتر میرود. تریدرهایی که در بازار ارزهای دیجیتال به مارجین تریدینگ میپردازند، باید این نکته را در نظر بگیرند که نوسان بالا در این بازار بسیار معمول است. با وجود اینکه ممکن است استراتژیهای مدیریت ریسک به کار بیایند، رفتن به سراغ مارجین تریدینگ اصلا به افراد تازهکار توصیه نمیشود.
توانایی تحلیل کردن نمودارها، شناسایی ترندها و مشخص کردن نقاط ورود و خروج، ریسکهای آمیخته با مارجین تریدینگ را از بین نمیبرد؛ ولی میتواند به پیشبینی بهتر ریسکها و موثرتر ترید کردن کمک کند. پس کاربرها قبل از اینکه لورج را وارد تریدهای ارزهای دیجیتال کنند، باید اول به درک کاملی از تحلیل تکنیکال برسند و تجربه گستردهای در زمینه ترید کردن به دست بیاورند.
سرمایهگذاری مارجین
برای سرمایهگذارهایی که تحمل ندارند خودشان را درگیر ریسک مارجین تریدینگ کنند، راه دیگری وجود دارد که بتوانند از روشهای تریدینگ که در آنها لورج انجام میشود بهره ببرند. بعضی پلتفرمهای تریدینگ و صرافیهای ارزهای دیجیتال، قابلیتی را ارائه میکنند که سرمایهگذاری مارجین نام دارد؛ جایی که تریدرها میتوانند پول خود درک خرید با مارجین را برای مارجین ترید بقیه کاربرها سرمایهگزاری کنند.
این فرآیند معمولا از قواعد خاصی پیروی میکند و طبق یک نرخ سوددهی پویا بازدهی دارد. اگر یک تریدر با پذیرفتن قواعد پیشنهادی را قبول کند، تامینکننده سرمایه حق دارد بازپرداخت وام را طبق سود مورد توافق تعیین کند. اگرچه مکانیزم این فرآیند ممکن است در هر صرافی متفاوت باشد، ریسک تامین سرمایه مارجین نسبتا پایین است؛ به دلیل اینکه حسابهای لورج شده میتوانند برای جلوگیری از ضرر بیش از اندازه، به اجبار نقدینه شوند. با این وجود، سرمایهگذاری مارجین نیازمند این است که کاربرها سرمایهشان را در کیف پول صرافی نگهداری کنند. پس، در نظر گرفتن ریسکهای نهفته در این کار و فهمیدن ساز و کار صرافی انتخابی بسیار مهم است.
اگر تا اینجای مقاله معاملات مارجین را متوجه شده اید به آخرین تیتر مقاله (کلام آخر) بروید در غیر اینصورت برای اطلاعات ریز تر تیترهای زیر را مطالعه بفرمایید.
(تیترهای زیر ممکن است برای افراد مبتدی گنگ و مبهم باشد)
خرید و فروش استقراضی
خرید استقراضی یا فروش استقراضی مساله اساسی معاملات مارجین است. خرید استقراضی نوعی پیش بینی قیمت است به این شکل که ارزش دارایی مد نظر در نهایت افزایش خواهد یافت، در حالی که فروش استقراضی، پیش بینی این نکته است که دارایی در نهایت کاهش ارزش خواهد داشت. هر دو می توانند موضوع اهرم باشند. ما با خریدهای استقراضی آشنا هستیم، به این معنی که یک معامله گر یک ارز دیجیتالی را خریداری می کند و آن را تا زمانی که قیمت آن به بیش از قیمت خرید برسد نگه می دارد. در حقیقت معنای همین جمله معروف “پایین بخر، بالا بفروش” است.
فروش های استقراضی در ابتدا غیر منطقی به نظر می رسند. در واقع، یک معامله گر از طریق یک ابزار مالی ارزهای دیجیتالی و یا اوراق بهاداری را می فروشد که اکنون دارا نیست. هدف این است که در نهایت این دارایی ها را زمانی که قیمتشان به طور قابل توجهی به پایین تر از حد فروش رسید دوباره خریداری کند.
تهدیدها و پاداشها
بدون شک می توان گفت هر نوع معاملات مارجین خالی از ریسک نیست. هنگامی که یک اعلام مارجین صادر می شود، خطر رخ می دهد. معامله گر در معرض خطرِ از دست دادن تمام سرمایه گذاری اولیه خود قرار دارد و اگر اعلام مارجین برای جلوگیری از سقوط معامله گر به ورطه ی نابودی به موقع صادر نشود احتمال این ریسک بالاتر می رود. بنابراین، تجارت مارجین یکی از معدود راه های تجارت است که در آن شما می توانید به بیش از آنچه در ابتدا پیش بینی درک خرید با مارجین کرده اید، دست یابید. یک وام با بهره بالا برای برخی از اهداف مشکوک صادر می شود، مانند یک شرط بندی خطرناک. کاربر امیدوار است که میزان برنده شدنش آن وام و بهره اش را پوشش دهد.
پایه و اساس این مساله نوسان کوتاه مدت است. یک نوسان کوتاه مدت زمانی رخ میدهد که یک ارز دیجیتالی برخلاف موقعیت اش فروشهای استقراضی زیادی داشته باشد و این فروش های استقراضی به صورت آبشاری نقد شوند. این امر باعث می شود تا موقعیت های فروش استقراضی دیگر به وضعیت margin call برسند و قیمت را بیشتر و بیشتر افزایش دهد و فروش های استقراضی بیشتری را نقد کنند. در نهایت، یک فروش استقراضی باعث افزایش شدید قیمت شده است.
بعضی از صرافی ها برای بدست آوردن کارمزد margin call به این وضعیت علاقه دارند. با این حال معمولا نهنگ ها و یا معامله گران ارزهای دیجیتالی با حجم زیاد، در نوسانات بازار نقش زیادی دارند. برای رسیدن به یک نوسان کوتاه مدت، یک نهنگ تنها نیازمند ساختن فروشهای استقراضی زیادی است تا یک نوسان کوتاه مدت را از طریق آزاد کردن تعدادی از این فروش های استقراضی ایجاد کند. ارزهای دیجیتالی با افزایش مصنوعی قیمت مواجه می شوند و نهنگ روز معاملاتی خود را با سود کافی بدست آورده از بازی کردن با فروش استقراضی کاربران به پایان میرساند.
یک بازی حرفهای
با توجه به دشواری محاسبه معاملات مارجین در بازار ارزهای دیجیتالی و احتمال زیان های شدید برای معامله گران و صرافی ها، تنها تعداد محدودی از صرافی ها معاملات مارجین را ارائه می دهند. صرافی هایی که اغلب در آنها معامله گران مارجین به ارائه “گواه اثبات اعتبار وضعیت سرمایه گذار” نیاز دارند. این عرصهای در دنیای غالبا غیرمجاز کریپتو است که تنها برای صرافی هایی که خودشان قوانین شخصی وضع می کنند، معنی دارد. خطرات معاملات غیرقانونی مارجین حاکی از آن است که ضرر و زیانها می تواند نسبت به موقعیت اولیه چندین برابر شود و نقدینگی بازار را در معرض خطر قرار دهد. معاملات مارجین یک بازی حرفه ای با خطرات حرفه ای است. با این وجود لازم به ذکر است که چگونه عملکرد بازار ربطی ندارد به اینکه شما چگونه معامله گری هستید. نوسانات کوتاه مدت می تواند با افزایش مصنوعی قیمت حتی سرمایه گذاران معمولی را نیز به دام بی اندازد. افزایشی که به محض اتمام معاملات مصنوعی سقوط می کند.
حرف آخر
شکی وجود ندارد که معاملات مارجین در بازار ارزهای دیجیتالی ابزاری مفید برای افرادی است که به دنبال افزایش سود تریدهای موفقشان هستند. این نوع تجارت اگر به درستی مورد استفاده قرار گیرد، ترید لورج شده با استفاده از اکانتهای مارجین میتواند هم موجب سودآوری شود و هم تنوع.
با این حال، همانطور که اشاره کردیم، این روش تجارت میتواند باعث افزایش ضرر هم بشود و دارای ریسکهای بسیار زیادی است. بنابراین، مارجین تریدینگ باید فقط توسط تریدرهای ماهر انجام شود. در نظر داشته باشید وقتی میخواهید در درک خرید با مارجین دنیای ارزهای دیجیتال از مارجین تریدینگ استفاده کنید، به دلیل وجود نوسانات زیاد در این بازار، باید با احتیاط خیلی بیشتری این روش را در نظر بگیرید.
منظور از مارجین کال (Margin Call) چیست؟
معاملات فارکس تقریباً به طور کلی مارجین شده اند. در واقع، بروکر به شما فرصت می دهد تا با پولی که مال شما نیست معامله کنید. میانگین اهرم فارکس بسیار بالا یعنی مابین ۱:۵۰ و ۱:۲۰۰ است. اهرم کردن یک حساب با حداکثر نسبت ۱:۲۰۰ یعنی حتی کوچکترین اُفت در ارزش معاملات فعال شما ممکن است به از بین رفتن موجودی حساب تان بی انجامد. این درست زمانی است که شما از بروکر مارجین کال دریافت خواهید کرد.
اگر می خواهید به معامله ادامه دهید باید پول بیشتری به حساب فارکس خود واریز کنید؛ بنابراین، ساده ترین پاسخ به این سؤال که «مارجین کال چیست؟» در واقع تقاضایی از جانب بروکر است که اگر قصد ادامه ی معامله دارید باید پول بیشتری به حساب تان واریز کنید؛ اما سؤال پیچیده تر این است که چرا و چگونه اتفاق می افتد؟
دلایل مارجین کال
اولین گام درک علت مارجین کال است. گام دوم و سودمندتر یادگیری چگونگی دوری کردن از یک مارجین کال بالقوه است. پاسخ کوتاه به منظور درک علت مارجین کال بسیار ساده است، شما مارجین قابل استفاده تان را به اتمام رسانده اید.
گام دوم که بسیار به نفع شما هم هست شناسایی و دوری از فعالیت هایی است که مارجین قابل استفاده ی شما را کاهش می دهند. ممکن است زیاد سادهانگارانه به نظر بی آید، با این حال، مهمترین دلایل رویارویی با مارجین کال که باید مثل طاعون از آنها پرهیز کنید عبارت اند از (هیچ کدام بر دیگری اولویت ندارد):
- نگه داشتن یک معامله ناموفق به مدت زیاد که منجر به هدر رفتن مارجین قابل استفاده تان می شود.
- استفاده بیش از حد اهرم در حساب تجاری به همراه دلیل اول.
- حساب تجاری ای که سرمایه اندکی دارد شما را وادار به معامله بیش از حد با مارجین قابل استفاده ی بسیار کمی می کند.
به طور خلاصه، دلایل رایج مارجین کال استفاده بیش از حد اهرم با سرمایه ناکافی و نگه داشتن طولانی مدت معاملات ناموفقی هستند که باید آنها را رها می کردید.
وقتی که مارجین کال اتفاق می افتد چه می شود؟
وقتی که مارجین کال رخ می دهد یا وضعیت تجاری تان به کلی منحل شده و یا از معاملات تان خارج خواهید شد. در واقع نتیجه ی آن دو برابر است، شما به دلیل نداشتن پول کافی در حساب تان دیگر قادر به نگه داشتن پوزیشن های ناموفق نبوده و بروکر مربوطه به واسطه ی ضررهای شما که به همان نسبت برای وی نیز زیان بار است در معرض خطر قرار می گیرد.
چگونه از مارجین کال جلوگیری کنیم؟
از اهرم اغلب و به درستی به عنوان یک شمشیر دو لبه یاد می شود. این اصطلاح به این معنی است که هرچه اهرمی که برای نگه داشتن یک معامله از آن استفاده می کنید بزرگتر از چندین برابر موجودی حساب تان باشد، به همان نسبت به مارجین قابل استفاده ی کمتری دسترسی خواهید داشت که ضررها را در خود جای دهد. وقتی که یک معامله بیش از حد اهرم شده بر علیه شما درک خرید با مارجین حرکت کند این شمشیر شکاف عمیق تری وارد خواهد کرد زیرا به سرعت حساب تان تخلیه شده و زمانی که مارجین قابل استفاده به صفر درصد برسد مارجین کال دریافت می کنید. به همین دلیل استفاده از حدود محافظتی برای کاهش ضرر به کمترین حد ممکن کار بسیار هوشمندانه ای است.
افزایش حاشیه سود کالاهای تندمصرف در دوران کرونا
قبل از شیوع ویروس کرونا حاشیه سود صنعت FMCG (کالاهای تندمصرف)۱۸/۷درصد و در واقع به رکورد رشد ۱۸/۹درصد در سال 2007 نزدیک شده بود.
آخرین اطلاعات نشان میدهد این صنعت با یک رشد نسبتا زیاد حاشیه سود مناسبی را در دوران کرونا تجربه کرده است. در واقع ایجاد یک استاندارد مناسب و تولیدات مورد توجه عموم به چنین صنایعی امکان رشد اقتصادی بیشتر در دوران شیوع ویروس کرونا را داد. با این حال شیوع ویروس کرونا، عادات خرید مردم را تغییر داده و مدام صنایع نوظهوری را شکل داده است. تغییر طولانیمدت و تمایل به سمت کانالهای آنلاین تسریع شده و با افزایش 35درصدی فروش آنلاین موادغذایی در نیمه اول امسال، جهتگیری جدید مشتریان به خوبی عیان شد. در چین بازار FMCG بهویژه در سال گذشته رونق داشت. صنعت غذا و نوشیدنی در چین با دو برند حاضر در ۵۰ رده ابتدایی صنعت FMCG رشد قابل توجه خودش را نشان داد؛ درک خرید با مارجین بهخصوص اینکه برندهای غذایی در چین در زمینه تولید مواد آلی هم موفق عمل کردند.
گسترش مداوم طبقه متوسط چینی، ادامه سرمایهگذاری در زمینه نوآوریهای محصول جدید در این بخش و مشاركتهایی با مدلهای تجاری در حال ظهور برای جذب مشتریان جدید، همگی نقشی اساسی در ظهور برندهای جدید در عرصه FMCG داشتهاند. با وجود شیوع ویروس کرونا، اساسا پویایی در این صنعت به چشم میخورد و در بلندمدت سود زیادی را نصیب صاحبان و دستاندرکاران خردهفروشی کرده است. سرمایهگذاری مداوم در دنیای مجازی و درک نیازها و رفتار خرید مصرفکنندگان برای پیشرفت در این زمینه در دنیای پساکرونا ضروری جلوه میکند. درحالی که برندها به سادهسازی مفاهیم کسبوکار و رشد خودشان در کنار ادغام انتخابی ادامه دادند، سطح متوسطی از ادغام وجود داشت. تعداد معاملات ۱۳ درصد و ارزش معاملات ۴۰درصد کاهش یافت و به ۴۵میلیارددلار رسید که پایینترین سطح از سال 2011 است. در آسیا، برندهای ژاپنی با سرمایهگذاری مناسب در صنعت لوازم خانگی بیشترین سود را داشتند و به اصطلاح قاره خودشان را بالا کشیدند. غولهای لبنی چینی با سرمایهگذاری موفق در زمینههای مختلف تواناییهای بازار منطقهای خود را بیشتر کردند. نسبت به ردهبندی سال 2018 در زمینه برترین برندهای حوزه FMCG فقط پنج شرکت تغییرات چشمگیری را تجربه کردهاند. سال گذشته سه نام جدید به این فهرست اضافه شدند. برندهای حامی تولید محصولات جدید در غیاب برندهای بزرگ همیشگی توجهات را جلب کردند.
غوغای کالاهای تندمصرف
کالاهای تندمصرف را کالاهایی میدانند که با سرعت بیشتری فروخته میشوند و قیمت فروش آنها نسبتا پایین است. نوشیدنیها، مواد شوینده، مکملهای غذایی و سایر محصولاتی که در داروخانهها بدون نسخه عرضه میشوند، برخی از اسباببازیها و محصولات غذایی بسیاری از رستورانها، نمونههایی از کالاهای تندمصرف هستند. معمولاً اما نه همیشه حاشیه سود فروش محصولات تندمصرف به نسبت سایر محصولات، خیلی زیاد نیست و سود تولیدکنندگان و توزیعکنندگان، از حجم بالای فروش تامین میشود.
امروزه ظهور تکنولوژی الکترونیک و محصولاتی نظیر موبایلها، پخشکنندههای MP3 ، دوربینهای دیجیتال و… مجموعههای جدیدی را به حوزه کالاهای تندمصرف افزوده که گاهی از آنها با همان عنوان FMCG و گاهی بهطور خاص از آنها تحت عنوان «کالاهای الکترونیکی تندمصرف» نام برده میشود. همانطور که اشاره شد، مهمترین عامل مهم در تعیین تندمصرف بودن محصولات، سرعت فروخته شدن است. در بازاریابی اصطلاحی به نام Shelf Life وجود دارد که شاید بتوان آن را به «عمر فروشگاهی محصول» ترجمه کرد. تفاوت «عمر فروشگاهی محصول» و «عمر محصول» و «عمر مصرف» کاملاً مشخص است؛ عمر فروشگاهی یک روزنامه، همانطور که از نامش پیداست، یک روز است. عمر مصرف آن، شاید نیمساعت یا یک ساعت باشد اما عمر آن بهعنوان محصول، ممکن است دو یا چند روز باشد. بسیاری از مشتریان، روزنامهها را بلافاصله پس از خرید دور نمیاندازند. بلکه چند روزی روی میز خانه یا محل کارشان میماند و دیگران هم آن را نگاه میکنند. طبیعی است که کوتاه بودن عمر فروشگاهی محصول، گردش سریع کالا در انبار، درگیری ذهنی کمتر مشتری با کالا در هنگام خرید، شبکههای گسترده توزیع و تعداد دفعات بالای نیاز به خرید کالا، از جمله ویژگیها و تبعات تندمصرف بودن یک کالا محسوب میشوند. متخصصان بازاریابی، صنعت کالاهای تندمصرف ( FMCG ) را یکی از بیوفاترین صنایع به لحاظ وفاداری مشتریان میدانند. اثبات این ادعا هم سخت نیست. کافی است تلویزیون را روشن و پیامهای بازرگانی را مشاهده کنید. برخی برندها شیوه بهتری نسبت به روشهای مرسوم انتخاب کرده و به دنبال ابزاری مانند باشگاه مشتریان، کلوپ هواداران و مواردی از این دست میروند؛ بدون آنکه نه خودشان و نه پیمانکار دید درستی نسبت به سناریوهای وفادارسازی داشته باشند. تصور اینکه جایی باشد تا کاربر وارد شود و مطلبی ارسال یا نظری را اعلام کند و سپس امتیازی بگیرد و در نهایت آن امتیاز منجر به دریافت جایزهای شود، سبب میشود برندهای بزرگ هزینههای سرسامآوری را صرف این مکانیسمها کنند و البته تجربه نشان داده نتیجه غیر موثر بودن عملکرد خود را در کمتر از یک سال خواهند دید!
دیدگاه شما